آیا همجنسگرایی «ترویج» کردنی است؟ – آبان ثابتی

 


احتمالاً بارها شنیده‌اید که برخی از مقامات دولتی و سیاستمداران کشورهایی نظیر ایران٬عربستان٬روسیه٬عراق و… برای توجیه ستیز علیه همجنسگرایی و گرایش‌های جنسی غیر دگرجنسگرا٬مدعی می‌شوند که مطرح کردن ‌مطالبات و حقوق شهروندی اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در جامعه سبب ترویج یا رواج آن می‌شود. آنها اغلب برای توجیه ادعای خود از مفاهیمی چون «منافع عمومی»٬«حفاظت از جامعه»٬«دین یا سنت»٬«اخلاق»٬«عرف یا هنجار» و «فطرت یا طبیعت» استفاده می‌کنند.
به عنوان مثال٬اخیراً در عراق مقتدی صدر٬‌ روحانی شیعه و سیاستمدار عراقی گفت: « کشورهای غربی با رواج همجنسگرایی٬دنباله‌روی قوم لوط و در حال عذاب هستند.» و سپس تمام مشکلات جهان از جمله مشکلات محیط زیستی را ناشی از چنین اعمالی دانست که البته غیرعلمی و غیرمنطقی بودن این گزاره‌ کاملاً مشهود است و لازم به اثبات کردن آنها نیست. او انگیزه‌ی مخالفت خود را با همجنسگرایی نه تنها دینی که «انسانی»٬«اخلاقی» و در راستای «حفظ نسل بشریت» دانست و در اعلامیه‌ای که برای جمع کردن امضا تهیه شده٬می‌گوید:‌ «من خود را وقف مبارزه با انحرافات جنسی یا جامعه‌ی همجنسگرایی به شیوه‌های اخلاقی٬‌مسالمت‌آمیز و دینی می‌کنم؛ انحرافاتی که در تضاد با فطرت و سرشت انسانی است. من متعهد می‌شوم با هدف آگاهی‌بخشی و هدایت آنها و عدم کشیده شدنشان به شهوات حرام و آزادی شهوانی٬‌از انواع مختلف خشونت پرهیز کنم. من خواهان ابطال همجنسگرایی هستم تا مقدمه‌ای برای گسترش و تعمیم بلا و مصیبت الهی نباشد.» بنابراین می‌بینیم که در نظر ایشان٬‌گرایش جنسی امری «انتخابی» است. چرا که در بحث اخلاق اگر «اراده و اختیار»ی وجود نداشته باشد نمی‌شود به اخلاقی بودن یا نبودن آن حکم کرد و بر اساس همین نگاه است که می شود از «ابطال» کردن یک نوع از گرایش جنسی سخن به میان آورد!
همچنین در روسیه٬‌پیشتر قانونی وضع شده بود که بر اساس آن رژه‌های افتخار و به زعم آنها «تبلیغات همجنسگرایی» در میان کودکان ممنوع شده بود اما چندی پیش این قانون را در میان تمام رده‌های سنی نیز تصویب کردند. بر اساس قانون جدید٬‌هرگونه اقدام برای ترویج هم‌جنس‌گرایی در فضای مجازی٬فیلم‌ها٬کتاب‌ها٬آگهی‌ها یا فضای عمومی٬مشمول «تبلیغات برای اقلیت‌های جنسی» می‌شود. در اینجا نیز برای اقناع افکار عمومی از «ارزش های غیر سنتی» و «ارزش‌های بیگانه» با فرهنگ کشورشان سخن به میان می‌آید.
در عربستان نیز محصولات و اسباب بازی‌های رنگین‌کمانی به بهانه‌ی ترویج همجنسگرایی برای کودکان ممنوع شدند و اخیراً جنجالی در خصوص به نمایش درآمدن فیلمی با موضوع همجنسگرایی در جشنواره‌ی بین المللی «دریای سرخ» پیش آمد که باعث شد گرفتاری بسیاری از کشورهای عربی در خصوص تنظیم دیپلماسی و ارتباط با جهان غرب بیش از پیش عیان بشود. این اتفاق دستاویزی برای رسانه‌های داخلی جمهوری اسلامی هم شد تا تیتر بزنند:‌ «ترویج همجنسگرایی در جشنواره‌ی بین‌المللی «دریای سرخ» عربستان».
کشورهای عمدتاً اسلامی خاورمیانه و همچنین کشورهای مسیحی شده‌ی آفریقایی که همجنسگرایی در آنها جرم‌انگاری شده و اقلیت‌های جنسیتی معمولاً بیمار دانسته می‌شوند٬‌بدون تغییر مواضع و قوانین تبعیض آمیز خودشان در زمینه‌ی حقوق بشری٬‌نمی‌توانند با کشورهای غربی سازش مطلوبی داشته باشند. نمونه‌ی اعلی آن را در جام جهانی فوتبال قطر دیدیم که با وجود وعده وعیدهای قبلی٬حتی از ورود افراد با لباس‌های طرح رنگین کمانی ممانعت به عمل آمد. اما این به اصطلاح «استدلالات»‌ ستیز محور٬ریشه در چه افکار و منطقی دارند؟ و این سیاست‌ها به دنبال چه هستند؟
مشاهده پذیری:
ابتدا این حکم را بررسی کنیم که: «چون امروزه (اقلیت‌های جنسی و جنسیتی) بیشتر دیده می‌شوند یا صدای رساتری دارند و در گذشته چنین نبوده٬ پس سرایت کردنی است.»
علت آنکه به نظر می‌رسد تعداد افراد عضو خانواده‌ی رنگین کمانی بیشتر شده‌اند بیش از هرچیز «امنیت» بیشتری است که مخصوصاً در کشورهای غربی به واسطه‌ی دهه‌ها مبارزه برای به دست آوردن حقوقشان کسب کرده‌اند. بنابراین درواقع «مشاهده پذیری» بیشتر شده نه اینکه «تعداد» این افراد بیشتر شده باشد. همچنین آگاهی نوین بشر از مبحث «جنس و جنسیت» بسیار بیشتر از زمانی است که دسترسی به اطلاعات به علت نبود اینترنت و ماهواره به شدت محدودتر بوده است. امروزه انسان‌های بیشتری خودشان را در «طیف» رنگین‌کمانی جنسیت و گرایش جنسی می‌گنجانند و فراگیری مفهومی اصطلاحاتی نظیر «کوئیر» سبب شده است بحث از همجنسگرایی و گرایش‌های جنسی غیردگرجنس‌گرا به هویت‌های جنسیتی متفاوت نیز تعمیم پیدا کند و همگی ذیل چتر اقلیت‌های جنسی و جنسیتی قدرت گرفته و بیشتر دیده شوند. بنابراین اگر هم در اینجا ترویجی وجود داشته باشد٬‌نه ترویج نوع خاصی از گرایش جنسی یا هویت جنسیتی بلکه ترویج حق‌جویی٬عدالت و مبارزه‌ی اجتماعی علیه تبعیض و ستم است.
ردپای اقتصاد:
همچنین این موضوع از این جهت بسیار حائظ اهمیت است که امروزه طبق تحقیقات٬‌متوجه شده‌ایم که سیاست گذاری‌های مبتنی بر «فراگیری» در جهت مشارکت دادن تمامی اقشار و اقلیت‌ها در اجتماع٬‌به پویایی و در نتیجه به اقتصاد بهتر کشورها منجر می‌شود و نگرش قدرت‌ها در مورد اقلیت‌ها به شدت با ثروت یا فقر جوامع در ارتباط است. به طور کلی٬‌مردم در اقتصادهای ثروتمندتر و توسعه یافته‌تر٬‌همجنس گرایی را بیشتر از کسانی که در اقتصادهای کمتر ثروتمند و توسعه یافته هستند٬‌می‌پذیرند. به همین دلیل است که می‌بینیم در سطح بین المللی حساسیت بر گروه‌های تحت ستم و به حاشیه رانده شده بیش از پیش شده و یکی از شاخص‌های پیشرفت در برنامه‌ی «توسعه‌ی پایدار» سازمان ملل٬‌رعایت حقوق زنان و تمامی اقلیت‌ها و از جمله اقلیت‌های جنسی و جنسیتی است. به گفته‌ی این سازمان٬‌مبارزه با «همجنس‌گراهراسی» اکنون بیش از هر زمان دیگری یک «ضرورت توسعه» است. شرکت‌ها با ایجاد فرهنگ درون‌شمول که فراتر از سیاست‌های منافع ملی است اما در عین حال از آنها محافظت می‌کند٬فرصت دارند تا از نفوذ جهانی خود برای شکل دادن به پیشرفت اجتماعی-اقتصادی کشورهای مبدأ استفاده کنند. کارمندان شرکت‌های بین‌المللی باید بتوانند این اطمینان را داشته باشند که صرف‌نظر از آن بافت ملی که در آن زندگی می‌کنند٬وقتی نوبت به کار می‌رسد٬به دلیل اینکه چه کسی را دوست دارند و چه کسی را انتخاب می‌کنند٬سبب تبعیض علیه گروه خاصی از مردمان نشوند.
اتلاف توان انسانی و اقتصادی مخصوصاً در کشورهای در حال توسعه بسیار زیاد است. گزارش Out Now تخمین می‌زند که اگر شرکت‌ها توانایی خود را برای حفظ استعدادهای LGBT از طریق اجرای سیاست‌های فراگیر بهبود بخشند٬‌اقتصاد کشوری مثل ایالات متحده‌ی آمریکا می‌تواند سالانه ۹ میلیارد دلار اضافه کند. در کشورهایی که چنین سیاست‌هایی وجود ندارد این سود اقتصادی از دست می‌رود. به عنوان مثال بانک جهانی تخمین می‌زند که هند سالانه ۳۲ میلیارد دلار از تولید اقتصادی خود را دقیقاً به دلیل تبعیض گسترده علیه اقلیت‌های جنسی و جنسیتی از دست می‌دهد. همچنین آمارها نشان می‌دهند که شرکت‌هایی با سیاست‌های مبتنی بر فراگیری٬‌بیشتر تمایل دارند تا نوآوری داشته باشند؛ کارکنان آنها وفادارترند٬‌نگاه مشتریان مثبت‌تر است و موارد کمتری از شکایت‌ را تجربه می‌کنند.
ردپای علم و فلسفه:
همانطور که می‌دانید انسان از دو ساحت یا دو طبیعت «زیستی» و «فرهنگی» تشکیل شده است که این دو جنبه از یکدیگر جدا نیستند. همچنین امروزه می‌دانیم که انسان‌ها از «هویت‌های درهم تنیده‌»ی گوناگونی ساخته می‌شوند. اما پرسش مهمی وجود دارد:‌ گرایش جنسی و هویت جنسیتی به عنوان یکی از هویت‌های تعیین کننده٬‌تا چه حد منشأ بیولوژیکی دارد و چه مقدار از آن فرهنگی می‌باشد که نقش «یادگیری» در آن برجسته است؟
رابط بین علم و فرهنگ در این خصوص٬به وضوح با تغییری تاریخی که در جامعه‌ی حرفه‌ای و علمی بهداشت روان در رابطه با همجنس‌گرایی رخ داد قابل مشاهده است. قبل از سال ۱۹۷۵در محافل علمی نیز همجنس‌گرایی بیماری تلقی می‌شد اما پس از آن اجماع معاصر بر این است که همجنس‌گرایی و کل طیف گرایش‌های جنسی٬تنوع طبیعی گونه‌ی انسان را منعکس می‌کنند و علت‌های بیولوژیکی نیز دارند. در بین حیوانات دیگر نیز به وفور اعمال جنسی یا عاطفی همجنس‌خواهانه دیده می شوند. اگرچه دانشمندان و متفکرین در اینکه کدام یک از عوامل زیستی یا فرهنگی در گرایش جنسی و هویت جنسیتی نقش بیشتری دارد اتفاق نظر ندارند اما بر سر اینکه این دو جنبه‌ی تعیین کننده وجود دارند٬‌توافق دارند. بنابراین وقتی جایی صحبت از «ترویج» گرایش جنسی می‌شود به نظر می‌رسد جنبه‌ی بیولوژیکی و «حیوانی» انسان نادیده گرفته شده و صرفاً به جنبه‌ی فرهنگی٬‌که در آنجا می‌شود از «آموزش و تربیت» سخن گفت‌٬فرو کاسته شده است.
آیا حلوا پخش می‌کنند؟
یک دلیل دیگر که می‌توان بر ضد این استدلال به کار برد این است که با توجه به ستیزهای تاریخی٬فرهنگی و سیاسی که هنوز در حدود ۷۰ کشور جهان٬‌تفاوت در گرایش جنسی و هویت جنسیتی جرم یا بیماری تلقی می‌شود٬‌خوب است از خودمان بپرسیم که آیا اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در شرایط ایده‌آل و امنی هستند که نفعی از بیشتر دیده‌شدن ببرند و دیگران را هم به داشتن این هویت تشویق بکنند؟ برای اینکه این ادعا را بررسی کنیم و بفهمیم آیا درست است یا نه می‌بایست آمارها را بررسی کرد. اما بایستی توجه داشت که اگرچه شواهد تاریخی وجود دارد که اقلیت‌های جنسی و جنسیتی همیشه در تمامی فرهنگ‌ها و دوره‌های تاریخی وجود داشته‌اند اما «مرزبندی‌های مفهومی»٬«ابزارهای زبانی» و «درک حقوقی» امروزین وجود نداشته است. یعنی مثلاً اگرچه در گذشته نیز (منظور هزاران سال پیش است) افرادی اعمال جنسی همجنس‌خواهانه داشته‌اند اما خودشان را به عنوان یک همجنسگرا نمی‌شناخته‌اند.
پروپاگاندا و جوسازی بر ضد اقلیت‌های جنسی و جنسیتی:
اغلب خطراتی که «مدعیان ترویج» در مطالبه‌گری شهروندان اقلیت‌ جنسی و جنسیتی برای جامعه برجسته می‌کنند واقعی نیستند. مثلاً «پدوفیلیا» Paedophilia یا کودک آزاری جنسی و یا «تجاوز» جنسی ارتباط مستقیمی به همجنسگرایی ندارند. در مورد آزار کودکان نه شرط «بالغ بودن» در آن وجود دارد و نه شرط «رضایتمندی» و همچنین ارتباط آن به همجنسگرایی زنانه در برخی از قوانین مجهول مانده است. یا اینکه می‌گویند اگر شهروندان رنگین‌کمانی از حقوق اولیه‌ی خود برخوردار بشوند٬‌یعنی اگر به عنوان مثال بتوانند ازدواج رسمی بکنند و فرزندانی را به سرپرستی بگیرند این امر سبب از بین رفتن نهاد «خانواده» می‌شود. در صورتیکه خانواده جزئی از دگرگشت Evolution گونه‌ی انسان است و قرار نیست از بین برود بلکه شکل آن عوض می‌شود؛ همانگونه که در طول تاریخ و در زمان‌ها و مکان‌هایی٬‌معناها و اشکال متفاوتی داشته است.
مدعیان ترویج٬جامعه را از امری شبیه به «ویروس» می‌ترسانند که وجود خارجی ندارد و بر اساس آن می‌گویند فرزندآوری در جامعه به خطر می‌افتد و جمعیت کاهش می‌یابد. در صورتیکه امروزه خطر واقعی در ازیاد جمعیت و کمبود منابع آن است و به فرض هم که چنین مشکلی وجود داشته باشد آیا همجنسگرایی باعث کمبود جمعیت می‌شود یا مشکلات اقتصادی و سیاسی؟
سواستفاده از احساسات ضداستعماری:
با توجه به سابقه‌ی منفی استعمارگری کشورهای غربی که هنوز در خاطره‌ی جمعی مردم بسیاری از نواحی نقش بسته است٬اعمال قدرت کشورهای ثروتمند و قدرتمند به کشورهای فقیر و جهان سوم برای «تغییر دستوری» بینش‌ها٬‌ممکن است اثرات منفی جبران ناپذیری بگذارد؛همانطور که همجنسگراهراسی در اکثر کشورهای خاورمیانه و قاره‌ی آفریقا به نوعی محصول استعمار بوده است.
استفاده‌ی تبلیغاتی از نماد‌های رنگین‌کمانی در رسانه‌ها٬فیلم‌ها و سریال‌ها بیشتر با شیوه‌‌های سیستم «سرمایه‌داری» مرتبط است و همانطور که عده‌ای با «کالایی‌کردن» زنان در صنعت پورن یا هالیوود مخالف هستند٬‌معتقدند مسائل حقوق بشری نباید با سوددهی اقتصادی آلوده شوند.
همچنین به دلیل آنکه نوجوانان در آستانه‌ی هویت‌یابی هستند و نسبت به گرایش جنسی و هویت جنسیتی خودشان پرسشگری می‌کنند٬‌هدف خوبی برای سرمایه‌گذاری در این خصوص شده‌اند. سیستم سرمایه‌داری با «مصرف‌گرایی» عجین است و مصرف‌گرایی با «فردگرایی» رابطه‌ی تنگاتنگی دارد و به این منظور سرمایه‌گذاری بر هویت‌های گوناگون افراد و «اشخاص» از لحاظ اقتصادی می‌تواند سودآور باشد. از این موضوع به عنوان اهمیت «خرده فرهنگ‌ها» Subcultures در اقتصاد یاد می‌شود.
رد پای مذهب:
جای تعجب نیست اگر که نقش مذهب در این «ستیز» و «جوسازی» علیه اقلیت‌های جنسی و جنسیتی پر رنگ باشد. در کشورهایی که «ایدئولوژی»ها در شکل مذهبی آن٬نقش زیاد و تعیین کننده‌ای در سیاستگذاری‌ها ایفا می‌کنند و ابزارهای تمدنی٬‌شورایی و انتخابات آزاد آنچنان محلی از اعراب ندارند٬‌با استناد به گزاره‌هایی همچون «اراده‌ی خداوند» یا «طبیعت آفریده شده»٬‌در برابر تغییرهای اجتماعی و فرهنگی مقاومت می‌شود. حتی در کشورهای پیشرفته و ثروتمند نیز ایدئولوژی‌ها به اشکال دیگری نقش ایفا می‌کنند و می‌توان دید که تقریباً در همه جا جریان‌های دست راستی و «محافظه‌کار» احتمال دارد حقوق اقلیت‌ها و از جمله اقلیت‌های جنسی و جنسیتی را نادیده بگیرند و در مقابل دست چپی‌ها به حمایت از ایشان برخیزند.
باید توجه داشت که هر اندیشه‌ای می‌تواند به ایدئولوژی تبدیل بشود. حتی اگر یک دانشمند تنها روش‌های علم تجربی را منبع شناخت حقیقت بداند یا طبیعت را به جای خدا بنشاند و از «تاریخ‌مند‌بودن» و «زمان‌مند‌بودن» تمدن انسانی غافل بشود٬‌او نیز به نوعی آلوده‌ی «جزم اندیشی» و ایدئولوژی شده است. برخی از حکومت‌ها٬مخصوصاً در کشورهای منطقه‌ی خاورمیانه٬‌از ایدئولوژی به مثابه‌ی نیروی نظم دهنده به اجتماع٬‌استفاده یا بهتر است بگوییم سواستفاده می‌کنند و بر اساس باورهای سنتی یا مذهبی خود٬بازی‌ها و تقابلات سیاسی-اقتصادی را می‌سازند. همانطور که «مارکس» می‌گفت٬‌این اعتقادات و افکار٬‌پوسته‌ی بیرونی ساختارهای قدرت هستند و از آنها در راستای حفظ نظام استفاده می‌شود و تا زمانی که مردم٬‌ارزش‌های ادعا شده‌ی آنها را واقعی بپندارند٬ابزار قدرتمندی در دست این حاکمین مستبد می‌باشند.
مقاومت در برابر تغییر:
اگرچه هر تغییری در اجتماع آسان نیست و به زمان نیاز دارد٬‌اما به نظر می‌رسد حساسیت‌های برخی از حکومت‌ها و سیاستمداران در خصوص پیگیری اقلیت‌های جنسی و جنسیتی٬‌حساسیت‌ها در برابر «تغییر» و به «روز شدن» از لحاظ علمی است؛چراکه پافشاری بر «دوگانه‌انگاری» و «ذات‌گرایی» و توسل به دین و «سنت‌گرایی» راهکارهای سیاسی موثری برای «کنترل اجتماعی» و «اعمال قدرت سیستماتیک» هستند. اما آنچه امروزه از منظر اخلاقی و حقوقی باید برای انسان‌ها اصل باشد٬‌این آگاهی است که ارزش‌ها و هنجارها دارای ذات نیستند و می‌بایست متناسب با شرایط زمان و مکان به روز بشوند و تغییر کنند.

همجنسگرایی سرایت نمی‌کند.
آنچه سرایت می‌کند مطالبه‌ی حقوق بشر است.

آبان ثابتی

پاییز ۱۴۰۱

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *