کاهش استفاده از اصطلاح «لزبین» تصادفی نیست!

بر اساس یک پژوهش جدید استفاده از اصطلاح «لزبین» در حال کاهش است. نتایج پژوهش دانشگاه منچستر که بر پایه داده‌های یک برنامه دوست‌یابی در ۱۲۲ کشور انجام شده نشان می‌دهد که اگر چه در مجموع، «لزبین» و «دوجنس‌گرا» همچنان رایج‌ترین هویت‌های گزارش ‌شده هستند، اما گفته می شود که نسل زد بیشتر به سمت برچسب‌های تازه‌تر یا فراگیرتر مانند «کوییر»، «پنسکشوال» و «آسکشوال» تمایل دارند.

اما آنچه اهمیت دارد این است که کاهش استفاده از واژه «لزبین» را نمی‌توان صرفاً به تغییرات زبانی یا تنوع هویتی نسل‌های جدید تقلیل داد. مردسالاری مدتهاست به انکار بدن زن، انکار هویت زنانه و اصولا وجود جنس زن پرداخته است. هویت زنانه نیز به قدری تحقیر شده و مورد تبعیض قرار گرفته است که رغبتی برای تعلق به این گروه و تعلقات آن (لزبین و زن بودن) باقی نمانده است. در صورتی که مقاومت امروز ما، اعلام جنگ به همه تئوری های ضد زن وتقابل با ستیزه جویی علیه لزبین هاست. زندگی لزبینی، فراتر از یک گرایش جنسی، یک سبک زندگی است که آگاهانه خود را بیرون از نظم دگرجنس‌گرایانه و مناسبات مردسالارانه تعریف می‌کند.
این سبک زندگی نه ‌تنها الگوهای رابطه قدرت در خانواده و همچنین باورهای مربوط به نیاز جنسی و بدن زنان را به چالش می‌کشد، بلکه در سطح بالاتر، ساختارهای قدرتی را که بر کنترل جنسیت و گرایش جنسی استوارند را نیز به مصاف می طلبد. به همین دلیل سیستم مردسالارانه موجود، با حذف واژه لزبین، احساس شرم به داشتن بدن زنانه، گاه تحت عنوان دفاع از همه شمول بودن جامعه ال جی بی تی، عملا ما را به عنوان یک گروه اجتماعی با مطالبات مشخص از معادلات اجتماعی حذف می کند. از همین رو، باید با صدای بلند و با افتخار بگوییم: «لزبین» بودن صرفاً یک برچسب هویتی نیست، بلکه یک موقعیت سیاسی–اجتماعی است که امکان زیست مستقل زنان در نظام مردمحور را آشکار و مرئی می‌کند.
در این چارچوب، کاهش تمایل به استفاده از واژه «لزبین» یا جایگزینی آن با اصطلاحات عام‌تر را نمی‌توان پدیده‌ای خنثی یا تصادفی دانست.
به عبارتی دیگر حذف یا کمرنگ‌سازی واژه لزبین، به معنای نامرئی‌سازی یک شیوه زیست زنانه‌ است؛ شیوه‌ای که حضورش برای نظم مردسالارانه و دگرجنسگرامحور و ساختار قدرت موجود تهدیدآمیز است.
این حذف از ادبیات، امکان حذف اجتماعی و در پی آن حذف فیزیکی لزبین‌ها را نیز فراهم‌ می‌کند. در نتیجه، مسئله فقط تغییرروش در استفاده از واژگان نیست، بلکه نبردی بر سر حفظ حافظه تاریخی، تجربه زیسته و حق به رسمیت شناخته شدن زیست لزبینی به‌ عنوان شکلی از مقاومت در برابر سلطه مردسالارانه و دگرجنسگرا محور است. آیا شما هم با این موارد روبرو بوده اید؟ مثلا گی نامیدن زنان لزبین و پرهیز از گفتن واژه لزبین؟ یا لز نامیدن لزبین ها در زبان فارسی که تحقیر آمیز و متمرکز بر جنبه جنسی رابطه دو زن است و عملا پیوندهای دیگر مشترک دو زن را منکر می شود. شما چطور فکر می کنید؟

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *