کارل ماریا کرتبنی مبدع کلمات Homosexual (همجنسگرا) و Heterosexual (دگرجنسگرا)

کارل ماریا کرتبنی(وین٬ ۲۸ فوریه ۱۸۲۴ – بوداپست، ۲۳ ژانویه ۱۸۸۲)،روزنامه نگار، ‌نویسنده، مترجم، روانشناس، خاطرهنویس و مبارز حقوق بشر مجارستانی بود.

او آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان مجارستانی را به آلمانی ترجمه کرد اما امروزه بیش از همه، به خاطر ابداع واژههای «دگرجنسگرا» و «همجنسگرا» که جایگزینی برای اصطلاحات تحقیرآمیز بودند، ‌معروف است. تا پیش از تلاشهای افرادی چون کرتبنی، در فرهنگ اروپایی، کلمات خنثی برای توصیف افرادی که دارای گرایشهای عاطفی یا جنسی نسبت به افراد همجنس خودشان بودند بسیار کم بود و کلماتی که استفاده میشد، ‌مانند bugger «باگر»،  molly «مولی»،  sodomite «سودومیت» یا pederast «پدراست»،  مملو از محکومیت و احساس شرم بودند.

در قرن نوزدهم و بیستم میلادی، با رشد علم جنسیتشناسی و هنگامی که مدافعان حقوق همجنسگرایان شروع به گفتگو در مورد عشقی کردند که حتی جرأت نداشتند نامش را به زبان بیاورند، ‌یکی از اولین مشکلات این بود که چگونه باید در زبان از آنها نام برند‌، به طوری که توهین‌آمیز نباشد.

اگرچه صحبت کردن درباب تمایلات جنسی و اعمال همجنسخواهانه به درازای تاریخ تمدن بشر بوده است و بحثهای فلسفی پیرامون آن را میتوان حداقل از زمان رسالهی ضیافت افلاطون پی گرفت اما در قرن نوزدهم میلادی که اندیشههای انتقادی رواج بی سابقهای یافته بودند و نظریههای علمی تازهای به میدان میآمدند، ابداع کلمات علمی برای تمایلات جنسی «غیردگرجنسگرایانه» نقطهی عطفی در تاریخ مطالعات جنسیت و  پیگیری حقوق اقلیتهای جنسی و جنسیتی میشود.

کرتبنی علت علاقهی خود را به موضوع اقلیتهای جنسی، ‌«تمایلی غریزی  برای به چالش کشیدن هر نوعی از بی عدالتی» و یک «علاقهی انسان شناختی» همراه با توجه به‌ «حقوق انسان» عنوان میکرد و اگرچه به نظر میرسد خودش یک دگرجنسگرا یا به اصطلاح آن زمان، ‌فردی از «لحاظ جنسی عادی» بوداما تجربهای که در سالهای نوجوانیاش، ‌یعنی خودکشی دوست و همکار همجنسگرایش به علت اخاذی و تهدید داشت، ‌انگیزه و علت اصلی او در پرداختن به این موضوع شد.

البته برخی میپرسند که آیا او واقعاً از نخستین متحدان جامعهی کوئیر بوده است؟ چراکه در خاطرات روزانهاش اغلب «پسران زیبا»یی که با آنها تعامل داشته و ملاقاتشان کرده را تحسین کرده و عدهای معتقدند که به علت جرمانگاری و ستیزفرهنگی نسبت به همجنسگرایان و افراد ترنس در آن دوره، ‌به احتمال زیاد او نیز خودسانسوری میکرده؛‌ چراکه بر روی برخی از کلماتی  که اغلب در توصیف مفاهیم همجنسخواهانه بودهاند خط کشیده و آنها را محو کرده است.

در سال ۱۸۶۹ ، ‌کرتبنی دو جزوهی ناشناس منتشر میکند و در یکی از آنها استدلال میکند که قانون لواط پروس، بند ۱۴۳ ، که بعداً به بند ۱۷۵ قانون جزایی امپراتوری آلمان تبدیل شد و تا سال ۱۹۹۴ نیز به کلی ملغی نشد، ‌«حقوق بشر» را نقض میکنداو در نامهای سرگشاده به وزیر وقت دادگستری سلطنتی پروس، استدلال میکند که چنین قوانینی منجر به باج گیری،  اخاذی و خودکشی میشود. در آن زمان و مکان، ‌حکم زندان برای مردان همجنسگرا به اتهام «فعالیت جنسی غیر اخلاقی» ده سال بود.

طبق نظر کرتبنی، ‌اعمال جنسی توافقی در خلوت نباید مشمول قانون کیفری باشند و دولت حق دخالت در آنچه که بین دو فرد بالغ با رضایت شخصی میگذرد را ندارد. وی همچنین در این متن اشاره میکند که بسیاری از قهرمانان بزرگ تاریخ، ‌همجنسگرا بودهاند. این سند، ‌نخستین استفادهی عمومی از کلمهی «همجنسگرایی» است و کرتبنی نخستین نویسندهای بود که چنین استدلالهایی که امروزه برایمان آشنا هستند را با ماهیتی سیاسی در معرض دید عموم قرار داد.

پیش از آن، او در نامهای در۶ ماه می  سال ۱۸۶۸، به Karl Heinrich Ulrichs کارل هاینریش اولریش، ‌مدافع آلمانی حقوق همجنسگرایان، ‌اصطلاحات «همجنسگرا» و «دگرجنسگرا» و همچنین «تکجنسگرا» راکه البته امروزه از این مورد اخیر استفاده نمیشود-، ‌استفاده میکند و زمانی که Richard Freiherr von Krafft-Ebing ریچارد فون کرافت ابینگ، ‌در کتاب  Psychopathia Sexualis «روانپزشکی جنسی»  (۱۸۸۶)،  از اصطلاحات کرتبنی استفاده  میکند، در محیط دانشگاهی نیز استاندارد میشوند.

البته، درواقع ‌اولین کسی که سعی کرد نام قابل قبولی بر روی همجنسگرایی بگذارد خود اولریش بود. در دههی ۱۸۶۰، او کلمهی Urning «اورینگ» را به عنوان «فردی مردانه با روان زنانه» توصیف کرد که از نظر جنسی به مردان جذب میشود. شکل مخالف آن Urningin بود. اولریش یک سیستم کامل از طبقهبندی را بر اساس ترکیبهای مختلف جاذبهها و نقشهای جنسیتی ابداع کرد. برخی از این کلمات در زبان انگلیسی کاربرد پیدا کردند اما آنها به سرعت منسوخ شدند و با خلاقیت جدید کرتبنی جایگزین شدند.

اگرچه کرتبنی و اولریش اشتراکات زیادی داشتنداما در همین مکاتبات مذکور نیز، ‌بر سر راهبردهای رهایی و دست یابی به عدالت اجتماعی، ‌اختلاف نظر داشتند. در حالیکه اولریش به دنبال تأیید اعتبار از طریق چارچوبهای علمی بود، ‌کرتبنی اهمیتی نمیداد که همجنسگرایی یا هر گرایش جنسی دیگری «ذاتی» باشد. کرتبنی کنشگری در این خصوص را راهی برای گسترش حقوق حریم خصوصی و ترویج حقوق بشر میدید. در مقابل اولریش معتقد بود که همجنسگرایی ذاتی و غیرقابل تغییر است. بحثی که بعدها به «مدل پزشکی» Medical Model معروف شد. این هر دو در تضاد با دیدگاه غالب آن زمان بودند که مردان از روی شرارت صرف «لواط» میکنند.

در هر صورت، ‌بیعلاقگی کرتبنی به جبر زیستی با آنچه از پی میآمد سازگاری نداشت. چراکه در قرن بیستم میلادی، ‌کلمهی همجنسگرایی Homosexuality توسط پزشکان و روانپزشکان ضد کوئیر و همچنین سکسشناسان و طرفداران کوئیر، ‌به طور یکسانی مورد استفاده قرار میگرفت.

کرتبنی «بهنجاریجنسی» را چیزی میدانست که توسط اکثریت تعیین میشود. به این ترتیب، ‌دگرجنسگرایی تنها تا زمانی «عادی» بود که در میان تعداد بیشتری از مردم ظاهر میشد. با این حال، از قضا،  وی به «ظرفیت نامحدود اکثریت دگرجنسگرا برای انحطاط» اشاره کرده است و بیبند و باری در میل جنسی را در دگرجنسگرایان بیشتر از همجنسگرایان تشخیص میداد و اعتقاد داشت که آنها بیشتر درگیر پدوفیلی Pedophilia (رابطهی جنسی با کودکان) ،  نکروفیلیا Necrophilia (رابطهی جنسی با مردگان) و سادومازوخیسم Sadomasochism (آزار جنسی خود و دیگری) میشوند.

اکثر روانشناسان در قرنهای نوزده و بیست میلادی٬‌رابطهی جنسی میان دو همجنس را نوعی بیماری روانی طبقه بندی کرده و نظریههای مختلفی در مورد منشاء آن ارائه میکردند. مثلاً‌ ریچارد فون کرافت ابینگ، همجنسگرایی را همچون خودارضایی در فهرست انحرافات و روانپریشی جنسی  گنجانده بود و منشأ آن را وراثت میدانست یا Sigmund Freud زیگموند فروید، ‌معاصر با او، ‌همجنسگرایی را نتیجهی تعارضات رشد روانیجنسی و از جمله همذاتپنداری با والدین جنس مخالف٬‌توصیف میکرد؛ دیگران تأثیرات اجتماعی و رویدادهای فیزیولوژیکی در رشد جنین را به عنوان منشأ احتمالی آن در نظر میگرفتند. اگرچه امروزه میدانیم که گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی متفاوت، ‌ناشی از ترکیبی از عوامل ذاتی و تأثیرات محیطی یا اجتماعی هستند و یک عامل بر دیگری برتری و قدرت ندارد.

زمانی که مردان آشکارا همجنسگرا مانند اولریش شروع به مبارزه برای حقوق همجنسگرایان کردند، ‌کرتبنی از صحنه محو شد و او اگر هم یک همجنسگرا بود هرگز حاضر نبود چنین چیزی بگوید. همچنین کرتبنی در سال ۱۸۸۰ ،  فصلی در مورد همجنسگرایی در کتاب «کشف روح» Gustav Jäger  گوستاو جاگر مینویسد که ناشر جاگر از آنجایی که این موضوع را خیلی بحثبرانگیز میداند، حذفش میکند. با این وجود، ‌جاگر از اصطلاحات کرتبنی در جای دیگری از کتابش استفاده کرده است. اگرچه، لازم به تأکید است که در نهایت این کار کرافت ابینگ بود که آنچنان اثری گذاشت تا اصطلاحات مذکور (یعنی همجنسگرایی و دگرجنسگرایی)، به اصطلاحات استاندارد تبدیل شده و جایگزین کلمات دیگر بشوند.

عاقبت اصطلاحات همجنسگرایی و دگرجنسگرایی کرتبنی، ‌به همان اندازه که پیشبینی نشده بود٬‌پیشگامانه نیز بود. او این کلمات را با هدف سازماندهی مردم برای مبارزه علیه موضوعی که به طور جمعی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد جعل کرد و با به رسمیت شناختن مبارزهی مشترک و ساختن بستر گفتگو، کوئیر را به عنوان یک جامعهی سیاسی دارای حقوق معرفی کرد.

کنشگری کوئیر همیشه سابقهای در معناسازی جنسی و جنسیتی دارد. این رویکرد به زبان و فرهنگ، ‌درواقع، ‌برنامههایی سیاسی هستند که به تعیین تغییرات لازم در زبان مورد استفاده، ‌برای توصیف تمایلات دگرجنسگرایانه کمک میکنند. دانستن تاریخ  و بررسی اینکه چگونه و چرا کلمات و معناهای متعاقب آنها ایجاد میشوند و استفاده از آنها ادامه مییابد، ‌متعاقباً به ما کمک میکند تا کنشهای کوئیر مدرن را نیز بهتر درک کرده و تقویتشان کنیم.

کرتبنی در سن ۵۸ سالگی در میگذرد و اثر تلاشهای خود را نمیبیند. در سال ۲۰۰۱ ، آرامگاه او را در گورستان  Kerepesi کرپسی، بوداپست، ‌محل دفن افراد مشهور مجارستانی قرون نوزدهم و بیستم میلادی مییابند. جامعهی همجنسگرایان، ‌سنگ قبر جدیدی برای آن تهیه کردهاند و از سال ۲۰۰۲ به بعد، هرساله، ‌به یاد او، ‌در جشنوارههای پراید مجارستان، ‌تاج گلی را به آنجا میبرند.

 

 

آبان ثابتی

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *