شخصیتهای کوئیر در تاریخ انگلستان / ادبیات ویرجینیا وولف
Adeline Virginia Woolf «ویرجینیا وولف»، (۲۵ ژانویه ۱۸۸۲ـ ۲۸ مارس ۱۹۴۱)، نویسنده، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی، از مهمترین چهرههای ادبیات نوگرای قرن بیستم و از پیشگامان کاربرد «جریان سیال ذهن» Stream of consciousness و همچنین میتوان گفت، از نخستین متفکران «نظریهی کوئیر» Queer Theory بوده است. رمانهای «فانوس دریایی» ، «خانم دالووی» و «اورلاندو»، از آثار مشهور او هستند.
بیشتر رمانهای نمادین وولف، در دورهای که سانسور وجود داشت و زنان نمیتوانستند همانند مردان به تحصیل بپردازند، نوشته شدهاند و دارای مضامین قوی فمینیستی و انتقادی هستند. همچنین وی در گنجاندن ایدهها و مضامین کوئیر یا مسائل اقلیتهای جنسی و جنسیتی در آثارش، بسیار با استعداد بوده و از زمانه و جامعه خودش بسی جلوتر بود. این آثار بر جامعه اقلیتهای جنسی و جنسیتی به روشهای مختلفی تأثیر گذاشتند و برای بسیاری از کسانی که در کشف تمایلات جنسی و هویت جنسیتی خودشان سرکوب شده یا میشوند، میتوانند الگو باشند یا همدلی آنها را برانگیزانند.
وولف به عنوان یک زن لزبین یا دوجنسگرا٬عضوی از گروه «بلومزبری» Bloomsbury ، حلقهای متشکل از نویسندگان، هنرمندان و متفکران عمدتاً کوئیر انگلیسی بود و شخصاً نقش فعالی در میزبانی محافلشان ایفا میکرد. این جمع همچنین با فیلسوفان تحلیلی، از جمله «جرج ادوارد مور» George Edward Moore و «برتراند راسل» Bertrand Russell در ارتباط بودند؛ فیلسوفانی که فلسفه را در ابتدای قرن بیستم متحول کردند. از دیگر اعضای این گروه میتوان به «دانکن گرانت» Duncan Grant نقاش و «جان مینارد کینز»John Maynard Keynes اقتصاددان اشاره کرد.
ویرجینیا، علیرغم اینکه با «لئونارد وولف» Leonard Sidney Woolf (سال ۱۹۱۲) ازدواج کرده بود، روابط بسیار نزدیکی نیز با سایر زنان داشت و از مشهورترین و اثرگذارترین آنها میتوان به رابطهاش با Vita Sackville-West «ویتا ساکویل وست»، شاعر، نویسنده و طراح باغ اشاره کرد و شاید برای مخاطبین فارسی زبان جالب باشد که ویتا به علت شغل همسرش، به ایران سفر کرده بود و کتابی نیز از سفرنامهاش با زبانی شاعرانه، به نام «مسافر تهران»، به زبان فارسی ترجمه شده است.
اهمیت این رابطه بیش از همه در رمان «اورلاندو»ی وولف که خودش آن را نوعی بیوگرافی یا زندگینامه میدانست، تبلور پیدا کرده است. این رمان، قهرمان شاعری به همین نام دارد که از جنس مرد به جنس زن تبدیل میشود و قرنها (۴۰۰ سال) زندگی کرده و با شخصیتهای ادبی ملاقات میکند.
اورلاندو و دیگر نوشتههای وولف، مسائل جنسی و جنسیتی را بازتاب دادهاند و با عبور از مرزهای جنسیتی، ملی و زمانی، از خوانندگان میخواهند که تکثر را دریابند و تداوم جریانی که در تئوریهای فمینیستی، لزبینیسم، ادبیات سافیک، کوئیر یا ترنسجندریسم میبینیم را تا به امروز دنبال کنند. شخصیتهای داستانی وولف دارای اگزیستانسی با هویت جنسیتی، بیان جنسیتی و گرایش جنسی ناپایدار هستند که نظریه «برساخت» اجتماعی بودن اجزای هویت انسانها را، در فلسفههایی نظیر «فوکو» و« باتلر» تداعی میکنند. بسیاری از کتابهای وولف، از دههی ۱۹۲۰ و اوایل دههی ۱۹۳۰ ، شخصیتهای کوئیر دارند. مثلاً در خانم دالووی (۱۹۲۵)، شخصیت «کلاریسا» میتواند از منظر سیالیت، غیردوگانگی و غیرثابت بودن هویت جنسیتی مورد بررسی قرار بگیرد.
ویرجینیا وولف٬در خانوادهای پرجمعیت، با خواهران و برادرانی ناتنی بزرگ شد؛ خانواده و جامعهای که در آن میزیست ارزشهای قوی زمانه ویکتوریایی را بازتاب میدادند. او همچنین تجربهی تلخ تجاوز توسط برادر ناتنیاش را داشت و در تمامی زندگیاش از لحاظ روانی رنجیده بود. دیگر آنکه در آن زمان، هرگونه بیان کوئیر تا حد زیادی سرکوب میشد و میتوانست همچنان، بسیار خطرناک باشد (در سال ۱۸۶۱ بود که مجازات اعدام برای روابط همجنسگرایانه در انگلستان لغو شد).
وولف به همراه همسرش، چاپخانه شخصی خودشان را تأسیس کردند که به چاپخانه «هوگارت» Hogarth معروف بود. آنها قصد داشتند شیوه های تفکر مدرنیستی را ترویج کنند و از روشنفکران زمانه خود بودند.
ویتا:
ما امروزه، بالاخص از نامههای رد و بدل شده، میدانیم که ویتا و ویرجینیا عاشق یکدیگر بودهاند و این رابطه در زندگی هردوی آنها اثرات مهمی برجای گذاشته است. اما این عشق از چه جنسی بود و آیا منظور این است که آنها با یکدیگر رابطهی جنسی نیز داشتهاند؟ به عقیدهی بسیاری بله. اگرچه به نظر میرسد که ویتا از ازدواج خودش راضی بود اما رابطهی جنسی با زنان را هم دوست داشت. با توجه به آنچه میدانیم بعید به نظر میرسد که ویرجینیا چندان علاقهای به داشتن رابطهی جنسی با همسرش داشته بوده باشد اما ازدواجهای بدون رابطهی جنسی همیشه بودهاند و امروزه نیز وجود دارند.
علاوه بر این، «بعد عاطفی» در روابط عاشقانه، چیزی بیشتر از یک برخورد جنسی است؛آنچه بیشتر اهمیت دارد، تأثیر عمیق شخصیت ویتا بر تخیل ویرجینیا است. اگر این رابطه عاشقانه اتفاق نمیافتاد، کتاب اورلاندو هرگز نوشته نمیشد.
ویتا که ده سال از ویرجینیا جوانتر بود، نوعی از رهایی در بیان جنسیتی و گرایش جنسی را از خود به نمایش میگذاشت که قطعاً آن زمان امتیازی بود که فقط به مردان اختصاص یافته بود.
اورلاندو:
به عقیده بسیاری، رمان اورلاندو (۱۹۲۸)، شاهکاری مدرن در مضامین فمینیستی و کوئیر است. رمانی که داستان یک اشرافزاده نامیرای فراجنسیتی یا ترنسجندر را روایت میکند که در طول عمرش با هر دو جنس رابطه دارد و جنسیتش از مرد به زن تغییر میکند. این کتاب هم طنزی از تاریخنگاری انگلیسی است، هم نوعی زندگینامه و هم نامهای عاشقانه به شریک و دوست نویسنده، یعنی ویتا ساکویلوست. همانطور که گفتیم این کتاب از شخصیت ویتا الهام گرفته شده و به او تقدیم شده است. ویرجینیا وولف در دورهای از «همجنسگراستیزی» تعمیم یافته و سانسور ادبی، رمان اورلاندو را با شجاعت و به افتخار معشوقش مینویسد. کتابی که پسر ویتا آن را «طولانیترین و جذابترین نامهی عاشقانه در ادبیات» توصیف میکند.
بنابراین، بسیار پیشتر از آنکه رشته «مطالعات جنسیت» یا «نظریهی کوئیر» در دانشگاهها و دورههای آموزشی برخی از مؤسسات گنجانده شود، ویرجینیا به آن اندیشیده است و ویتا که از لحاظ جنسیتی، شورشی به حساب میآمد اثر زیادی بر وی گذاشته است. ویرجینیا مشخصاً از رفتارها، پوشش و نگرشهای منتسب به مردانه ویتا برای نوشتن این رمان، الهام گرفته است.
این رمان که بر اساس آن فیلمی هم ساخته شده است، «دگرجنسگرایی اجباری» را به سخره میگیرد، با سانسور مبارزه میکند و همجنسگراهراسی را یک قرن قبل از آنکه در کشور انگلستان شاهد قوانین حمایتی در این حوزه باشیم، به چالش میکشد.
وولف به جای بیان مستقیم و نقد صریح تبعیض جنسیتی، در قالب ادبیات، روایتگری و خودنگاری، به عنوان ابزارهای تقویت کننده همدلی، به ناعدالتیهای موجود طعنه میزند و مخالفت خودش را با جریانهای پنهانی و آشکار ضدزنانه، مردسالارانه و ضدکوئیر نشان میدهد. به عنوان مثال همانطور که گفتیم، ساکویل وست گاهی دوست داشت لباسهای منتسب به مردان بپوشد و خود را «جولیان» خطاب کند؛ بنابراین با الهام از او، ویرجینیا، بحث آزادی در پوشش و امتیازاتی که نظامهای سلطهگر به مردان میدهند را پیش میکشد و اورلاندو وقتی که زن شده است، متوجه میشود لباسهایی که باید بپوشد دست و پا گیر هستند و آزادیهای پیشین او بسیار محدود شدهاند.
وولف، از استفاده ابزاری از جنسیت مردانه به عنوان سلاحی برای سرکوب زنا، انتقاد میکرد و معتقد بود برتر دانستن دگرجنسگرایی٬به استعمار زنان منجر شده است و سعی در پاسخ دادن به سؤالاتی نظیر اینها بود که: زنان چگونه در جوامع مردسالار و در حوزههایی که به طور سنتی تحت سلطهی مردان هستند، راه خودشان را باز میکنند؟ یا زندگی در چنین جوامعی چه تأثیری بر سلامت روان اعضای آن دارد؟ یا جامعهای که با زنان و با اقلیتهای جنسی و جنسیتی ستیز میکند، آنها را شهروندان درجهی دوم میداند و متفاوت بودن در هویتجنسیتی و گرایشجنسی را امری زشت، گناه، بیماری یا جرم تلقی میکند، چگونه جامعهای است و ایراد آن در چیست؟
و پرسشهایی که برای خوانندگان امروزی وجود دارند:آیا نظریه کوئیر و فمینیسم در هم تنیدهاند؟ یا چه ارتباطی بین هویت جنسیتی، بیان جنسیتی و گرایش جنسی وجود دارد؟
ویرجینا وولف، هم به دلیل مشکلات و تروماهای شخصی، هم فضای بسته فرهنگی و هم زندگی در میانهی جنگ جهانی دوم، در طول زندگی خودش از لحاظ روانی رنجیده بود و با حس «غیربودگی» و جنون، دست و پنجه نرم میکرد. او یکبار در سال ۱۹۱۳ خودکشی کرده بود اما نهایتاً در سال ۱۹۴۱ و در سن ۵۹ سالگی بود که به زندگی خودش پایان داد.
آبان ثابتی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.