شخصیت‌های کوئیر در تاریخ همجنسگرایی زنانه قسمت دوم

زنان ماجراجویی که به ایران و افغانستان سفر کردند.

در ماه سپتامبر ۱۹۳۸، «آنه‌ماری شوارتزنباخ» با نویسنده و جهانگرد معروف، «الا میلارت» دیدار سرنوشت سازی کرد که زمینه را برای سفر مشترکشان به ایران و افغانستان فراهم نمود. کمتر از یک سال پس از این ملاقات، یعنی در ماه ژوئن ۱۹۳۹، این دو زن با ماشین فورد آنه‌ماری، منطقه‌ی دره‌ی‌ آلپ در شرق سوئیس را به مقصد افغانستان ترک کردند. میلارت دو سال پیش از استانبول به هند رفته بود و خاطرات خوبی از مکان‌هایی داشت که در سفر پیش رو، یکبار دیگر با آنها مواجه می‌شدند.

فقط کافی است به عکس‌های آنها نگاه کنیم تا متوجه بشویم که مخصوصاً آنه‌ماری، به قول جودیت باتلر، یک «مشکل جنسیتی» واقعی با همراهش ایجاد کرده‌ است. مدل موی کوتاه، پیراهن مردانه، شلوار یا کشیدن سیگار به هنگام رانندگی در جاده‌های آناتولی، قفقاز و ایران، باعث شده بود که اغلب او را با یک مرد اشتباه بگیرند.

یکی از نیت‌های اصلی سفر آنها ترک اعتیاد آنه‌ماری بود. الا، بسیار علاقه‌مند به معنویت، امیدوار بود که دوستش از طریق این سفر، تعادل و سلامت ذهن خودش را پیدا بکند اما در نهایت به نتیجه‌ی مطلوبشان نرسیدند و آنه‌ماری باز هم به اعتیاد روی آورد.

هنگامی که این دو زن در پایان ماه اوت ۱۹۳۹ به کابل رسیدند، جنگ جهانی  در اروپا آغاز شد و هیتلر به لهستان حمله کرد. در افغانستان، شوارتزنباخ به برونشیت و سایر بیماری‌ها نیز مبتلا شد. میلارت، که به نظر می‌رسید انعطاف پذیرتر و با معیارهای جامعه سازگارتر باشد، به سفر خودش به مقصد هند ادامه داد و دو دوست در این مرحله از یکدیگر جدا شدند و آنه‌ماری با قایق به اروپای جنگ زده باز‌‌گشت. در کتاب «راه بی رحمانه»ی میلارت، که گزارش سفر مذکور است، شخصیت «کریستینا» (نامی که بر روی آنه‌ماری گذاشته شده)، «راه پیچیده، راه بی‌رحمانه‌ی جهنم» را انتخاب می‌کند.

در اینجا گزیده‌ای از کتاب را می‌آوریم که در آن الا و کریستینا هنوز در استانبول هستند:

«کریستینا حال و هوای همجنس‌گرایان (گی‌ها) را داشت. مدیر پرداخت او را مسیو خطاب کرده بود! هر چه بیشتر به سمت شرق حرکت می‌کردیم، بیشتر او را به جای پسران می‌گرفتند و این تنها قضاوت آسیایی‌ها نبود. در دهلی هم، سرگرد باهوشی، قبل از اینکه مشکوک بشود که زن است، پانزده دقیقه با او صحبت کرد.»

 

آنه‌ماری شوارتزنباخ چه کسی بود؟

Annemarie Minna Renée Schwarzenbach  (می ۱۹۰۸– نوامبر ۱۹۴۲)، نویسنده، روزنامه‌نگار و عکاس سوئیسی بود. آنه‌ماری در یکی از ثروتمندترین خانواده‌های سوئیس به دنیا آمد. پدرش تاجر در صنعت ابریشم بود. مادرش، «رنه شوارتزنباخ»، از تبار نوادگان بیسمارک، ورزشکار سوارکاری المپیک و عکاس آماتور، دختر ژنرالی بود که برای مدتی رئیس ارتش کشور شد.

آنه‌ماری هم ابتدا می‌خواست ژنرال شود اما در مدرسه‌ی خصوصی خودش در زوریخ، عمدتاً ادبیات آلمانی، تاریخ و موسیقی را فرا گرفت. او همچنین رقصیدن را دوست داشت و پیانو نواز مشتاقی بود اما بیش از هرچیز دوست داشت که نویسنده شود. در زوریخ و پاریس به تحصیلات خودش ادامه داد و نوشتن را از دوران دانشجویی آغاز کرد. مدت کوتاهی پس از اتمام تحصیلاتش در مقطع دکتری رشته‌ی تاریخ، در سن ۲۳ سالگی، اولین رمانش را با نام Freunde um Bernhard (دایره‌ی برنهارد) منتشر کرد که مورد استقبال زیادی واقع شد.

شوارتزنباخ، از دوران کودکی لباس‌های پسرانه می‌پوشید و از نظر دیگران رفتارهای مردانه‌ داشت. او این خصیصه را در تمام طول زندگانی‌اش حفظ کرد. برای همین هم (یعنی به خاطر بیان جنسیتی متفاوتش)، اغلب با یک مرد جوان اشتباه گرفته می‌شد و دیگران را دچار سردرگمی می‌کرد. او از همان دوران جوانی، همجنسگرا بودن خودش را آشکار کرده بود و در بیست سالگی به کشیش «ارنست مرز»، دوست و معتمد خود نوشت: «می‌توانم به شما بگویم که تنها زنان هستند که می‌توانم با اشتیاق واقعی آنها را دوست بدارم». همچنین، «ماریان برسلائر» عکاس، که برخی از برجسته‌ترین تصاویر آنه‌ماری را ثبت کرده است، اظهار داشته که نمی‌توانسته تصمیم بگیرد که او بیشتر زن است یا مرد است.

زندگی شوارتزنباخ مانند هم‌نسلانش، با تسلط نازی‌ها در سال ۱۹۳۳ دگرگون شد. او علیه ارزش‌های محافظه‌کارانه‌ی خانواده‌ی معتبرش شورید و با احساس مالکیت مادرش که با نازی‌ها همدلی داشت، مبارزه کرد. بنابراین حمایت‌های او از کارگران و از تشکیل اتحادیه‌های کارگری مورد استقبال خانواده‌اش قرار نگرفت، چراکه آنها صاحب کارخانه‌های نساجی زیادی در ایالات متحده بودند. در مجموع، رابطه‌ی آنه‌ماری با مادرش رابطه‌ی سختی بوده است. رنه شوارتزنباخ که خود نیز دوجنسگرا بود و همسرش با گرایش جنسی او مشکلی نداشت، شخصیتی سلطه‌گر داشت.

آنه‌ماری، آشکارا به‌عنوان یک لزبین زندگی می‌کرد و مهارت‌های روزنامه‌نگاری و عکاسی خودش را از طریق سفرهای ماجراجویانه و مشاهده‌ی دقیق شرایط اجتماعی جوامع مختلف، توسعه می‌داد. او با زنان سرشناس مختلفی مانند دختر «توماس مان»، نویسنده‌ی معروف، یعنی «اریکا مان»، رابطه برقرار کرده بود و برای مدت کوتاهی هم با یک مرد همجنس‌گرا به نام «کلود کلارک»، دیپلمات فرانسوی در ایران ازدواج (مصلحت آمیز) کرد. اما گزارش شده است که او در همان زمان با دختر سفیر ترکیه در تهران که از بیماری سل رنج می‌برد و با یک باستان‌شناس زن فرانسوی در ترکستان رابطه داشته است.

دورانی که آنه‌ماری در آن زندگی می‌کرد، دورانی بود که اندیشه‌های مارکسیستی و جریان آگاهی طبقاتی قدرتمند شده بود. مقاله‌ی انتقادی او در مورد نقش سوئیس در طول جنگ، یک سند تأملی و تحلیلی است که توانایی و شجاعتش را در تحلیل بی‌عدالتی‌ها، برجسته می‌کند. در آن زمان عضوی از طبقه‌ی بالا بودن به معنای برده‌ای برای وظایف خانوادگی بودن بود. این امر سبب شده بود که آنه‌ماری حس بیگانگی و «غیربودن» را تجربه کند و این عمیقاً آزارش می‌داد. بنابراین تا حدی می‌توان علت عشقش به اریکا مان یا گرفتار اعتیاد شدنش را درک کرد.

توماس مان، رمان‌نویس معروف مخالف فاشیسم، که فرزندانش از نزدیکان شوارتزنباخ بودند، او را «فرشته‌ی ویران شده» نامیده است. آنه‌ماری و فرزندان مان، نه تنها از لحاظ گرایش سیاسی، بلکه همچنین از لحاظ عدم تعین جنسیتی،‌ به واسطه‌ی روابط همجنس‌گرایانه و نگرش‌های بدون جنسیت یا غیردوگانه‌، اشتراکاتی داشتند. آنها نگاه نگران و هوشیار خودشان را به «نسل گمشده»، یعنی جوانان دوران بین دو جنگ دوخته بودند. در مواجهه با این اضطراب غالب، آنه‌ماری و «کلاوس مان» هر دو در حرکت بودن را انتخاب کردند و اینگونه بود که سفر کردن برای آنه‌ماری ضروری شد و کلاوس به نوشتن بی امان روی آورد. شوارتزنباخ توسط کلاوس در دو رمان به تصویر کشیده شده است: یکی در نقش یوهانا (۱۹۳۴) و دیگری در نقش فرشته محرومان (آتشفشان، ۱۹۳۹). 

همانطور که گفته شد، سفر برای طبیعت بی قرار آنه‌ماری جذابیت داشت. در طول ده سال، بیش از ۳۰۰ مقاله و ۵۰۰۰ عکس از سفرهای خودش در سراسر اروپا، ایالات متحده، خاورمیانه و آفریقا تولید کرد. او از نخستین روزنامه‌نگاران و عکاسان زن اروپایی بود که به ایران و افغانستان سفر کرد و چنان شیفته‌ی ایران بود كه چهار بار به این کشور سفر كرد. بار اول در سال ۱۹۳۴، با قطار و از طریق ترکیه به ایران آمد و به نقاط مختلف سرک کشيد و همراه با یک باستانشناس آلمانی در شهر ری به تحقیق ‌پرداخت. سفر دومش به ایران در پاییز همان سال و باز هم از طریق قطار صورت گرفت. در این این سفر بود که ازدواج کرد اما در اکتبر ۱۹۳۵ ماجراجویی از سر گرفته شد و دوباره به سوییس بازگشت. سه سال را در اروپا و امریکا سیاحت كرد. سپس همسفر خوب خودش، یعنی الا مایلارت را پیدا كرد و دو نفری در سال ۱۹۳۹ با اتومبیل به ایران و افغانستان سفر كردند. پس از آن، کتاب Tod in Persien (مرگ در ایران) را نوشت که البته تا سال ۱۹۹۸ منتشر نشد. او بعداً آن دست نوشته را دوباره کار کرد و با عنوان Das Glückliche Tal (دره‌ی شاد) منتشر کرد. آثار شوارتسنباخ به موضوعاتي همچون اروپاي بحران زده در زمان جنگ جهاني، وضعيت ايران در دوران پهلوي اول، آثار تاريخي و فرهنگي ايران و افغانستان و مفهوم‌های فلسفی، نظیر مرگ، می‌پردازند.

 آنه‌ماری، در طول زندگی خودش با افسردگی و اعتیاد به مورفین مبارزه کرد،  به طور متناوب تحت درمان روانپزشکی بود و چندین بار اقدام به خودکشی کرده بود. بنابراین، اغلب آثارش از بسیاری جهات تحت الشعاع درام زندگی‌اش قرار داشتند. زندگی او در ۳۴ سالگی، در یک تصادف حین دوچرخه سواری به نحو دست‌ آزاد، به طرز غم‌انگیزی به پایان رسید و پس از مرگش، مادرش تمام نامه‌ها و خاطرات او را از بین برد. اما یکی از دوستانش از برخی نوشته‌ها و عکس‌های او مراقبت می‌کرد که  بعدها در آرشیو ادبی سوئیس در برن، بایگانی شدند. آثار او در سال ۱۹۸۷ دوباره کشف می‌شوند.

اگرچه کتاب‌های آنه‌ماری مدتی به فراموشی سپرده ‌شده بودند اما انتشار دوباره‌ی آن‌ها در اوایل قرن جاری آغاز ‌شد و ترجمه‌های مختلف از آنها همچنان ادامه دارد. متأسفانه بسیاری از آثار مکتوب او حتی امروزه نیز به زبان انگلیسی در دسترس نیستند اما دو جلد از آثارش که درباره‌ی ایران و افغانستان است برای نخستين بار به زبان فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده‌اند. یعنی کتابهای: «همه‌ی راه‌ها باز است» و«مرگ در دوردست». بنابراین، او در ایران چندان هم ناشناخته نیست. اگرچه به هویت جنسیتی و گرایش جنسی‌اش تقریباً، اصلاً، اشاره نمی‌شود. برای مثال، سال ۱۳۸۵،  در تهران و اصفهان، نمایشگاه عکسی دایر شد که عکس‌های او از مناطق دیدنی ایران را نشان می‌دادند. از آن گذشته، یک نشست برای بزرگداشتش در خانه‌ی هنرمندان برگزار شد که در آن چند مترجم زبان آلمانی، سفیر سوییس در ایران و «الکسیس شوارتسنباخ»، نوه‌ی برادری او به سخنرانی پرداختند.

آنه‌ماری شوارتزنباخ در دهه‌های پس از کشف مجدد، برای برخی یک شخصیت ضد فاشیست و طرفدار قشر کارگر شد، برای برخی هنرمندی شاعرپیشه و برای برخی دیگر یکی از نخستین زنان فمینیست‌ و کوئیر آشکار بود که در زمانه‌ای زیست می‌کرد که صحبت کردن در مورد چهارچوب‌های غیر‌دگرجنسگرا و همانسوجنسیتی مانند امروز راحت نبود.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *