تفکر تاریخی ما و جایگاه کوییر های ایرانی در زیست جهان امروز / شهرام کیانی

در اولین گردهمآیی شبکه شش رنگ در مورد “چالش های درونی جامعه ال جی بی تی” برای پناهجویان ترکیه در شهر دنیزلی که گزارش آن را در اینجا می توانید ببینید (کلیک کنید!)،  شادی امین، هوداد طلوعی و شهرام کیانی سخنرانی و پیرامون موضوعات طرح شده بحث و تبادل نظر صورت گرفت.
در اینجا سخنرانی ارائه شئه توسط شهرام کیانی را ملاحظه می کنید. با تشکر از شهرام عزیز که متن سخنرانی اش را برای انتشار در اختیار شش رنگ قرار داد.

gay-rights-image
همانطور که از عنوان این گردهمایی بر می آید سخن از چالش های درونی جامعه ال جی بی تی خواهد بود .ما دور هم جمع شده ایم که صحبت از مسائل و مشکلات پیرامون این جامعه مطرح شده که من تمایل بیشتری دارم از مفهوم کوییرهای ایرانی به جای آن استفاده کنم داشته باشیم.
ذکر دلائل و چرایی این انتخاب من و واژه گزینی اینچنینی از جانب من خود فرصتی مکفی و فضایی متفاوت و حضور واضعان و کارگزاران و فعالان این حوزه اجتماعی –تاریخی را می طلبد که امیدوارم اینچنین فرصتی فراهم گردد اگر چه خود این واژه گزینی یا واژه سازی ها حول این مفهوم و محل و مصادیق اطلاق آن در نشریات سالهای نه چندان دور مورد مباحثه قرار گرفته است.
البته برای روشن ساختن مفهوم کوییر تا آنجا که بنده مطللع هستم موضوع سخنرانی یکی از سخنران هاحول تشریح این تئوری است که امیدوارم در تفهم ما از این مفهوم و مفاهیم مرتبط یاری رسان حضار محترم باشد.
به بحث خود باز میگردم،محور بحث من را مفهوم مساله و سوال تشکیل می دهد . به زعم من یکی از فقدان های اساسی در تاریخ ما عدم طرح پرسش های به جا و در خور است همواره در کتب روش تحقیق دانش های موسوم به علوم انسانی بر این گزاره که مهمترین و اساسی ترین و سخترین قسمت یک پژوهش طرح مساله است،به کرات تاکید شده است . یک طرح سوال به جا و درست و عمیق حتی اگر به پاسخی در خور نیز منجر نشود باز هم گام بسیار مهمی است تها با طرح سوال های اساسی و بر آمده از بطن جامعه و تاریخ و اتمسفر موجود است که اذهان جستجو گر و طالب معرفت را به اندیشه وا میدارد در این بین امروز پرسش مقدماتی من آن است که مهمترین مسائل جامعه کوییر ایران کدامند ؟
مساله هایی که میتواند ما را در میان اینهمه بلوا و تمازات و و شکاف ها و گسستهای استراتزیک و البته مقدمتا تئوریک به یک خط سیر در جهت تفهم این فضای مغشوش که بازنمایی گشته رهنمون سازد .
مساله هایی که یک جامعه با ان مواجهه میگردد به اختصار و بر اساس معیار مکانی نسبت به جوامع دیگر می تواند درونی  یا بیرونی باشد ویژگی های مساله درونی یک جامعه را می توانم به اختصار این گونه توصیف نمایم این مسائل بواسطه تحول منطق درونی ،تدریجی و همگام با ساختار یک جامعه صورت میپذیرد و در بستر اجتماعی و تاریخی خود بصورت یک تحول در نهاد ها و مفاهیم همگام با عناصر معرفتی کنشگران آن جامعه صورت بندی میشود پس تغییرات جنبه بخران به معنای شرایطی که موجبات حیرت و سرگردانی را حاصل می کند نمی شود .
در مورد معنای مساله خارجی از منظر من مسائلی خارجی قلمداد می شود که از خارج از محیط درونی بر یک جامعه وارد شود در این بین تعدادی از این مسائل تاثیر و تاثرات جدی بر جامعه میزبان نخواهد گذاشت و قسم دیگری از این دست مسائل می باشد که جامعه میزبان و و پذیرنده را دچار بحران به آن معنایی که رفت می شود .
به زعم من مهمترین مساله خارجی جامعه ایران که به طبع کوییر های ایرانی را نیز شامل خواهد شد می بایست یک مساله ژرف و عمیق و حاصل انباشت در سیر تاریخ باشد مساله ای که موجبات حیرت ،بیداری،کنکاش و تکاپوی و تلاشی را در جهت حفظ شرایط موجود و و یا امکان شکل گیری پاسخ مطلوبی را فراهم می نماید.
مساله مد نظر من قدمتی یکصد و پنجاه ساله در تاریخ مرز و بوم ما دارد . مساله ایی که سبب بیدار ساختن کنشگران اجتماعی ما را از خواب جزمی فراهم ساخت و علما و زعما و منوالفکر های و امثالهم را در استانه این بحران قرار داد و به تدبیر و زعامت فراخواند و در مقام پاسخ بر آوردشان .
انچه موجب این همه بحران های ریز و درشت ،عمیق و سطحی ، فراگیر و محدود در جامعه ما گردید مساله رویارویی با تمدن جدید غرب بود به تعبیر گفتمان روشنفکری ایران رویارویی سنت و مدرنیته است.
این مساله ما را فراخواند و در مقام پاسخ بر اورد ولیکن معنای سنتیدر گفتار امروز من حامل دو معنای است در تعبیری جامعه شناختی که همچون صفتی برای جامعه قلمداد می شود یعنی آنچه جامعه سنتی در مقابل جامعه مدرن مطرح می شود و در تعبیر فلسفی به معنای سنت در اندیشه ،مناسبات منطق و ساخت قدیم حاکم بر سامان دانایی ماست.
پدیدار شدن این رویداد ما را با دو بحران مواجه کرد بحرانی نظری که ما را به به ارائه پاسخی نظری و تدوریک در تقابل با منطق فکری مدرن مواجه کرد که البته به دلیل ضعف منطق حاکم بر اندیشه و نظام فکری سنتی ایران و عدم قدرت تبیینی تغییرات حاصل از این رویداد دچار وضعیت فلج کننده ای شدیمآنچنانی که ما را در وضعیت گذاری جانفرسا و پر اصطحکاک و پرتنش و نا به سامان قرار داد که هموز نتوانسته ایم از زیز این فشار کمر راست کنیم و هم دچار بحرانی در عمل گردیدیم که موجبات استنکاف را از ما باز ستاند و جریان ورود کالاها ی مادی و فرهنگی موجبات پاشش ساختار های سنتی جامعه ما را (به معنای جامعه شناختی)فراهم نمود امروز دیگر جامعه ما دارای صورت بندی بسیار متفاوتی با دوران قبل از مشروطیت و عهد میانه قاجار است این تغییرات همه شوون ما را در نوردید و ما را در فضایی که شدن ضرورت یافت رها ساخت . و نصیب ما در این میان نه تنها ارائه پاسخی در خور و حتی اتخاذ منطق جدید که به دام ایدئولوژی های جدید و سامان ها و نظام های بازنمایی کننده تحت سلطه و به انقیاد در امده بود.
من در ابتدا بعد از طرح مساله به ابعاد آن تا حد امکان می پردازم و پس از آن تاثیر این بحران و ارتباط آن با تاریخنگاری را از منظر خودم مشخص میسازم و در نهایت از جایگاه زیست کوییر ها و هویت آنها در رابطه با این پرسش ایماژی  ابتدایی را ارائه مینمایم.
نظام فکری و منطق فکری سنت ما قادر به حل مسائل این برهه ایران نیست .در کشاکش این بحران در سویه های مختلف نظری به این مساله و ارائه راه حل هایی برای ان با جریان شناسی متکثری مواجه هستیم از متحجرین متصلب تا انانکه در رویکردی تکاملی مدرنیته غرب را مرتبه والاتر و بعدی جهان سنت خویش می دانند .
اما سوال دیگر آن است که آیا بدون توجه به گذشته و فهم  منطق سنت که البته کمتر کسی در ان نظری در خور افکنده است و بدون اخذ یک نگرش تاریخی می توان در خلا به امر روشنفکری و تفکر پرداخت؟
پاسخ را در تاریخ اندیشه ایران جستجو میکنیم . روشنفکران دینی اگر به این ترکیب قائل باشیم به تعبیری نه تنها مناسبات مدرن را درک نکردند بلکه ساختار ذهنی انسان مدرن را به درستی درک نکردند .
و در این کشاکش به واسطه وفاداری و  میل به حفظ باور های  تئولوژیک خود همچنان با رویکردهایی چون بازگشت به خویشتن و امکان کارکرد دین بواسطه احیاگری آن در زمینه مساله گشایی همراه است غافل از اینکه با کشیدن دو سویه های متعددی که بعدی همواره از آن دین است حتی در صورت امکان ایجاد این وصله ناجور نه تنها موجبات حل مساله را نخواهند داشت بلکه تقابل شریعت و خرد را در در وضعیت بغرنج تری قرار خواهند داد .
به تعبیر من و در سایه اندیشه بزرگانی در تاریخ اندیشه ایران ما آلترناتیو رهایی در نقد سنت با توجه به مدرنیته به آن سان که بتوان سنت و منطق حاکم بر آن را در مقام پاسخ بر اورد و در تبیین این تغییرات به چالش کشید ما چه بخواهیم و چه نخواهیم رو به سوی منطق جدید پیش میرویم و پاسخ های سطحی و من در آوردی و رمالانه به سان ترمزی برای این جریان عمل کردن تنها موجبات افزایش هزینه ها و کاهش بازدهی مطلوب تر را موجب خواهد شد. بحث بنده در باب آنچه منطق مدرنیته قلمداد میکند حضور و اخذ خرد دموکراتیک به تعبیری حاکمیت منبعث از مردم و به کار گرفتن عقل مردمی در تمامی امور معیشتی مردم، روابط، مناسبات و فرهنگ مردم است و همچنین خرد تکنولوژیک که این فکر در ما رسوخ کند که از کلیه منابع بهره ورداری عقلانی کنیم .
ارائه تز های راه سومی که اساسا نه تنها فاقذ ارائه تصویر نقادانه از سنت است که اساسا قادر به شناخت آن نیست و نبوده تنها موجبات سردرگمی بیشتر ما گشته است. البته بدیهی است که در طی طریق این راه ما میبایست به سراغ گذشته خویش برویم که کمی بعد در مورد آن صحبت خواهم کرد و هم اینکه تفکرات انتقادی پساساختار گرایان و نقادان مدرنیته را نیز دور از نظر نداشته باشیم .
در بازگشت به گذشته و رویکرد ما به تاریخ و امر تاریخ نگاری و تاریخ پژوهی اساسا عدم شکل گیری تفکر تاریخی که از ضروریات مهم حال حاضر شرایط تاریخی ماست لطمات و صدمات جبران ناپذیری به ما وارد کرده است. ما میتوانیم شاهد تاریخ نگاریهای بیشماری و البته با رویکردهای مختلفی به رویداد ها و حوادث جامعه خویش باشیم. روایت صرف رویداد ها، تملق ارباب سلطه، تاریخ نگاریهایی با متد قدیم که شایان توجه ولیکن مقفول مانده است و البته تاریخ پژوهی هایی با متد جدید و تحت تاثیر رویکردهای مدرن و نظریه های غربی نگاشته شده اند که علارقم ضرورت توجه جای نقد بسیار هم دارد.
پدید همجنسگرایی آنچه در متون مدرن مطرح است و در چندین دهه اخیر مشخصا در رسانه ها و متن بوده ها و جنبش های همجنسخواهانه عمدتا در امریکا و اروپای غربی مطرح میشود حاصل شرایط و زمینه ها اجتماعی و تاریخی و اساسا حوزه ی غربی است برآمده از مناسبات ، دانش و قدرت و دانش سکسوالیته آن حوزه ی انسانی است زاییده شرایط مدرن است و گفتمان جنسی و جنسیتی غربی دهه هایی است که امکان بروز این گونه میل و به طبع آن کوییر بودن را مجاز دانسته است. تبیین و چرایی این تاریخ خود پروژه بسیار بزرگی است که خود آن حتی با این فرض که بتوان در ترجمان و انتقال مفاهیم دچار کج فهمی و کاست گرایی و تقلیل گرایی مفاهیم نشویم که البته تا حدود زیادی شده ایم نه تنها در این حوزه که در تمامی حوزه های اندیشه با آن مواجه هستیم به کارهای تئوریک، پژوهشی بسیاری احتیاج دارد.
مواد و مفاهیم مدرن نظیر بدن، کودکی، همجنسگرایی، فمنیسم، دولت، امر حکومت مندی، فن آوری سلطه، مناسبات قدرت، گفتمان، سکسوالیته، جنس، جنسیت، امر سیاسی و مفاهیمی از این دست برساخته شرایط و زمینه و بافت دنیای مدرن است. البته بسیاری از آنها ذیل جریان انتقادی و گفتمان انتقادی به نظام مدرن و اندیشه های لیبرالیسم و نئو لیبرالیسم غرب بارها و بارها دچار تغییرات ماهوی گشته است.
حال با این توضیحات مشخصا صورت سوال من به سمت شکل نهایی خود نزدیک میشود. کوییر بودن و اتخاذ رویکردی فراهنجار و برانداز هویت و مفاهیم و اسلوب رسوب یافته جنسی و جنسیتی به عنوان یکی از مظاهر آن سیل مفهومی به درون جامعه ماست. جامعه ای که در برخورد با این پدیده نه قادر است از داشته های سنت بهره بجوید و نه به لحاظ ناخود آگاه ذهنی خود پذیرای آن گردد. در این میانه اخذ سیاست های جنسی و جنسیتی پر از تناقض و تضاد نشان از این بحران است. همانطور که ذکر آن رفت ورود این مفاهیم به ویژه بواسطه شکل گیری انقلاب صنعتی دوم ( فن آوری اطلاعات جدید ) موجبات شکل گیری تاریخ جدیدی در گفتمان جنسی و جنسیتی ایران گشته است. این که این تغییرات در آستانه شکل گیری است از امور بدیهی در نزد من قلمداد میگردد. ولی تفهم شرایط این وضعییت بیش از پیش نیازمند تاریخ پژوهی این حوزه میباشد. اگرچه در زمینه تاریخ سکسوالیته و جنسیت ایران مدرن شاهد نگارش هایی توسط اساتید ایرانی تاریخ هستیم ولی نقدی بر آنها وارد است البته به زعم من آن است که این بوده ها علارغم ارائه فاکت ها بسیار دقیق و مفید از دو منظر مورد نقد قرار میگیرد. یکی از آنکه بازه زمانی آنها تاریخ سه دهه اخیر را به طور جدی مورد بررسی قرار نداده است و البته نقدی که بسیار وارد است این است که قدرت تبیینی تغییرات در حال شکل گیری در ساخت جنسی و جنسیتی را تا حد زیادی نداشته است. یعنی قادر به توضیح و تبییت این تغییرات نیست. البته علارغم ارئه اسناد و فاکت های بسیار مهم و دقیق و دیگری آنکه به مانند سایر تاریخ نگاریهای غربی و یا ذیل و تحت تاثیر رویکردهای تاریخ پژوهی آنها به علت آنکه از مواد و مفاهیم مربوط به تاریخ ما استفاده نکرده است و از منظر و رویکرد اندیشه اندیشمندان غربی که تحت تاثیر و برآمده آن سامان های دانایی و ضمینه های اجتماعی و فکری و تاریخ مند هستند نمیتواند آنچه ما تاریخ نگاری ایرانی میخوانیمش و بدان احتیاج ضروری داریم قلمداد نماییم. در نظر گرفتن شرایط خاص تاریخی جامعه مان وجود سلطه محض در روابط و شبکه ای اجتماعی و تبار استبدادی در امر حکومت مندی فقدان تحمل کوچکترین رفتار غیر نرماتیو حتی عدم اجازه به ابراز وجود قومیت های خاص و نیروهای به حاشیه رانده و غیره اگرچه زیست جنسیتی متفاوت از نرم از سطح به لایه های زیرین جامعه فرو رفته است و علارغم تبعات بسیار خطرناک آن امکان کنش را فراهم نموده است ولیکن همچنان سیاست های جنسی و جنسیتی جامعه و حاکمیت برهم شکل سازی بدن ها و هویت ها ذیل تئوریهای فاشیستی خود ادامه میدهد. به زعم عده ای از مورخان و اندیشمندان حوزه مطالعات جنسیت ایران امکان بروز یک نقلاب جنسی و جنسیتی در ایران دور از ذهن نیست . تراکم شدید و انباشت فشارهای موجود اگرچه موجب مقاومت در اشکال مختلف در تقابل با این زور میگردد ولیکن در صورت تبدیل شدن به یک بحران از آنجا که به تجربه نشان داده شده است ما مدیران بحران خوبی نبوده ایم بیم یک فرو پاشی نیز میرود.
به هر حال نتایج حاصل از دگر گونی های فرهنگی و اندیشه بازده خود را در میدان سیاست نشان خواهد داد و چنانچه ما قادر به تبیین، ترسیم و تفهم و درک این تغییرات نباشیم قادر نخواهیم بود به کنش سیاسی مناسب و منبعث از کنش جنسی کوییر دست یابیم و تنها دچار پرداخت هزینه های سنگین تری خواهیم شد. به هر حال به نظر من مهم ترین مسئله و چالش کوییر های ایرانی اتخاذ رویکرد تاریخی است که موجبات تبیین این تغییرات را فراهم نماید و نسبت ما را با گذشته مقفور ما که کلید بسیاری از مفاهیم مورد احتیاج ما در آن نهفته است میباشد. و حال و آینده ما که در حال شدن است وجود پدیده های خاص، وضعیت تاریخی و اجتماعی ما نظیر شریعت، کلام و فقه اسلامی، حکمت، عرفان، ادبیات ما و جنبه های هنر اروتیک ما، تبار استبدادی ما و وجود سلطه محض در روابط و کنش های میانفردی و اجتماعی و عدم شکل گیری ساختار خرد ورزانه مدرن و انسان مدرن و مناسبات مدرن در جامعه ما به خصوص در وجه نظری تئوریک و ساخت ذهنی از سویی و حضور محصولات مادی و مئنوی مدرن به صورت فراگیر در جامعه ما که بر گسست مرگ آور میان سنت و تجدد بدون تفکر و تفهم و تبیین میافزاید. به نظر من نیاز اصلی ما به جای ارائه نظرهایی در باب تجدید حیات اخلاقی و اخلاق مدارانه در تقابل با اندیشه های مدرن طرح پرسش هایی جدید و جدی است که بتواند شکاف ایجاد شده با نظام سنت قدمایی را با کمک تجدد ترمیم کرده و مختصات شرایط جدید را فراهم نماید.
شهرام کیانی
شهرام کیانی
پژوهش گر و محقق در حوزه تاریخ معاصر ایران
 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *