تعصب کور به "پوشش"، روایت تلخی از فرد، جامعه و رسانه

سایت آفتاب تیتر زد: «کار کثیفی که مرد جوان با زن شوهردار و دختر ۱۱ ساله کرد / شوهرم دوجنسه است!»
زنی میگوید ۱۳ سال زندگی مشترکش جز «حقارت و آبروریزی» چیزی نبوده است. علت: همسرش که یک کارگر ساده است (از نوجوانی) دوست دارد لباس زنانه بپوشد و آرایش کند.
ضمن بیان این نکته که میل به پوشش یا آرایش خاصی ارتباطی به دوجنسه بودن یا نبودن ندارد، مطالعه متن خبر جزییات زیر را بر ما عیان میکند:
وی از تمایلات این مرد به ظاهر و پوشش به اصطلاح زنانه با عناوین «نامتعارف»، «اختلال روحی و روانی»، «بیماری» و «مشکل» و «ریخت و قیافه وحشتناک» نام میبرد و به شدت از (ترس) تمسخر اهالی و خانواده در اضطراب و ناراحتی است.
این مرد ابتدائا تمایلاتش را به همسرش گفته اما بخاطر عدم احساس امنیت از بیان احساسات و تمایلات واقعیاش به «انکار» و «دروغ» روی میآورد و هویت خود را پنهان میکرده است.
همسر او سعی کرده است او را به «روانپزشک» ببرد و «درمان» کند. سالهاست برای او «داروهایی» تجویز شده و او از مصرف این داروها امتناع میکرده است.
همچنین او را به دادگاه و کلانتری بردهاند تا تعهد بدهد که عملا مطابق میل دیگران لباس بپوشد و در معابر عمومی با ظاهر زنانه نرود و با «آبرو و حیثیت» آنها بازی نکند.
در متن چنین گفته شده که فرزند آنها نیز بخاطر این حالات پدرش خجالت میکشیده و میترسیده که در مدرسه مورد «تمسخر» سایر کودکان قرار بگیرد و در یازده سالگی از رفتن به مدرسه امتناع میکند.
این زن ادعا میکند که اکنون در نتیجه تمام این فشارها همسرش کابوس میبیند و به خشونت فیزیکی شدید در خانه دست میزند.
ماموران انتظامی با شکایت زن به در منزل آمدند. به جز اینکه ماموران از دست زدن به مرد بخاطر ظاهر زنانه امتناع میکردهاند توضیحات دیگری درباره رفتار پلیس با این فرد بیان نشده است.
متاسفانه فرد مورد بحث در این مقاله غایب است و صدایی از خود ندارد.
نکته قابل توجه این است که تمایلات مربوط به پوشش و ظاهر به «بیان جنسیتی» (gender expression) افراد اشاره دارد.
به عبارتی گرایش جنسی و هویت جنسیتی او بر ما عیان نیست.
با این حال به قطع یقین میتوانیم بگوییم که رنجی که وی متحمل شده است بر اثر سلطه مناسبات دگرجنسگرایانهی سیسجندر (cis-heteronormativity) بر جامعه است.
برای سوالات زیر چه پاسخی داریم و نهایتا چه راهکارهایی در دست؟
استفاده از حق انتخاب پوشش و ظاهر کجایش کثیف است که این خبرگزاری با این ادبیات تحقیرآمیز و علامت تعجب تیتر زده است؟
پوشش و آرایش یک فرد چه آسیبی به دیگری میزند؟
چرا یک نفر باید بخاطر دخالت بیجای مردم و دیگران خود را سانسور کند و شبیه خود واقعیاش نباشد؟
اینکه در خانهها و در رسانهها یک نفر را سالها با عناوین تحقیرآمیز و بیمارانگارانه خطاب کنند چه سودی دارد؟
چرا کلیشهها و هنجارهای جنسیتی از احترام، کرامت، رضایت و شادی خود افراد مهمتر تلقی میشود؟
مسئولیت نابود شدن آسایش و زندگی یک فرد و همسر و فرزندش بخاطر هنجارهای جنسیتی تحمیلی جامعه بر عهده چه کسی است؟
چرا دیگران به دخالتها و ملامتهای بیجای خود پایان نمیدهند تا این فرد با همان لباس و آرایش کار کند، درآمدی داشته باشد و در آسایش تردد کند؟
آیا حواسمان هست که کودکان این کلیشههای جنسیتی را فرا میگیرند و خشونت و آزار را تقلید میکنند؟
اینگونه تیترهای ترنسهراس، همجنسگراهراس، میانجنسیهراس زندگی چند نوجوان و جوان امروز را در معرض خطر آزار و اذیت و انزوا قرار میدهد؟
و دهها سوال دردناک دیگر…
ضمن بیان این نکته که میل به پوشش یا آرایش خاصی ارتباطی به دوجنسه بودن یا نبودن ندارد، مطالعه متن خبر جزییات زیر را بر ما عیان میکند:
وی از تمایلات این مرد به ظاهر و پوشش به اصطلاح زنانه با عناوین «نامتعارف»، «اختلال روحی و روانی»، «بیماری» و «مشکل» و «ریخت و قیافه وحشتناک» نام میبرد و به شدت از (ترس) تمسخر اهالی و خانواده در اضطراب و ناراحتی است.
این مرد ابتدائا تمایلاتش را به همسرش گفته اما بخاطر عدم احساس امنیت از بیان احساسات و تمایلات واقعیاش به «انکار» و «دروغ» روی میآورد و هویت خود را پنهان میکرده است.
همسر او سعی کرده است او را به «روانپزشک» ببرد و «درمان» کند. سالهاست برای او «داروهایی» تجویز شده و او از مصرف این داروها امتناع میکرده است.
همچنین او را به دادگاه و کلانتری بردهاند تا تعهد بدهد که عملا مطابق میل دیگران لباس بپوشد و در معابر عمومی با ظاهر زنانه نرود و با «آبرو و حیثیت» آنها بازی نکند.
در متن چنین گفته شده که فرزند آنها نیز بخاطر این حالات پدرش خجالت میکشیده و میترسیده که در مدرسه مورد «تمسخر» سایر کودکان قرار بگیرد و در یازده سالگی از رفتن به مدرسه امتناع میکند.
این زن ادعا میکند که اکنون در نتیجه تمام این فشارها همسرش کابوس میبیند و به خشونت فیزیکی شدید در خانه دست میزند.
ماموران انتظامی با شکایت زن به در منزل آمدند. به جز اینکه ماموران از دست زدن به مرد بخاطر ظاهر زنانه امتناع میکردهاند توضیحات دیگری درباره رفتار پلیس با این فرد بیان نشده است.
متاسفانه فرد مورد بحث در این مقاله غایب است و صدایی از خود ندارد.
نکته قابل توجه این است که تمایلات مربوط به پوشش و ظاهر به «بیان جنسیتی» (gender expression) افراد اشاره دارد.
به عبارتی گرایش جنسی و هویت جنسیتی او بر ما عیان نیست.
با این حال به قطع یقین میتوانیم بگوییم که رنجی که وی متحمل شده است بر اثر سلطه مناسبات دگرجنسگرایانهی سیسجندر (cis-heteronormativity) بر جامعه است.
برای سوالات زیر چه پاسخی داریم و نهایتا چه راهکارهایی در دست؟
استفاده از حق انتخاب پوشش و ظاهر کجایش کثیف است که این خبرگزاری با این ادبیات تحقیرآمیز و علامت تعجب تیتر زده است؟
پوشش و آرایش یک فرد چه آسیبی به دیگری میزند؟
چرا یک نفر باید بخاطر دخالت بیجای مردم و دیگران خود را سانسور کند و شبیه خود واقعیاش نباشد؟
اینکه در خانهها و در رسانهها یک نفر را سالها با عناوین تحقیرآمیز و بیمارانگارانه خطاب کنند چه سودی دارد؟
چرا کلیشهها و هنجارهای جنسیتی از احترام، کرامت، رضایت و شادی خود افراد مهمتر تلقی میشود؟
مسئولیت نابود شدن آسایش و زندگی یک فرد و همسر و فرزندش بخاطر هنجارهای جنسیتی تحمیلی جامعه بر عهده چه کسی است؟
چرا دیگران به دخالتها و ملامتهای بیجای خود پایان نمیدهند تا این فرد با همان لباس و آرایش کار کند، درآمدی داشته باشد و در آسایش تردد کند؟
آیا حواسمان هست که کودکان این کلیشههای جنسیتی را فرا میگیرند و خشونت و آزار را تقلید میکنند؟
اینگونه تیترهای ترنسهراس، همجنسگراهراس، میانجنسیهراس زندگی چند نوجوان و جوان امروز را در معرض خطر آزار و اذیت و انزوا قرار میدهد؟
و دهها سوال دردناک دیگر…
لینک به خبر آفتاب:
http://www.aftabir.com/news/article/view/2018/05/07/1872487
عکس از سایت مهرخانه برداشته شده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.