مهاجران ال‌جی‌بی‌تی+ مهاجرت پایان رنج نیست

شب اولی که لیلا پاش رسید به کشور جدید، توی حال عجیبی بود. دیگه می‌تونست خودش باشه و اونجوری که دوست داره زندگی کنه. حقی که ازش سالیان سال دریغ شده بود. هم خوشحال بود، هم نگران. 

لیلا یک زن لزبین ایرانیه. مهاجرت کرده چون خونه و کشورش براش امن نبود. اما آزادی روی کاغذ، همه‌ی داستان نیست. حالا بعد کلی دردسر تونسته مهاجرت کنه به یه کشور آزاد، اما این شروع یه سری مشکلات جدیده براش. 

الان توی یه کشور امنه ولی فشار مهاجرت و تبعیضی که باهاش درگیره حالا با خاطره‌های خشونت و تبعیض گذشته گره خورده. نه از اونجا کنده شده و نه به اینجا وصل.

باید زبان جدید یاد بگیره، کارهای بروکراتیک که دیگه تمومی نداره، چون مهاجره برای گرفتن خونه ضامن لازمه، حالا ضامن از کجا گیر بیاره تو کشور غریب، مریض که میشه باید ماه‌ها توی صف نوبت وایسته. 

نگاه کنی تبعیض آشکاری شاید نباشه در ظاهر، اما نگاه مشکوک همسایه‌های نژادپرست وقتی می‌فهمن مهاجری، توی مصاحبه‌های کاری وقتی می‌فهمن لزبینی، تبعیض که شاخ و دم نداره.  

جا افتادن تو کشور غریب سخت‌تره. مهاجر که باشی باید یاد بگیری خودت رو تکه تکه معرفی کنی. «ایرانی‌ام»، «مهاجرم»، «لزبینم». اما همینجوری ذره ذره و تکه تکه پیدا می‌کنی بالاخره دایره امنت رو. یه روز یکی پیدا میشه که با احترام در مورد شریک زندگیت می‌پرسه. 

خلاصه این که مهاجرت پایان رنج نیست برای خیلی از ما بچه‌های ال‌جی‌بی‌تی+ اما آغاز یه راه جدیده، هرچند پر هزینه و پر مشقت. اگرچه ناکافی اما با امنیت حقوقی!

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *