احساس گناه بازمانده چیست و راه های التیام از آن چیست؟
پس از فاجعه، زندگی به چالشی برای بازماندهها تبدیل میشود. برخی از بازماندههای رخدادهای ناگوار، پس از گذر از حادثه با احساسی زندگی میکنند که ممکن است آنها را به اضطراب، افسردگی و فراموشی بکشاند؛ سندرومی که کارشناسها آن را «احساس گناه بازمانده» مینامند.
اما این سندروم چطور میتواند زندگی معمول ما را به یک احساس گناه بیپایان تغییر دهد؟ آیا ممکن است پیشتر یا همین حالا، آن را تجربه کرده باشیم؟ و آیا میشود برای مقابله با آن کاری کرد؟
سندرم گناه بازمانده یعنی چه و از کجا آمده است؟
شاهدان زندهی یک اتفاق ناگوار میتوانند بازماندههایی باشند با «سندروم گناه بازمانده». این سندروم واکنشی است به حادثهای که برای دیگران مرگ و خسارت به بار آورده، اما بازمانده از آنها گریخته. اگرچه نام این سندروم ممکن است برخی را به اشتباه بیاندازد که تنها برای کسانیست که از مرگ گریختهاند، اما این واکنش میتواند برای از دست دادن دارایی، سلامتی، هویت، یا هرچیز دیگری باشد که برای فرد مهم است. آنها از اینکه زندهاند یا رنج کمتری کشیدهاند احساس گناه میکنند. این احساس میتواند حتی با اتفاقهایی جزئی رخ دهد. مثلا شکستن مچ پای دوست فرد وقتی برای کمک به او میدویده است. اتفاق میتواند بزرگتر هم باشد مثل بازماندن از سقوط یک هواپیما، بلاهای طبیعی مثل زلزله یا هرحادثهای که منجر به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) میشود.
مهرنوش احمدی روان شناس بالینی به «کنش سلامت» میگوید نخستین بار این سندروم پس از یک فاجعه بزرگ شناسایی شد: «احساس گناه بازمانده اولین بار در دهه شصت میلادی برای بازماندگان واقعه هولناک هولوکاست به کار رفت. روانشناسان متوجه شدند که بسیاری از بازماندگان علاوه بر علایمی مانند اضطراب فراگیر، کابوس، افسردگی و غیره که از علایم اختلال پس از سانحه است، یک احساس دیگر را نیز تجربه می کنند: احساس گناه.»
آرون هاس تراپیست یهودی که خودش هم از بازماندگان هولوکاست بود در مقالهای به نام «حس گناه بازماندگان هولوکاست و فرزندانشان» از روایتهای این افراد مینویسد. بعضی از آنها گفته بودند که احساس میکنند سزاوار زنده ماندن نیستند. آنها دایم از خود میپرسند: «چرا من؟ چرا از میان همه من زنده ماندم؟» مثلا زنی به نام رز که همراه با خواهرش به اردوگاه یهودیان برده شده و برخلاف خواهرش از آنجا زنده خارج میشود در این یادداشتها میگوید: «سالها احساس گناه میکردم و به خودم میگفتم شاید باید برمیگشتم و او را با خودم بیرون میآوردم، یا در کنار او میماندم. شاید به اندازه کافی تلاش نکردم. شاید بیشتر به نجات خودم فکر کردم. سعی میکنم خودم را اینگونه توجیه کنم که اگر برگشته بودم همان سرنوشت خواهرم در انتظارم بود، ولی احساسات منطق نمیشناسند.»
آیا ممکن است ما هم دچار این سندروم شویم؟
پس از شناختن گناه بازمانده، این اصطلاح برای دیگر حوادث ناگوار هم به کار برده شد و احمدی معتقد است همین حالا ممکن است بسیاری از ایرانیها با آن دست و پنجه نرم كنند: «در کشاکش خیزش انقلابی ژینا بسیاری از جانهای جوان از دست رفت. بسیاری سلامتی و آزادیشان را از دست دادند. این در حالیست که بسیاری دیگر به گمان خودشان جان سالم به در بردند و با جراحت گلولههای ساچمهای به خانههایشان بازگشتند. بسیاری از نجاتیافتگان ممکن است از خود بپرسند چرا من زندهام در حالیکه نیروهای سرکوبگر دوستم را در همان مکانی که من هم شعار میدادم کشتند؟ شاید خواهر یا برادر یک «شهید» از خود بپرسد، اگر آن روز جلوی او را برای بیرون رفتن از خانه گرفته بودم حالا زنده بود. مادرش ممکن است دایم با خود مرور کند، اگر همراهش رفته بودم زنده میماند. یا همشهریاش بگوید اگر از ترس فرار نکرده بودم و بسیاری اگرهای دیگر.»
این روانشناس بالینی میگوید این تنها به ایرانیهایی که در داخل کشور هستند ختم نمیشود و احتمالا کسانی که در خارج از کشور هستند و به خصوص کنشگران هم درگیر این احساس هستند: «ممکن است کنشگری در خارج به خود بگوید عزیزترین جانها به امید آزادی در خاک ایران میغلتند در حالی که من در خارج از ایران کاری از دستم بر نمیآید. جان من سزاوارتر از جان آنها نیست. چرا من زندهام و هر روز سر کار می روم؟ بچههایم را به مدرسه میبرم در حالی که همه اینها از رفتگان دریغ شده است. این سوالها و احساسات به جسم و روح انسان چنگ میزند و باعث فرسودگی روان میشود.»
سندروم گناه بازمانده چگونه بروز میدهد؟
حالا چطور بفهمیم به این سندروم دچار شدهایم؟ میزان و شدت احساس گناه بازمانده بین افراد متفاوت است. علایم احساس گناه بازمانده میتواند روانی یا فیزیکی باشد و اغلب مشابه علایم اختلال استرس بعد از سانحه (ptsd) است.
شایع ترین علایم روانی میتوانند اینها باشند: احساس ناتوانی، فلش بک از حادثه، کم انگیزه شدن به زندگی، نوسان اخلاقی و عصبانی شدن، فکرهای وسواسی و زیاد در مورد حادثه و فکر خودکشی. علایم فیزیکی هم ممکن است شامل تغییر در اشتها، اختلال در خواب، سر درد، حالت تهوع یا معده درد و ضربان قلب بالا باشد.
چه کسانی بیشتر در معرض این سندروم هستند؟
اگرچه اغلب پس از بلاهای طبیعی و حوادث تلخ این احساس به سراغ بازماندهها میرود، اما کنشگرها ممکن است به دلیل نوع فعالیتهایشان و احساس مسئولیت نسبت به جامعه و مردم بیشتر در معرض این سندروم باشند. در بین کنشگران، آنهایی که در تبعید هستند اغلب دچار این احساس هستند. کنشگری در تبعید مستلزم سطوح مختلفی از مبارزه است. اولین و سختترین آن تنها بودن است. مخصوصا برای کسانی که به طور ناگهانی خانواده، جامعه و حامیانشان را از دست دادهاند. تحمل سختیها با حمایت و همراهی دیگران آسانتر است. این تنهایی معمولا با احساس گناه بازمانده همراه است.
اغلب این کنشگرها کسانی هستند که زنده ماندهاند یا آسیب کمتری دیدهاند در حالی که همکارانشان جانشان را از دست دادهاند، یا زندانی شدهاند. آنها برای آزادیای که دارند احساس گناه میکنند. در برخی از موارد این احساس بیشتر هم میشود؛ برای مثال دیدن پیام دوستی که پیش از دریافت جواب دستگیر شده یا کشته شده، یا اختلاف نظر با کسی که حالا کشته شده یا مواردی از این دست.
همینطور ممکن است افرادی که تروما را تجربه کردهاند بیشتر در معرض احساس گناه بازمانده باشند. پژوهشها نشان دادهاند که تجربه تروما در دوران کودکی میتواند احتمال ایجاد احساس منفی بعد از رویدادهای تهدید کننده را افزایش دهد.
عوامل دیگر موثر در ایجاد احساس گناه بازمانده
عوامل دیگری که خطر ایجاد احساس گناه در بازماندگان را افزایش میدهد اینها هستند:
– سابقه افسردگی: افرادی که افسرده هستند یا در گذشته آن را تجربه کردهاند.
– عزت نفس پایین: افراد با عزت نفس پایین ممکن است ارزش کمتری برای سلامتیشان قائل شوند. و زمانی که نجات پیدا میکنند مدام این سوال را می پرسند که آیا مستحق این شانس بودهاند یا نه. این میتواند منجر به احساس بیکفایتی و احساس گناه شود.
– فقدان حمایت اجتماعی: افرادی که شبکه محکمی از حمایت اجتماعی ندارند ممکن است بیشتر علایم احساس گناه بازمانده را تجربه کنند.
– مهارتهای مقابلهای ضعیف: افرادی که از مقابله با استرس اجتناب میکنند بیشتر مستعد ابتلا به استرس بعد از سانحه(ptsd) هستند.
مقابله با سندرم احساس گناه بازمانده
مانند سایر چالشهای سلامت روان، راههایی هم برای مقابله با احساس گناه بازمانده وجود دارد. در ادامه راهکارهای مهرنوش احمدی برای در امان ماندن از این سندروم را میخوانید:
۱ – از خودتان بپرسید چه کسی مسئول جانهای از دست رفته و خسارتهای به بار آمده است؟ مقصر شما هستید یا حکومتی استبدادی که آتش بر شهروندانش گشوده است؟ گاهی داشتن حس گناه یک نوع واکنش دفاعی است. چرا که به ما حسی کاذب برای داشتن کنترل اوضاع میدهد. وقتی ما مسئولیت واقعهای را برای خودمان میپذیریم این احساس به ما داده میشود که اگر جور دیگری عمل میکردیم ممکن بود این واقعه رخ ندهد. ذهن ناخودآگاه میخواهد با روش احساس نداشتن کنترل بر امور، بر حس بی قدرتی و ناامیدی ما که منجر به اضطراب میشود، مقابله کند. غافل از اینکه با استفاده از این روش نطفه یک احساس ویرانگر دیگر به نام حس گناه در ما میکارد.
۲- بسیاری از ما ترجیح میدهیم احساس گناه داشته باشیم تا اینکه مجبور باشیم غم حاصل از سوگواری را تجربه کنیم. در واقع برای بعضی از ما تمرکز بر احساس گناه یک روش برای اجتناب از پروسه سوگواریست. ولی انکار احساسات حین سوگواری باعث میشود زخمهای ما التیام پیدا نکنند و در بلند مدت دچار مشکل شویم. مهم است به خاطر داشته باشید که شما میتوانید احساساتتان را تجربه کنید. شما میتوانید به هر شکلی که راحتید مثل گریه کردن یا صحبت کردن با عزیزان و حلقههای امنتان، یا حتی با نوشتن اجازه دهید این حسها و فکرهای مختلف بروز پیدا کنند. تا هر زمان که نیاز دارید، سعی کنید از آنها فرار نکنید. این حسها تا ابد نمیمانند.
۳- به عزیزانتان فکر کنید و ببینید چه حسی نسبت به نجات شما دارند. به خودتان یادآوری کنید که اگر شما زنده نبودید یا به هر نحوی آسیب دیده بودید، چه افرادی عذاب میکشیدند. به کسانی فکر کنید که خوشحالند شما حالتان خوب است. به شما هدیه نجات یافتن از یک مصیبت داده شده است. پس به جای اینکه آن را رد کنید، با کسانی که دوستتان دارند قسمتش کنید. حداقل آنها سزاوار این هدیه هستند.
۴- بعضی از نجات یافتهها باور دارند که شانس محدودی در این دنیا وجود دارد و مانند یک کیک میماند. اگر یک نفر قسمتی از کیک را بردارد برای بقیه کیک کمتری باقی میماند. در حالی که چنین چیزی واقعیت ندارد. اینکه شما امکان زنده یا سالم ماندن را داشتهاید به این معنی نیست که مقداری از شانس دیگران را از آنها گرفتهاید.
۵- احساس گناه به خودی خود احساس بدی نیست اگر به جا استفاده شود و تنها به معنی پشیمانی نباشد. این احساس کمک میکند که بر اساس ارزش هایمان عمل کنیم. میتواند به ما انگیزه بدهد که عملی با معنی و هدفمند انجام دهیم. به ما کمک کند که یاد رفتگان را زنده نگاه داریم یا به هر طریق دیگری راهشان را پاس بداریم و ادامه دهیم.
۶- از خودتان مراقبت کنید. اگر نجات پیدا کردید، مراقبت روانی و جسمی بسیار مهم است. به خوابتان، خوراکتان و روابط اجتماعیتان رسیدگی کنید. با ورزش کردن انرژی روانی و بدنی خود را بازیابید. اگر احساس میکنید برای ادامه دادن نیاز به حمایت بیشتر دارید حتما از خدمات مشاوره استفاده کنید.
*اگر پس از خواندن این مقاله متوجه شدید علایم شما شدید است یا در عملکرد طبیعی روزانه شما اختلال جدی ایجاد کرده با یک پزشک صحبت کنید. احساس گناه بازمانده ممکن است گاهی غیر قابل تحمل و شدید باشد اما داشتن این احساس بعد از نجات پیدا کردن از یک رویداد دشوار غیر معمول نیست. مهم است که این احساس را به رسمیت بشناسید و اگر مقابله با آن به تنهاییی برایتان دشوار است، درخواست کمک کنید. درمان مناسب میتواند به شما کمک کند تا احساس گناه را برطرف کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.