در حمایت از خیزش مردمی ایران
اقلیتهای جنسی نیز بیشک این روزها در میان معترضان در این جنبش مردمی حضور دارند، حال اما صدایی در گلو برای طرح خواستههای خود ندارند.
خیزش مردمی عظیمی در سرتاسر ایران آغاز شده است. در نیمقرن اخیر این نخستین جنبش اجتماعی زحمتکشان، بیبضاعتها و به حاشیه راندهشدگان و در عین حال، برخلاف جنبش سبزِ وابسته به طبقه متوسط و متکی به تشکیلات در هشت سال قبل، جنبشی است پیشرفته با بینشی عمیقا سکولار.
در طی چند روز، خیزش اعتراضی در حیرت و دستپاچگی سران نظام و سایرین، به شهرهای مختلف کشیده شد. در این اثنا جمهوری اسلامی ایران بر سرکوب وحشیانه در خیابان و در تمام جهات افزوده است. سحرگاه امروز کودک-مجرم دیگری در نقض عیان تعهدات حقوق بشری ایران، به چوبه دار آویخته شد.
برخلاف ترسی که عدهای از تنوع و چندصدایی این جنبش دارند -هرچند که سرنگونی نظام به عنوان خواسته اصلی بیان شده است- باید از این دریچه نگاه کرد که هر کس با مطالبات خود به میدان آمده است. با وجود تفاوتهای درون جنبش، همه در حقخواهی و در سرنگونی ظلم برای رسیدن به خواستههایشان متحد شدهاند. این همان چیزی است که ما در تمام این سالها به آن احتیاج داشته و داریم، فضایی برای شنیده شدن تمام صداها، بدون سانسور و حذف یک مطالبه به “نفع” دیگری. در این فضا فعالانی هم به دنبال مردم به صحنه آمده و ضمن حمایت از جنبش خواستههای خود را مطرح کردهاند. برابری جنسیتی میان زن، مرد و تمامی جنسیتها یکی از خواستههایی است که در حمایت از این جنبش منتشر شده است.
اقلیتهای جنسی نیز وظیفه دارند به این مبارزات بپیوندند و در کنار تمام ستمدیدگان بایستند و حقوق پایمال شده خود را خواستار شوند. بیشک عدهای از کسانی که این روزها در خیابانهای شهرهای کوچک و بزرگ ایران فریاد حقخواهی علیه فساد حاکم و اسلام سیاسی سر میدهند خود از همجنسگرایان، ترنسجندرها یا سایر اقلیتهای جنسی و جنسیتی هستند. حال اما صدایی در گلو برای طرح خواستههای خود ندارند. در این فضا کسانی که از امکانات و تریبونی چه در داخل و چه در خارج کشور برخوردارند بنا به وظیفه انسانی خود باید رفع تمامی اشکال تبعیض از جمله بر اساس جنس،جنسیت، گرایش جنسی و هویت جنسیتی را در خواستههای خود مطرح کنند.
ما نیز ضمن حمایت از تمامی اقشار مبارز، خواستار آن هستیم که در ایران پس از پیروزی، اقلیتهای جنسی در کنار سایر اقلیتها، از حقوق انسانی خود برخوردار شوند و آزادی، کرامت و برابری آنان در تمام زمینهها تضمین شود. اگر خواسته رفع تبعیض و پیادهسازی اداره مملکت بر اساس اصول حقوق بشری که در شعارها مطرح شده به معنای واقعی عملی شود، تبعیض بر اساس گرایش جنسی و هویت جنسی نیز جایگاهی نخواهد داشت همانطور که تبعیض علیه بهائیان، کردها، و سایر اقلیتها معنی نخواهد داشت.
ما وظیفه داریم در حمایت علنی و عملی از مبارزان، پیگیری جریانات با هوشمندی و اطلاعرسانی موثر، حفظ پویایی برای مقابله با راههای جدید سرکوب از سوی نظام، شناسایی و ایزوله کردن استبداد نهادینه شده در خودمان در این سی و نه سال، تقویت شور و انگیزه مبارزان و جلوگیری از تحمیل یک جریان و سایه انداختن آن بر خواستههای گروهها، بکوشیم.
در حمایت از چنین جنبشی که بقای آن به اعضای آن و نه به یک رهبری از پیش تعیین شده وابسته است، همبستگی و حمایت اعضای جامعه حیاتی است. چنین جنبشی با این ویژگیها، با سرکوب و حصر و حتی کشتن هیچ یک از اعضای آن خاموش نمیشود. اگر با آگاهی و شجاعت این فرصت را دریابیم عملا در میدان به نقش قدرتمند یک فرد، یک انسان، در ایجاد تغییرات عظیم اجتماعی پی میبریم و خود بخشی از این تغییر تاریخ میشویم.
امروز كسانى به خيابان آمده اند که “نخبگان” سیاسی هرگز برای نگاه کردن به فقر و رنج آنان لحظهای نایستادند و سر برنگرداندند. اينان مسلح به آگاهی از استبداد سیاسی به عنوان مانع اساسی بر سر راه برخورداری از هرگونه شأن انسانی و بهرهمندی از حقوق اقتصادی خود، تنها با تکیه به قدرت جمعى شان به خیابان آمدهاند. پرده دورویی برای حامیان اصلاح و استمرار -تبعیض و دروغ و فساد- در همدستی با سرکوبگران عیانتر از قبل کنار رفته، و دیدن وحشت سرکوبگران از خیل مصمم و خشمگین معترضان، ترسی را که تا امروز به استبداد و استثمار مجال داده بود، از میان برده است.
نتیجه یک مبارزه هرگز از پیش مشخص نیست. هیچوقت نمیدانیم ورق به کدام سو برخواهد گشت – و از همین رو است که با تمام توان به مبارزه ادامه میدهیم و برای ایرانی آزاد برای تمام اقلیتها و اقشار اجتماعی از جمله اقلیتهای جنسی و جنسیتی میجنگیم. این تنها آغاز راه است. آنچه بعد از پیروزی نزدیک یا دور این جنبش اجتماعی، برای آنان که نپیوستند یا بازوی سرکوب شدند باقی میماند، شرم و ننگ عدم همراهى با مردم است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.