همجنس گرایی یک هنجار یا ضد هنجار؟ / رُژین
صرف همجنسگرا بودن ویژگی خاصی را برای کسی قایل نمی شود. این یک اصل ساده است : انسان ها همگی با یکدیگر برابرند و گرایش جنسی هر شخص مقوله ای است که در حیطه ی خصوصی افراد قرار می گیرد. این موضوع که عده ای از همجنس گرایان ایرانی و یا کسانی که در زمینه ی دفاع از حقوق همجنس گرایان فعالیت می کنند از سویی سعی بر متفاوت نشان دادن همجنس گرایان داشته باشند و از سوی دیگر بر داشتن حقوق برابر با دیگرجنس گرایان تاکید داشته باشند خود دارای تناقض است ، تناقضی که بیش تر به بازیچه قرار دادن همجنس گرایی به عنوان ابزاری در دست ایدئولوژی حاکم نظام سرمایه داری منتهی می شود.
نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که تنها تفاوت میان همجنس گرایان و دیگرجنس گرایان در الگوی روابط جنسی است و نه نوع لباس پوشیدن یا رفتار کردن و غیره. چه بسا در بسیاری از افراد با گرایش دیگر جنس گرا همیشه کسانی پیدا می شوند که به شیوه ای متفاوت از سایر همسن و سالان و همجنسان خویش رفتار می کنند که این متفاوت بودن طیف گسترده ای را در بر می گیرد که می تواند بسیار جزیی باشد و یا حتی با شکستن هنجارهای غالب بر جامعه که اصولا مردسالارانه هستند همراه باشد.
اینکه عده ای از افراد همجنس گرا از دریچه ی دید اشتباه جامعه به خود نگاه می کنند و خود را متفاوت در نظر می گیرند چه در صورت ژنتیکی بودن و چه در صورت اکتسابی بودن آن نادرست است. با فرض گرفتن ژنتیکی بودن همجنس گرایی، فرد همجنس گرا در صورت قرار گرفتن یک سری از ژن های خاص در کنار یکدیگر طی پروسه ی لقاح و فعال شدن این ژن ها در مراحل بعدی رشد و تکامل، در رفتار های جنسی خود به جنس موافق تمایل پیدا می کند و با فرض اکتسابی بودن همجنس گرایی فرد گرایش جنسی خود را در همجنس خود انتخاب می کند که مشخصا این ها ویژگی خاصی را ایجاد نمی کند همانطور که برای فرد دگرجنس گرا ایجاد نمی کند.
البته به کار بردن عبارت اکتسابی در توصیف چرایی همجنس گرا یا دگر جنس گرا بودن یک فرد خود به نوعی توضیح این چرایی را مختوش می کند چرا که همجنس گرا بودن یا دگرجنس گرا بودن توسط یک فرد با آزادی کامل انتخاب نمی شود. خود این امر زاده ی شرایط اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و تاریخی است که فرد در آن زیست می کند و علی الخصوص در جوامع استبدادی نقش پررنگ تری را در شکل گیری الگوی روابط جنسی افراد ایجاد می کند و این الگو می تواند در شرایط متفاوت برای یک فرد تغییر کند. اگر اکتسابی بودن را از بعد حقوقی بپذیریم به این معنی که هرکس حق دارد نوع روابط جنسی اش را انتخاب کند با تعریفی قابل پذیرش رو به رو هستیم در صورتیکه آنرا از بعد اجتماعی بپذیریم بر این مسئله که الگوی روابط جنسی زاده ی شرایط اجتماعی است سرپوش گذاشته ایم.
در طول تاریخ بشر همجنس گرایی وجود داشته است و پدیده ای نوظهور نیست که اجازه داده شود افراد و ارگان هایی که توانایی بهره کشی سیاسی و اجتماعی از این موضوع را دارند کمال بهره کشی را از این قضیه بکنند. حتی می توان ادعا کرد که شکل گیری تمدن بشری در فرم جوامع شهری که هم ارز شکل گیری جوامع طبقاتی است با سرکوب همجنس گرایی آغاز می شود که گواه تاریخی آن همزمانی شکل گیری تمدن در خاورمیانه و ظهور ادیان ابراهیمی که همجنس گرایی را (تحت عنوان لواط) ممنوع می کند است. سنگ بنای جامعه ی طبقاتی نظام خانواده است که این نظام با تقدیس دگرجنس گرایی و ممنوع کردن هر گونه همجنس گرایی شکل می گیرد. همجنس گرایی در فرم رابطه ی ارباب و بنده از دایره ی حقوق انسانی بیرون گذاشته و مختص رابطه ی انسان با خدا می شود و از سوی دیگر دگرجنس گرایی تقدیس شده و به شکل رابطه ی انسان با طبیعت -رابطه ای که در آن مرد به واسطه ی رابطه داشتن با زن می تواند جامعه و نسل بشر را بازتولید کند- به عنوان تنها الگوی روابط جنسی مجاز تثبیت می شود.
باور عمومی مردم، زاده و ساخته و پرداخته ی ایدئولوژی حاکم است ، ایدئولوژی که محتوای سیاسی ،فکری و تاریخی نظام موجود را بازتولید می کند و برای رسیدن به این منظور از تمامی ابزارهای در دست خود مانند نظام خانواده، نظام آموزشی، رسانه، فرهنگ، مذهب و حتی خود زبان استفاده می کند و بدین وسیله به سرکوب ادامه می دهد.
تمامی جریانات اجتماعی و سیاسی که پی گیر تحقق جامعه ای برابر برای همجنس گرایان، زنان و حتی اقلیت های قومی و مذهبی هستند باید به این نکته توجه کنند که متفاوت قرار دادن قشری که از حقوق آن دفاع می کنند خود بازتولید کننده ی نظام موجود است و بر این امر صحه می گذارد که این تفاوت واقعی است. به عنوان مثال همجنس گرایی که بر متفاوت بودنش از یک دگرجنس گرا تاکید می کند، خود در حال تایید این باور عام است که همجنس گرایی تفاوت ساختاری با دگرجنس گرایی دارد.
یکی از شروط داشتن جامعه ای آزاد و برابر، نقض باور تفاوت گذاشتن میان افراد بر اساس الگلوی روابط جنسی است. ایدئولوژی حاکم با هوشمندی تمام این مسئله را دریافته و قصد دارد باور به این تفاوت را بازتولید کند. همجنس گرایان و افرادی که در راستای حقوق همجنس گرایان تلاش می کنند تا زمانی که این باور را در خود از بین نبرده اند در واقع خود آن ها توسط همین ایدئولوژی حاکم بلعیده شده اند و توان شکستن این هنجارها را ندارند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.