در این روزهای سخت در کنار نازلی کاموری عزیز، فعال سرسخت حقوق زنان و جامعه ال‌جی‌بی‌تی+ هستیم

این روزها نازلی کاموری، نویسنده و پژوهشگر و مدافع جدی حقوق اقلیت‌های جنسی و جنسیتی و زنان در جدال با بیماری پیشرفته سرطان است که خود با صراحت از آن نوشته است. 

بسیاری از شما شاید نازلی را با وبلاگ سیبیل طلا می‌شناسند، عده‌ای دیگر او را با مقالاتش در رادیو زمانه و یا موضع گیری‌هایش در شبکه‌های اجتماعی، اما آنچه در مورد نازلی قطعی است: صراحت و شفافیت اوست که حتی گاه مواضع چالش برانگیزش را نیز در مقابل چشمان مخاطب می‌گذارد. 

نازلی مصمم، سرسخت، هنجارشکن، بی‌پروا و مقاوم است. دانش نظری نازلی در مورد موضوع کوییر، طی سال‌هایی که این مباحث کمتر برای جامعه روشنفکری ایرانی شناخته شده بود، کمک زیادی برای دامن زدن اصولی به این مباحث بود. در عین حال زبان ساده و بی‌تعارف او، راه را برای جدل‌هایی سازنده باز می‌کرد.

ما دوستی، همراهی و حمایت‌های نازلی از جامعه ال‌جی‌بی‌تی+ و شش‌رنگ را در روزهای سخت حملات به خودمان فراموش نمی‌کنیم و بابت این ایستادگی برای حقیقت و پذیرش خطرات آن قدردان وی هستیم.

شش‌رنگ برای نازلی عزیز در روزهایی که جامعه آبستن حوادثی است که می تواند سرنوشت آن را تغییر دهد و شاید مردم ایران بتوانند طعم آزادی و دمکراسی را تجربه کنند، آرزوی بهبود و پایداری دارد. ما امیدواریم که نازلی آنقدر تاب بیاورد که روز آزادی مردم و سرزمینش را ببیند.

ما این مختصر را گفتیم تا قدردانی خود را از وی بیان کرده باشیم. نازلی نیز مثل همه ما، فراز و نشیب‌های گوناگون را پشت سر گذاشته و شاید همیشه در عرصه سیاست هم نظر نبوده‌ایم، اما آنچه نازلی را برای ما ویژه می‌کند، صراحت، انسان دوستی، حمایت‌گری و درک عمیق او از مناسبات جنسیتی در کنار مهربانی، معرفت و پیگیری و استقامت اوست.

برای شناخت گوشه‌ای از شخصیت نازلی، این توییت او که چند روز قبل نوشته است، گویاست : «یکی از دردسرهای سرطان استیج چهار رو به موت این است که آدم می‌بیند دوستان و عزیزانش چقدر آسیب می‌بینند. دیشب دور هم جمع شدیم که قبل از شیمی‌درمانی سخت پیش رو، کمی کنار هم باشیم. رفقای نزدیکم طفلک‌ها حتی نمی‌توانستند درست نگاهم کنند. آدم‌ها جلو روی خود آدم به سوگ آدم می‌نشینند.»

 

سختی این روزها، در دیدن همین سوگ، در تلاش برای به تعویق انداختن وداع و امید به ماندن و تجربه زیبایی‌های زندگی و مبارزه است.

 

نازلی در تبعید و با رنج عمیق از دست دادن برادرش همچنان به رویاهای خود برای جامعه‌ای انسانی وفادار ماند. ما امیدواریم امکانات درمانی موجود بتواند فرصت لازم را برای دیدن روزهایی که تلاش‌های او و هزاران همچون او به بار می‌نشیند را فراهم کند.

شاید روزی دوباره «نازلی برای ما سخن بگوید» همانگونه که در کلاب هاوس در دفاع از حقیقت می‌گفت…

و ما زمزمه خواهیم کرد:
نازلی سخن بگو

نازلی بنفشه بود:

گل داد و

مژده داد: زمستان شکست!

 

و … نازلی ماند و بهار را دید…

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *