از سفیر مهربانی تا بلندگوی نفرت, ماموریت بهنوش بختیاری برای سفیدشویی چهره جمهوری اسلامی به پایان رسید؟ (یادداشتی از ملیکا زر)

بهنوش بختیاری، بازیگر  حکومتی  که سال‌ها در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی خود را «سفیر مهربانی» معرفی می‌کرد، زمانی ظاهرا در صف حامیان جامعه ترنس ایران ایستاده بود و با ارجاع به فتوای خمینی درباره مجاز بودن جراحی تطبیق جنسیت، خود را صدای همدلی و دفاع از حقوق افراد ترنس نشان می‌داد.

متاسفانه در این بین افراد ترنس زیادی هم در شکلگیری این تصویر نقش داشته و برای او بستری محکم برای ایجاد تفرقه بین افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی+ و سفیدشویی برای جمهوری اسلامی را فراهم کردند.

ببینیم آغاز و پایان این داستان چه بود: در ماه آوریل سال ۲۰۱۷ شبکه شش‌رنگ گزارش مفصلی از شرایط افراد متعلق به جامعه ال جی بی تی+ در ایران به کمیته حقوق افراد دارای معلولیت داد. در این گزارش به جراحی‌های تحمیلی برای افراد ترنس و همجنسگرا، عقیم سازی افراد ترنس و استفاده از الکتروشوک تراپی و داروهای روان گردان برای به اصطلاح «درمان» افراد ترنس و همجنسگرایان و جرم انگاری‌ها حول جامعه ال‌جی‌بی‌تی+ اشاره کرد و روایت بچه‌های ترنس ایران را در مجامع بین‌المللی بازگو کرد. 

حسین نحوی‌نژاد، معاون امور توانبخشی بهزیستی که در آن اجلاس در ژنو حضور داشت،  در پاسخ به مسائل طرح شده از سوی شش رنگ، بدون اینکه اصلا به موضوع یعنی همجنسگرایان و افراد ترنس اشاره کند گفت: “افرادی که گرایش‌های جنسی دیگری دارند و همجنسگرایان، نه تنها شوک‌تراپی و درمان‌های اجباری نمی‌شوند بلکه تحت حمایت سازمان بهزیستی نیز قرار می‌گیرند. وی مشخص نکرد دقیقا چه نوع حمایت‌هایی از همجنسگرایان در ایران به عمل می‌آید.“

خب! جمهوری اسلامی با دستپاچگی شکنجه هایی که علیه جامعه ال‌جی‌بی‌تی+ اعمال می‌کرد را انکار کرد چون در آن دوران که دولت امید و اصلاحات شان، به زعم آنها در حال شکوفایی بود، هزینه زیادی را در برداشت.

به همین خاطر مجبور شدند برای فریب افکار عمومی و مجامع بین‌المللی اقداماتی انجام دهند، از دسامبر ۲۰۱۷  تبلیغات فرهنگی گسترده‌ای را  راه انداختند. اینطور شد که ساخت برنامه‌ها و مستندهای داخلی از افراد ترنس در راس کار برخی از افراد مثل شاهین صمدپور و بهنوش بختیاری قرار می‌گیرد.

در آن  دوره با افراد ترنس به کرات مصاحبه کردند، سعی کردند ایران را به عنوان بهشت ترنس‌ها در اذهان جا اندازند و مسئله ترنس هراسی را به فرهنگ سنتی جامعه مرتبط و دولت و قوانین جاری را مبرا جلوه دهند. درست است که مشاهده‌پذیر کردن افراد ترنس نکته‌ی مثبت  این اقدامات بود، اما هدف پشت آن فریب کسانی و نهادهایی بود که در سطح بین‌المللی با تبعیض های سیستماتیک علیه جامعه ال جی بی تی آشنا شده بودند و حال انگشت اتهامشان به سمت جمهوری اسلامی نشانه رفته بود.

از طرف دیگر جامعه داشت برای شناخت افراد ترنس آموزش میدید، ولی جامعه‌ای که یاد بگیرد از حقوق افراد علی رغم تفاوت هایشان حمایت کند، قادر است در مقابل خشونت و تبعیض ایستادگی کند. به همین خاطر جمهوری اسلامی متوجه شد که  ای دل غافل، اگر این روند ادامه یابد، نگاه منفی مردم از همجنسگراها هم از بین میرود  و در ایران هم با آگاهی عموم مردم از تبعیض و خشونت  بستری فراهم میشود تا مردم همگام با جنبش بین‌المللی برای حقوق جامعه ال‌جی‌بی‌تی+ مبارزه کنند. این اتحاد اصلا به نفع جمهوری اسلامی نبود.

چاره‌ چه بود؟ گفتمانی را راه انداختند که بین افراد ترنس و بقیه جامعه ال‌جی‌بی‌تی+ تفرقه بیندازد. «افراد ترنس مثل همجنسبازها نیستن! اون ها رو خدا اینطوری آفریده و امام خمینی هم فتوا داده و حمایت کرده ولی همجنسبازی در اسلام گناهه و ترنس ها نباید به چوب همجنسبازها خشونت ببینن.» این تفکر یک صدمه بزرگ برای اتحاد ما بود. کم کم در برخی افراد ترنس هم این گفتمان نفوذ کرد و فاصله‌ای بین افراد ترنس و دیگر بخش های جامعه ال جی بی تی ایجاد کردند. تا جایی که تلاش داشتند به قول خودشان LGBT را بدون LGB برای حفظ امنیت و مشروعیت خود برگزینند. یعنی فقط افراد ترنس، حتی بدون حضور و مطالبه گری افراد اینترسکس. اما تعداد خیلی زیادی از افراد ترنس هم در مقابل این گفتمان مقاومت کردند و نگذاشتند اتحاد علیه سیاست های جمهوری اسلامی در بین این جامعه شکسته شود.

از سوی دیگر سیاستی را پیش گرفتند برای یکدست کردن جامعه ترنس و حذف معترضین و کسانی که از گرایش جنسی متفاوت خود سخن گفتند یا خود را در تعریف رسمی ترنس محدود نکردند.  برای همین به گفتمان دیگری هم متوسل شدند. آن هم این بود که  جامعه ترنس به دو دسته‌ی «ترنس خوب و ترنس بد» تقسیم شد. 

بهنوش بختیاری مهمترین ماموریتش این بود. استوری بگذارد و با افراد ترنسی که در چارچوب‌های جمهوری اسلامی از لحاظ ظاهر، تفکر و مطالبات میگنجیدند حرف بزند و آن ها را به عنوان ترنس خوب معرفی کند. مثلا زنان ترنسی که بدون آرایش با مانتو و مقنعه و پوشش تحمیلی به زنان طوری رفتار کنند که مشخص نشود ترنس هستند و زیاد خودشان را در جامعه آشکار نکنند به قول معروف بی سر و صدا بروند و بی سر و صدا بیایند. از طرف دیگر مردان ترنسی که معمولا مردانگی سمی رو تقلید می‌کردند و با ظاهر و هیبت مردانه‌ی نزدیک به حکومت  از بقیه افراد ترنس که حاضر به جراحی اجباری نبودند و از قوانین و عدم حمایت دولت و بهزیستی گلایه داشتند و آشکارا این سیاست ها را نقد می‌کردند، به عنوان ترنس‌های بد که باعث تحریک مردم و خشونت و عدم پذیرش جامعه هستند حمله می‌کردند.

 در مرداد ۱۴۰۴، ورق برگشت. بختیاری در پستی اینستاگرامی اعلام کرد: «ترنسی وجود ندارد؛ آدم‌ها یا زن هستند یا مرد.» او از ترامپ برای حذف و انکار افراد ترنس قدردانی کرد و از اینکه عمرش را برای حمایت از افراد ترنس گذاشته است، ابراز پشیمانی کرد! این پیام کوتاه اما سنگین، علاوه بر ادعای “عمری دفاع از افراد ترنس”،  انکار هویت و واقعیت زندگی هزاران فرد ترنس ایرانی است، که عملاً بازتولید همان گفتمان حذف‌ و سرکوب است که حکومت جمهوری اسلامی سال‌ها علیه اقلیت‌های جنسی و جنسیتی پیش برده است.

تغییر موضع بختیاری تصادفی به نظر نمی‌رسد. در زمانی که فشارهای اجتماعی و سیاسی بر جامعه ال جی بی تی در ایران افزایش یافته و ماشین سرکوب شدیدتر از قبل به جریان افتاده است، او از سفیر- خودخوانده- مهربانی به مروج نفرت تغییر نقش می‌دهد. 

مروج نفرت، دقیقا آن نقشی است که وی بازی کرده و بشدت تحت عنوان دفاع از افراد ترنس به هر بیان جنسیتی متفاوت یا گرایش جنسی غیر دگرجنسگرایانه تاخته و آنها را منحرف خوانده بود. 

از این منظر است که به نظر ما “سفیر نفرت” بسیار واقعی تر و بیشتر برازنده  بهنوش بختیاری است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *