فرزندآوری مردان گی در ایران: یک خواستهی لوکس یا دغدغهای جدی اما فراموش شده؟ – سروش شکیبا
در دهههای اخیر، تعداد مردان همجنسگرا، دوجنسگرا و کوییر که در موقعیت “پدری” قرار گرفتهاند رو به افزایش گذاشته و دغدغه پدر بودن این مردان و چالشهایی که آنها ممکن است در این موقعیت با آن روبرو شوند در تحقیقات متعدد آکادمیک بررسی شده است.
برخی تحقیقات در امریکا نشان میدهند در سال ۲۰۱۹ در حدود پانزده درصد از زوجهای همجنس در این کشور سرپرستی دستکم یک کودک زیر هجده سال را برعهده داشتهاند که بیشتر این زوجها لزبین بودهاند؛ به عبارت دیگر بر اساس آنچه آمار نشان میدهد احتمال اینکه زوجهای گی صاحب فرزند باشند از احتمال فرزندآوری زوجهای لزبین کمتر است. همجنسگرا بودن پدر یا مادر، یک علامت سوال بزرگ مقابل مفهوم سنتی خانواده میگذارد؛ اما همجنسگرا بودن پدر ممکن است علاوه بر به چالش کشیدن مفهوم خانواده سنتی، با برهم زدن معیارهای مردانگی مسلط، با چالشهای بیشتری نیز همراه باشد. یک مطالعه با موضوع چشمانداز پدری که در سال ۲۰۲۲ و با تمرکز بر ۷۸ زوج مرد همجنسگرا در امریکا انجام شده نشان میدهد زوجهای گی که میخواهند از طریق لقاح آزمایشگاهی صاحب فرزند شوند با چالشهایی در تصمیمگیری، فقدان مزایای حمایتی و نیز تبعیض مواجه هستند که اینها تحت تاثیر سن، محل اقامت و تغییرات سیاستی و آموزشی متغیر هستند. بر اساس این تحقیق، یک سوم این زوجها در مسیر فرزندآوری از تجربه تبعیض برخوردارند و ۳۸ درصد آنها به دلیل تبعیضهایی که به آنها تحمیل شده مجبور شدهاند شغل خود را تغییر دهند. همچنین، مساله فرزندآوری از طریق لقاح آزمایشگاهی، هزینه بسیار بالایی در بر دارد که برای بسیاری از زوجهای گی بیش از صد هزار دلار برآورد شده است. از سوی دیگر، آنهایی که پارتنر بالای پنجاه سال داشتند تاکید کردند که فرآیند فرزندآوری برای آنها بسیار دشوار است زیرا با چالشهای قانونی بیشتری مواجه هستند.
مردان همجنسگرا ممکن است در زمینه تربیت فرزند مورد پیشداوریهای بسیار قرار بگیرند و برچسبهای اجتماعی تحمیل شده از جمله طرد شدن به دلیل تمایلات جنسی بر فرآیند پدر شدن آنها تاثیر منفی بگذارد. با اینهمه در کشورهایی که ازدواج همجنسگرایان قانونی است، امکان فرزندآوری چه از طریق لقاح آزمایشگاهی و چه برعهده گرفتن سرپرستی یک کودک برای زوجهای همجنسگرا منتفی نیست حتی اگر با سختیهای بسیار همراه باشد.
این امکان اما در کشورهایی که در آنها موانع قانونی بر سر همجنسگرایان برداشته نشده – از جمله ایران – نه تنها وجود ندارد بلکه به عنوان یک دغدغهی به فراموشی سپرده شده از آن یاد میشود؛ همانگونه که مانی عظیمزاده، کارشناس ارشد آموزش با تخصص گوناگونی جنسی و جنسیتی تاکید میکند و میگوید: “در هرم مازلو، یعنی سلسله مراتب احتیاجات، بعد از احتیاجات ابتدایی و اقتصادی، احتیاجات مرتبط با امنیت و سلامت روانی و سپس نیاز به عشق و رابطه عاطفی قرار دارند. در جامعهای که نیازهای ابتدایی افراد به سختی تامین شود، احتیاجات مرتبط با عشق و رابطه عاطفی و بعد، بچهدار شدن ممکن است به یک نیاز فرعی تبدیل شود. این مساله درباره زوجهای همجنسگرا در ایران هم صدق میکند که هنوز حتی امنیت روانی هم ندارند و روابط عاطفیشان به رسمیت شناخته نمیشود”.
با این همه به گفته مانی، دغدغهی بچهدار شدن برای زوجهای گی در ایران هم متنفی نیست حتی اگر یک نیاز و خواسته اصلی نباشد. حرفههای احسان که در اینستاگرام با عنوان “مرد ممنوع” درباره تجربهزیستهاش مینویسد ادعای مانی عظیمزاده را تایید میکند. احسان در آستانه چهل سالگی است، شاغل و ساکن تهران. او میگوید همیشه دلش میخواسته پدر شدن را تجربه کند: “در نوجوانی همیشه دلم میخواست فرزندی از وجود خودم داشته باشم حتی بارها در خواب می دیدم که باردارم و با مادرم برای خرید لوازم بچه به مرکز خرید رفتهایم. شاید برایتان عجیب باشد که یک مرد خواب ببیند باردار است اما خب این چیزی است که من تجربه کردهام”.
با اینهمه احسان این روزها کمتر به این خواسته فکر میکند. دلیلش را “حال آشفته دنیا” میداند و نگرانی از اینکه هیچ کنترلی بر اوضاع ندارد. او میگوید: “از جهاتی خوشحال میشوم که تا کنون فرزندی نداشتهام و رنج بودن را به انسانی دیگر تحمیل نکردهام. من متاسفانه برای زندگی و حدود آزادی خودم امروز نمیتوانم برنامه روشن و دقیقی ترسیم کنم و افق روشنی هم در سرزمینم نمیبینم چه رسد به برنامهریزی برای فرزندآوری. شاید اگر روزی موفق به ترک وطنم بشوم کودکی را به فرزندی بپذیرم. متاسفانه در ایران مردان تنها نمیتوانند کودکی را به فرزندی بپذیرند اما زنان تنها میتوانند”.
این مسالهای است که مانی عظیمزاده هم در صحبتهایش به آن اشاره دارد. به گفته او آمار و تحقیقات در کشورهایی که ازدواج همجنسگرایان در آنها قانونی است، از جمله آمریکا و کانادا گویای این است که احتمال بچهدار شدن زنان لزبین یا زوجهای لزبین بیشتر از زوجهای گی است: ” هنوز بسیاری با بچهدار شدن و فرزندآوری مردان گی مخالفند، حتی در خود جامعه کوییر دراینباره مخالفتهای زیادی وجود دارد. وقتی هنوز هموفوبیا از بین نرفته و در اشکال مختلف مشاهده میشود طبعا خواسته فرزندآوری برای زوجهای همجنس و به ویژه مردان گی هم طول میکشد تا به یک خواسته معمول تبدیل شود؛ به خصوص در ایران که همجنسگرایان حتی برای تامین نیازهای مرتبط با عشق و رابطه هم آزاد نیستند چه برسد به فرزندآوری”.
موقعیت احسان، نمونه روشنی از این ادعاست. او اگرچه از میل قوی فرزندآوری حرف میزند اما همزمان به سختیهایی که به عنوان یک مرد همجنسگرا در ایران دارد اشاره میکند و میگوید: “میل به فرزند آوری میلی است قوی که ریشه در تمایل آدمی به جاودانگی دارد. شاید اگر من بخت این را میداشتم که در جامعهای اجتماعی شوم که رنجهای کمتری در روانم بر جای بماند و بتوانم آزادانه آنچه را هستم زندگی کنم قضیه فرق میکرد و با همه سختیها تصمیم میگرفتم فرزندی از اسپرم خودم و یا شریک زندگیام داشته باشم. بماند که من هنوز در آستانه چهل سالگی موفق نشدهام یک شریک امن برای زندگی انتخاب کنم و تنهایی در حال حاضر شریک زندگی من است”.
والدین گی خطرناک نیستند!
امروزه، تابوی فرزندآوری همجنسگرایان شکسته است. برخی از افراد همجنسگرا سرپرستی فرزندانی را برعهده دارند که از روابط دگرجنسگرایانه خود در گذشته داشتهاند؛ برخی دیگر هم تصمیم میگیرند با پارتنر جدید خود یا به تنهایی بچهدار شوند. بیشترین تحقیقاتی که درباره موقعیت پدر بودن و مردان گی صورت گرفته بر چگونگی والدگری مردان گی، رفاه کودک، موقعیت سلامت روانی کودکانی که والدین گی دارند، و چالشهای موجود برای لقاح آزمایشی تمرکز داشتهاند.
علاوه بر مشکلات قابل انتظار، چالشهای پیشبینی نشدهی بسیاری در انتظار مردان همجنسگرایی است که سرپرستی فرزندی را برعهده دارند. در یکی از پژوهشهایی که با موضوع چشمانداز پدری برای زوجهای گی در امریکا انجام شده است، یکی از مصاحبهشوندگان از واکنش فرزندش به ساختار خانوادهشان میگوید و از آن به عنوان یکی از چالشهایی نام میبرد که آن را پیشبینی نکرده بود : “دختر بزرگم یکبار به من گفت از اینکه هیچ مادری ندارد ناراحت است. من برایش توضیح دادم که اشکال مختلفی از خانواده وجود دارد… حالا او تصمیم گرفته یکی از ما( من و پارتنرم) را مادر صدا بزند”. مرد دیگری از مصاحبهشوندگان در پژوهش مورد اشاره، درباره عواقب تصمیمی که او و پارتنرش برای سرپرستی فرزند گرفتهاند میگوید: “به نظر میرسد پسر ما دوستان زیادی برای اینکه به خانه ما بیایند ندارد درحالیکه او زیاد به خانه دوستانش میرود. نمیدانم او از موقعیتی که دارد خجالت میکشد یا در خانه ما به اندازه کافی به دوستانش خوش نمیگذرد”.
احسان، رفتار جامعه با فرزندانی را که والدین همجنسگرا دارند تبعیضآمیز و عامل اصلی بروز چالشهایی در رابطه فرزندان و والدینشان میداند. او میگوید: ” نباید هیچ گونه تبعیضی نسبت به کودکانی وجود داشته باشد که والدین همجنسگرا دارند. نظام آموزشی باید از این غلبه تاریخی که نهاد خانواده را فقط در میان دگرجنسگراها تعریف کرده رهایی یابد تا تبعیض در این خصوص در همه اشکال آن از میان برود”.
به نظر او رویکرد رسانهها هم در شدت و ضعف چالشهایی که در مسیر فرزندآوری زوجهای گی وجود دارند موثر است. او با تاکید بر اینکه چنین مسالهای به جامعه ایران اختصاص ندارد میافزاید: ” حتی از دوستانم که مهاجرت کردهاند میشنوم که چقدر در این زمینه نگاهها منفی است که زوج همجنسگرا به خصوص گی بتواند فرزنددار شود یا کودکی را به فرزندی بپذیرد. مثلا مشکلات کودکان در خانوادههای همجنسگرا به شکلی مبالغهآمیز در رسانهها بازتاب پیدا میکند، انگار تمام همجنسگراها خطر بالقوه برای کودکان هستند در حالی که می دانیم چه جنایات فجیعی در طول تاریخ توسط والدین دگرجنسگرا در حق کودکان اتفاق افتاده و این به نظرم خطای تعمیم است که رسانه ها خواسته یا ناخواسته در تله آن میافتند”.
با وجود تبعیض آشکاری که علیه زوجهای همجنسگرا وجود دارد، تحقیقات متعددی در امریکا، کانادا و استرالیا نشان میدهند که بین کودکان دارای والدین همجنس و کودکانی که والدین غیرهمجنس دارند تفاوتی از نظر عملکرد تحصیلی، توسعه شناختی، توسعه اجتماعی، سلامت روانشناختی، فعالیت جنسی زودرس و سوء مصرف مواد مشاهده نشده و شواهدی وجود ندارد که نشان بدهد همجنسگرا بودن والدین، یک عامل تهدیدکننده سلامت اجتماعی فرزند است. در مقابل، برخی شواهد گویای این است که خانوادههای با والد همجنس در توزیع فعالیتهای مراقبت از خانه و فرزندان نسبت به دیگران توازن بیشتری دارند و با احتمال بیشتری از نقشهای سنتی جنسیتی فاصله میگیرند.
اگرچه موقعیت پدری برای مردان همجنسگرا، مسالهای است که امروزه توانسته مورد توجه فعالان کوییرفمینیست، رسانهها و پژوهشگران دانشگاهی قرار بگیرد و حتی علم سالهاست به کمک زوجهای همجنسگرا آمده تا روشهای فرزندآوری را برای آنها توسعه دهد؛ اما کمترین توجهها در این عرصه به چالشها و استرسهای والدگری برای مردان گی اختصاص داشته و حتی مسائلی همچون “ایجاد تعادل بین کار خانگی و شغل بیرون از خانه، زمانی که زوجها پس از بچهدار شدن به با هم بودن اختصاص میدهند، کیفیت و میزان خواب زوجهای گی پس از بچهدار شدن، ارزشهای تربیت فرزند و هزینههای تشکیل خانواده” از دید بیشتر محققان این عرصه مغفول مانده است. به عبارت دیگر، مردان همجنسگرا حتی در زمینه بررسی مسائل جامعهشناختی و روانشناختی فرزندآوری و پرورش فرزند هم مورد تبعیض قرار گرفتهاند و بیشتر از آنکه موقعیت خود آنها در این زمینه مورد توجه باشد، کیفیت و شیوه والدگری آنها به داوری گذاشته شده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.