شخصیت های کوئیر در تاریخ اسلام محمود غزنوی و ایاز ، دوجنسگرا
پیش از آنکه به محمود غزنوی و رابطهاش با ایاز بپردازیم چند نکته را می بایست در نظر داشت:
یک: تاریخ کاملاً بیطرف نیست. تا پیش از«عصر اطلاعات» و پدیدهی «اینترنت» که سبب شد امروزه در ابعاد وسیعی از دادههای ذخیره شده تمرکز زدایی شود٬ مناسبات قدرت فیلتری موثر برای ثبت وقایع گذشته در تاریخ بودهاست.
دو: «گرایش جنسی» و «هویت جنسیتی» لزوماً به جهت اخلاقیات و منش رفتاری انسانها ارتباطی ندارد. بنابراین زمانی که از گرایش یا هویت شخصیتهای تاریخی صحبت میکنیم به معنای تأیید اخلاقی تمام جنبههای زندگی آنها نیست.
سه: انواع گرایشات جنسی و هویتهای جنسیتی مفاهیمی متأخر هستند و لازم میآید در بکار بردن آنها برای گذشتگان احتیاط کرده٬ شرایط زمانه را در نظر بگیریم و حواسمان باشد که تاریخ را تا جایی که ممکن است همانطور که بوده است بفهمیم و برای رسیدن به اهداف امروزی٬ وقایع گذشته را با مفاهیمی که در آینده روشن میشوند٬ ارزشهای دیگری میگیرند یا معانی دیگری اتخاذ میکنند آلوده نکنیم.
چهار: اگرچه امروزه در افکار عمومی رویکرد همجنسگراستیزانهی ادیان ابراهیمی امری یکدست و بدیهی در نظر گرفته میشود اما با نگاهی به تاریخ خاورمیانه در مییابیم که تا قبل از پدیدهی استعمار کشورهای غربی مسیحی٬ پذیرش هویتها و گرایشات جنسی متفاوت در کشورهای اسلامی بسیار بیشتر از امروز بودهاست و ما برای نشان دادن همین امر به سراغ تاریخ می رویم و قضاوت را به خود شما می سپاریم.
پنج : در قرآن از عنوان مشخصی برای همجنسگرایی استفاده نشده و مجازاتی هم برای آن تعیین نشده است. برخلاف اعمال دیگری چون زنا که هم با عنوان ذکر شدند و هم مجازاتهای معینی برای آنها پیشنهاد میشود. داستان قوم لوط نیز در یهودیت٬ مسیحیت و اسلام به شیوههای مختلفی تعریف و تفسیر شده که در جای دیگری به آن خواهیم پرداخت.
ابوالقاسم محمود بن ندیم (361–421 ه.ق) غلام زاده٬ پسر سبکتگین٬ مشهور به سلطان محمود غزنوی مقتدرترین سلطان سلسله ترک تبار غزنویان بود. در زمان سلطنت او تعداد زیادی شاعر و عالم میزیستهاند که از میان آنها میتوان به ابوریحان بیرونی٬ ابن سینا٬ فردوسی توسی٬ سنایی غزنوی٬ عنصری بلخی٬ فرخی سیستانی٬ ابوالفضل بیهقی و غیره اشاره کرد.
گفتهاند محمود خود را همانند بسیاری از پادشاهان مقتدر گذشته «سایه ی خداوند بر روی زمین» میدانست. او توانست با فتوحات و البته قتل عامها٬ وسعت ایران را از شرق تا هندوستان گسترش دهد.
نظامی عروضی در «چهارمقاله» نوشته است:
«عشقی که سلطان یمین الدوله محمود را بر ایاز ترک بوده است معروف است و مشهور. آوردهاند که سخت نیکو صورت نبود لیکن سبز چهرهٔ شیرین بوده است متناسب اعضا و خوش حرکات و خردمند و آهسته و آداب مخلوق پرستی او را عظیم دست داده بوده است و در آن باره از نادرات زمانهٔ خویش بوده است و این همه اوصاف آن است که عشق را بعث کند و دوستی را بر قرار دارد.»
همچنین این داستان آمده که «سلطان محمود در مجلسي كه مستي شراب در او اثر ميكند، در حضور جمع، آهنگ آن داشت كه به روي و موي اَياز دست كشد؛ ليكن خود داري مينمايد تا از جادهی شرع خارج نشود و فيالمجلس دستور ميدهد موي خود را كوتاه كند تا ديگر سلطان به گناه نيفتد. اياز نيز فيالفور دستور را اجرا میكند؛ البتّه سلطان پس از هوشياري، از اين فرمان خود سخت پشيمان و غمگين ميگردد و روزها در اين غم سپري ميكند تا اينكه سر انجام دست به دامن عنصری میشوند و وي با اين دو بيتي سلطان را به نشاط ميآورد:
كي عيب سرِ زلف بت از كاستن است
چه جاي به غم نشستن و خاستن است
جايِ طرب و نشاط و ميخواستن است
كاراستنِ ســــرو ز پيراستن است»
جامي نيز اشاره دارد:
نظر به عرضِ سپاهي است شاه غزنين را ولي بـه ديـدة دل در اَياز مينگرد.
ملک اَیاز (درگذشته 449 هـ. ق) با نام کامل ابوالنجم ایاز بن اویماق یک برده تُرکتبار بود که علاقه سلطان محمود غزنوی به او مشهور است. اگرچه ایاز در ابتدا سمت ساقی گری داشت اما در سپاه و دربار محمود به مقامات بالا رسید.
نخستین اثر تاریخی که به رابطهی میان محمود و ایاز اشاره کرده «تاریخ بیهقی» است که در آن پنج بار از ایاز یاد میشود. در «قابوس نامه» نیز اگرچه به دلایل محبوبیت ایاز اشارهای نمیشود اما از رابطهی نزدیک این دو سخن به میان میآید.
پس از مرگ سلطان محمود٬ داستان دلدادگی آنها بیش از پیش بر سر زبانها میافتد و در ادبیات و شعر منعکس میشود و به خصوص در قالب ادبیات غنایی٬ عرفانی و پرورشی جایگاه خاصی مییابد.
البته همانطور که انتظار میرود از این رابطه و چگونگی آن تفسیرهای متفاوتی ارائه شده است. برخی علاقهی شدید و مهر محمود را صرفاً عاطفی تلقی میکردند. مثلاً سعدی علاقهی سلطان به غلام خویش را به اخلاق و خلق و خوی نیکوی غلام بر میگرداند.
چنانچه در «بوستان» آمده است:
یکی خرده بر شاه غزنین گرفت
که حسنی ندارد ایاز ای شگفت
گلی را که نه رنگ باشد نه بوی
غریب است سودای بلبل بر اوی!
به محمود گفت این حکایت کسی
بپیچید از اندیشه بر خود بسی
که عشق من ای خواجه بر خوی اوست
نه بر قد و بالای نیکوی اوست
اما برخی دیگر این عشق را با توجه به عادی بودن چنین روابطی در آن زمانه٬ دارای مشخصههای جسمانی و زمینی در نظر میگرفتند. از سدهی ششم به بعد، یعنی زمانی که غالباً جمال پرستی یا «زیبایی پرستی» با «خداپرستی» همردیف دانسته میشد و پیوستگی مفهومی میان «خیر» و «زیبایی» و «لذت» و همچنین میان «عشق مجازی» و «عشق حقیقی» وجود داشت٬ روایت تاریخی این داستان تغییر کرد جنبه های زمینی آن به مرور کمرنگتر شد. برخی از بزرگان عرصهی ادب و عرفان، مانند احمد غزالی، عینالقضات همدانی، عطار نیشابوری، مولانا و دیگران از آن برای تبیین مفاهیم عرفانی بهره بردند.
در سدههای دهم و یازدهم هجری، داستان دلبستگی محمود به ایاز، مورد توجه شاعران قرار گرفت و چند مثنوی در اینباره سروده شد که مثنوی «محمود و ایاز» زلالی خوانساری مشهورترین و شاخصترین آنهاست. زلالی خوانساری، داستان عاشقانه ی ایاز و محمود را در هالهای از مفاهیم عرفانی و معنوی به نظم کشیده و شاخ و برگ بسیار بر واقعیت تاریخی آن افزودهاست.
آنچه به نظر میرسد این است که میزان پذیرش و تحمل تفاوتها در جامعه و مخصوصاً در مقولهی «جنسیت» که یکی از عوامل مهم تشکیل دهندهی هویت اجتماعی انسانهاست٬ با مطلق تلقی نکردن نظمها و طبقات اجتماعی مرتبط است. به عنوان مثال برخلاف جهان بینی یونانی که در آن برده٬ برده و آزاد٬ آزاد به دنیا میآمد و یا در جهان بینی هندی که در آن کاستها از ازل تا ابد تعیین شدهاند و افراد محکوم به بودن در نظمهای اجتماعی از قبل تعیین شده هستند٬ در اکثر حکومتهای اسلامی گذشته از آنجایی که اصل اعتقاد بر این بودهاست که همهی انسانها در برابر خداوند برابر و خواهر و برادر هستند٬ میبینیم که در آنها امکان شاه شدن بردهها وجود داشته است.
امروزه آرامگاه سلطان محمود غزنوی در شش کیلومتری شمال شرقی شهر غزنی افغانستان قرار دارد.
آرامگاه ملک ایاز هم هنوز در منطقه تجاری «رنگ محل» در لاهور دیده میشود. آرامگاه و باغ ایاز در دوران حکومت سیکها بر این منطقه تخریب شد اما پس از استقلال پاکستان دوباره بازسازی گردید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.