۳۵ سال است که میدانم همجنسگرام، راههایی که رفتم.. اجازههایی که ندادم..
امیرعلی هستم اهل یکی از شهرهای کوچک تبریز و اکنون دهه 40 زندگی را آغاز کردم و از زمانی که خودم را شناختم ۱۵ ساله بودم و به دلیل اینکه همجنسگرا هستم مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتم.
با همه تلاشی که کردم متاسفانه بیشتر از دیپلم نتوانستم ادامه تحصیل بدهم.
بچهها در مدرسه متوجه تفاوتم شده بودند و خوب طبیعتا از هر راهی برای اذیت کردنم استفاده میکردند.
دیپلم را که گرفتم مجبور شدم سریعا برای رفتن به سربازی اقدام کنم. ولی تو سربازی هم اتفاقات زیادی افتاد.
داستان عشق و عاشقی با دیگر سربازها پیش آمد و فرماندهها متوجه شدند و سریع کمیسیون تشکیل دادند و معافم کردند.
به شهرم برگشتم ولی متاسفانه نتوانستم کاری راه بیندازم پس
بهناچار در مغازه پدری مشغول به کار شدم.
بعد از دست دادن پدر و مادرم خانه و مغازه وارد پروسه ورثه شد و چون خواهر برادرام حمایتی از من نمیکردند سریع راه تقسیم ارث را انجام دادند وبه کمک اهالی شهر منو از مغازه و شهر بیرون کردند.
به زحمت به شهر بزرگتری رفتم و خانه و کاری پیدا کردم.
صاحب مغازه پیرمردی بود که متوجه گرایشم شد وشروع به اذیت کردنم، کرد.
مدام پیشنهاد روابط جنسی میداد و من با همه تلاشی که کردم در نهایت مجبور به رها کردن آن کار شدم و دوباره خانهنشین شدم.
هرچند که هنوز هم برایم مزاحمت ایجاد میکند اما، تمام این سالها تلاش کردم هیچ جایی نه در مدرسه،
نه در خدمت نه در میان خانواده و محل کار، به خاطر همجنسگرا بودنم، سر خم نکنم
و اجازه سواستفاده به آزارگران را ندهم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.