خشونت و تبعیض در محیط کاری در سوئد؛ گفت و گویی با نادیا ذابحی در رابطه با تجربه اش از تبعیض در شرکت اریکسون

1939545_10152383173649179_1193493376_a

نادیا ذابحی که ماه ها در معرض خشونت های رفتاری، لفظی و آزار و اذیت همکاران مرد  و مدیر خود قرار گرفته بود، پس ازدرخواست بررسی و رسیدگی به وضعیت از کار بر کنار شد.

نادیا نزدیک به چهارده سال تجربه کار بین المللی در زمینه مهندسی در صنعت ارتباطات از راه دور بین المللی دارد وپیش از مهاجرت به سوئد،  مدت دوازده سال در کشور کانادا مشغول به کار و تحصیل بوده است. در حین اقامتش در کانادا، وی تحصیلات تکمیلی خود را در زمینه شبکه های فیبر نوری به پایان رساند و سپس در دفتر اریکسون در کانادا مشغول به کار گردید. در طی سال های کاریش در اریکسون کانادا، او در پروژهای متعدد بین المللی این شرکت نقش های کلیدی ایفا کرد. نادیا، پس از پنج سال کار در اریکسون کانادا، با دریافت دو پیشنهاد کاری جدید ازدفتر مرکزی شرکت اریکسون در استکهلم دردسامبر سال 2011 ، تصمیم به مهاجرت به کشور سوئد را گرفت اما کار محیط جدید با همکاران مردش در سوئد تبدیل به یک کابوس برای او گردید.

“من در تیمی متشکل از نه مرد ، تنها زن تیم در کنار مدیرم بودم. مدت کوتاهی پس از شروع کارم، با رفتارها و گفتگوهای توهین آمیز و پر از طعنه همکاران مردم مواجه شدم. این گفتگو ها و پرسش ها شامل سر و وضع و پوشش من تا آرایش موهایم و حتی گرایش جنسی من و اینکه ممکن است همجنس گرا باشم، میزان تخصص و احاطه ام به کار و انگیزه هایم برای تلاش و کوشش های روزانه ام و شرکت در ملاقات های کاری، عادات شخصی و مسايل خصوصی و ملیتم می شدند. آنها در مکالماتشان متخصصینی را که در آمریکای شمالی کار یا تحصیل کرده اند را بی سواد و خالی بند خطاب می کردند و با این گونه خشونت های کلامی دائمآ به دنبال پیدا کردن اشکال در کار من بودند.از دیگر کنایه های آنها این بود که یک مهاجر در سوئد برای کار آمده است و هیچ وقت نمی تواند دوست یک سوئدی باشد. من که در سال های فعالیت های تخصصی ام با چنین شرایطی روبرو نشده بودم، موارد را به مدیرم گزارش می دادم و او دائمآ مرا مسئول این رفتارها می دانست و می گفت که باید پوست کلفت شوم تا آنها بتوانند در محیط کار خوش بگذرانند.

با وجود اینکه من بارها از برخورد ها و کنایه هایشان اظهار نارضایتی کرده بودم، مدیرم صرف نظر از درخواست های من، در یک جلسه کاری از من پرسید که آیا تا به حال با زن ها رابطه جنسی داشته ام یا خیر. من که پاسخ به این سؤال را بی مورد می دانستم، به او گفتم که در کشور من قوانینی برای حمایت از هم جنس گرایان وجود ندارد و من نمی توانم به این سؤال خصوصی پاسخ دهم. در کمال تآسف و تعجب مدیرم خود جزیی از این گفتگو ها بود و به دفعات گفته بود که او نیز در مورد هویت جنسی من کنجکاو است. او بارها به همراه همکاران مردم، نداشتن دوست پسر یا همسر را در زندگی ام زیر سؤال برده بود و می گفت که ما ایرانی ها سواد جنسی نداریم و از کشوری می آییم که زنان و مردان را برای علاقمندی به هم و کوچک ترین نشانه های توجه جنسی به هم سنگ سار یا حلق آویز می کنند. آنها به من می گفتند که زنان خارجی تبار در سوئد طعمه های آسان و پر طرفداری برای مردان سوئدی هستند چرا که تعداد زیادی از آنها به دنبال دریافت اقامت و یا دستیابی به شرایط زندگی بهتر هستند و حاضرند حتی با پرداخت پول در چنین رابطه هایی قرار بگیرند.

من بارها تلاش کردم که تصویر مخدوش آنها را از ایران و ایرانی تصحیح کنم و آنها را متوجه این موضوع که تفاوت بزرگی بین زندگی و تفکرات عمده مردم و نسل جوان و آنچه در قانون و حکومت ایران منعکس شده است وجود دارد اما حتی اینکه مجبور به ارائه این توضیحات بودم برایم آزار دهنده بود چرا که کمپانی اریکسون مدعی پذیرش و حتی استقبال از Diversity (تکثر گرایی) است و بی شک دسترسی به عمق فرهنگی و پیشینه تاریخی ایران و ایرانی، شعور و پشتکاری می خواهد که در گفتگو های منظور دار و بی مطالعه گروه کاری من غیر ممکن به نظر می رسید.  به نظر من آزادی و حق انتخاب از هر نوعی وبه هر بیانی تا جایی که حق دیگری را ضایع نکند و در چهار چوب حقوق مدنی و اجتماعی باشد، حق مسلم هر انسان، صرف نظر از جنسیت، ملیت و هویت جنسی افراد است و اینکه محیط کار بخواهد محلی برای سوء استفاده از تفاوت ها برای اعمال زور و قدرت باشد، غیر قابل پذیرش و باور نکردنی است.  نمونه های بی شمار ایرانیان موفق و سرشناس در سطح دنیا، جنبش ها و حرکات آزادی بخش ، برابری طلب و اشتیاق بی حد ایرانیان به یادگیری و خدمت در حق همه انسان ها، شاهد این امر است.

به دلیل هم دستی مدیرم با همکاران مردم و علی رغم گزارشات و اعتراضات مکرر من، صحبت و کنایه ها و تمسخر های مربوط به گرایش جنسی من، همچنان موضوع گفتگو های گاه و بی گاه و حتی در حین  فیکا ( فرصت رسمی صرف چای و شیرینی) افراد تیم کاری من بود. در یک فرصت چای و قهوه دیگر، آنها به این موضوع پرداختند که ممکن است من همجنس گرا باشم و در این صورت آنها می باید با پوشیدن بیکینی جشن پراید در اریکسون راه بیندازند. در این راستا و پیرو فشارهای روزانه در رابطه با هویت جنسی من، یکی از مردان گروه کاری من  دائمآ از همکاری با من سر باز می زد و هر بار مرا دعوت به شرکت در فستیوال پراید می کرد. آنها می گفتند که همجنسگرایان از نوعی آسیب مغزی رنج می برند و اختلالات هورمونی و ژنتیکی دارند.

 با ادامه اعتراضات و گزارش های من، مدیرم صراحتآ حضور مرا در هنگام صرف چای و دیگر اوقات اختیاری دانست و تأکید کرد که شرایط ، گفتگو ها و رفتارها تغییر نخواهند کرد.

استفاده از واژه ها و تمثیل های جنسی در فرصت های مختلف خطاب به من و همکاران زن دیگری که با آنها رابطه کاری روزمره داشتم روز به روز شدت می گرفت. آنها صراحتآ به من میگفتند که آنها زمانی عوض خواهند شد که من تغییر کنم.

دامنه این رفتارها متعاقبآ به پیشنهادهای متعدد و مکرر جهت رابطه غیر کاری و خصوصی از طرف همکاران مرد کشیده شد . این در حالی است که من بارها گفته بودم که رابطه شخصی با همکاران در روش کار و زندگی من نیست .  مدیرم در پاسخ به گزارشات من گفت که باید به همه بگویم متآهلم. وقتی به درخواست و دعوت یکی از همکاران ارشد مرد  و پرسش او مبنی بر اینکه چه می خواهم تا با او باشم، جواب رد دادم، توسط مدیرم به یک جلسه کاری دعوت و نسبت به عملکرد کاریم مؤاخذه شدم.”

در یکی از فرصت های صرف چای و پس از گزارش های من به مدیر مستقیمم در رابطه با رفتارها و گفتگوها، یکی از همکاران مردم ” سخنرانی ” در این رابطه که زنها یک سوم شعور مرد ها را هم ندارند و اگر زنی از آنها بپرسد که در چه رابطه ای فکر می کند، او پاسخ می دهد که خفه شو” ارايه  کرد. در پاسخ به گزارش های متعدد من به مدیرم، شرایط روز به روز بدتر می شد تا جایی که خشونت ها به فریاد زدن ، استفاده از واژه های رکیک ،تهدید، تحقیر و کارشکنی توسعه پیدا کرد. من به مدیرم گفتم که موارد تخلفات را به پلیس گزارش خواهم کرد.”

زمانی که گزارشات من به مدیرم و مدیر بالا ترش بی نتیجه ماند و با بی توجهی و حتی تمسخر آنها مواجه شد، من به نمایندگان اتحادیه در اریکسون مراجعه کردم و پس از شرح شرایط، از آنها درخواست کمک کردم. نماینده اتحادیه از من خواست که از یکی از مردان که رفتار محترمانه تری دارد بخواهم که برای سامان دادن اوضاع به من کمک کند. آنها با موارد متعدد و مشابهی از چنین رفتارها و محیطی در اریکسون مطلع بوده و از گزارش های من تعجب نکردند. من به پیشنهاد نماینده اتحادیه عمل کردم ،اما این نیز بی فایده بود. مدیر من که متوجه تلاش من برای طرح اتفاقات و رفتارها شده بود به من گفت که از هر چیزی و کاری که بدم بیاید بیشتر انجامش خواهند داد.

من با مراجعه ی مجدد به نمایندگان اتحادیه، به آنها اطلاع دادم که تخلفات را به نیروی انسانی شرکت گزارش خواهم داد و از آنان خواستم در جلسه ای که با نیروی انسانی داشتم شرکت کنند و درخواست بررسی تخلفات را به شرکت اریکسون ارايه دهند. شرکت اریکسون با بی میلی مجبور به استخدام شرکتی به نام  Right Management  گردید. این شرکت با پرسش های کلی در رابطه با کار و علایق کاری ، اعلام کرد که دلایل کافی برای اثبات آزار و اذیت ها وجود ندارد. من به شرکت اریکسون اعلام کردم که با نحوه و نتایج تحقیقات موافق نیستم. اریکسون در پاسخ دلایل من را بی دلیل خواند و از ارايه کپی نتایج تحقیقات به من و اتحادیه و وکیلم امتناع ورزید. مدیرم که از روند پیگیری های من بسیار نا خرسند بود گفت که مگر روی صورتم گذاشتند یا مرا زده اند؟؟ در راستای مقاومت و ستیز مدیرم برای حرکات حق جویانه من ، مدیرم یکی از عوامل اصلی تحقیر و خشونت را ارتقاء شغلی داد. رفتارها و گفتگوها چنان توسط تمامی لایه های کمپانی و نیروی انسانی آن در حال اجرا بود که باور کنم هیچ قانونی جلودارشان نخواهد بود وهر کاری دلشان بخواهد خواهند کرد.

در این حال و در حین مرخصی بیماری،  به من گفته شد که اگر می خواهم در کمپانی بمانم، دیگر نباید راجع به وقایع با کسی صحبت کنم. من از آنها خواستم که راستگو باشند اما شرکت اریکسون مرا به همراه تعداد دیگری از کار بی کار کرد و این در حالی است که در دپارتمان و گروه کاری من قرار نبود کسی از کار بی کار شود و من تنها کسی هستم که از آن گروه شغلش را از دست داده است. پس از برکناری من ، پوزیشن کاری من به یک مردسوئدی اختصاص داده شده است. این در حالی است که در گروه کار من، افراد کم سابقه تر و با زمان کمتر در اریکسون هم چنان در شغل خود باقی هستند. پس از بر کنار شدن از کارم، من از نمایندگان اتحادیه خواستم که امکان دسترسی وکیل و طرح قانونی مسئله را به من بدهند اما آنها از این کار اجتناب کرده و گفتند که قرارشان با اریکسون براین است که روی حرفشان حرف نزنند. به این ترتیب من مجبور به استخدام وکیل شخصی و به هزینه شخصی ام شدم. مکاتبات وکیل من با اریکسون بی نتیجه ماند و آنها حاضر به هیچ توضیحی نشدند. یکی از کارمندان نیروی انسانی اریکسون برایم پیام آورد که تلاش هایم بیهوده است و پایش که بیفتد سند سازی می کنند. او به من گفت که اگر بخواهند به مضمون گفتگوهایم با تراپیستم نیز دسترسی دارند.

تحقیقات انجام شده توسط اتحادیه اروپا در زمینه میزان آزار و اذیت و تبعیض علیه هم جنس گرایان نشان می دهد که از هر پنج هم جنس گرا، یک نفر مورد آزار و اذیت و تبعیض قرار می گیرد.

کمپانی اریکسون تا این لحظه از پاسخ گویی به رسانه ها در این رابطه خودداری کرده است.

رئیس سازمان حمایت از همجنس گرایان سوئد Ulrika Westerlund  می گوید؛ این مشکلات بزرگ و غیر قابل انکار برای کسب و کارهستند و افراد زیادی از همجنس گرایان و زنان بدون توجه به مهارت هایشان مورد آزار و اذیت واقع می شوند. ما سمینارهای زیادی در فستیوال پراید در رابطه با تبعیض در محیط کار نسبت به همجنس گرایان با عنوان ” تنها همجنس گرایان در بیزنس” داشته ایم و به بررسی این مسئله پرداخته ایم در حالیکه شرکت ها از بررسی و حل این مشکل طفره می روند.

3168506_612_344

اولریکا وسترلوند؛ رئیس سازمان حمایت از همجنس گرایان سوئد

در این حین، من با سازمان ها و گروه های حامی زنان و هم جنس گرایان و رسانه ها تماس گرفتم و از آنها درخواست کمک کردم. تمام این تلاش ها، توسط اریکسون و اتحادیه نادیده گرفته شد. من حتی با نهاد های مقابله با تبعیض تماس گرفتم و از آنها درخواست پیگیری کردم اما آنها ثابت کردن وقایع را پس از گذشت زمان غیر ممکن یا دشوار دانستند.”

رییس اتحادیه کارگری در مصاحبه با تلوزیون رسمی سوئد می گوید:

“هیچ کس به تجربه نادیا در محیط کاری شرکت اریکسون شک ندارد. ما تلاش کردیم که در این رابطه از نادیا حمایت کنیم و   اریکسون را وادار به بررسی و تحقیق در این مورد کنیم.”

نادیا می گوید که از عملکرد اتحادیه و اعضایش راضی نیست چون آنها نتوانستد اریکسون را وادار به ارائه نتیجه تحقیقات یا منع کمپانی از اخراج او به هنگام بیماری ناشی از آزارهای محیط کار کند.

1619073_10152383175399179_684867354_a

“من می دانم که کسانی هستند که در محیط کاری اریکسون و شرایط پیش آمده احساس آرامش و راحتی نمی کنند اما سکوت اختیار کرده اند. من بسیار علاقمند و غرق در شغلم هستم و پس از مرخصی بیماری و بهبود حالم، به دنبال کار در شرکتی هستم که محیطی عادلانه و محترمانه برای همه فراهم کند. اما جای تآسف است که چنین شرایطی در شرکتی مانند اریکسون می تواند وجود داشته باشد بدون اینکه مدیرانش بدانند یا آنرا جدی بگیرند.”

اکنون نادیا حالش بهتر است و از ماه ژانویه امسال مشغول کار جدیدی در زمینه مهندسی مخابرات در شرکت دیگری در استکهلم است. او همچنین مشغول تعریف پروژه ای در زمینه حقوق زنان و همجنس گرایان در محیط های کاری فنی و مهندسی و نقش اتحادیه ها در  این زمینه است.

 نادیا می گوید: ” قدم اول تماس با فعالین حقوق زنان و همجنس گرایان ، مؤسسه های حمایت از آنان و دعوت به همکاری از آنان است که بخش عمده آن در حال انجام است. هدف از این تحقیقات، ارائه راه کارهای عملی ، آموزش و اطلاع رسانی در تشخیص و جلوگیری از تبعیض و آزار و اذیت های ناشی از آن است که بخشی از آن به نقش اتحادیه ها و سندیکا ها بر می گردد. تمام تلاش این تحقیق ترویج احترام به هم نوع، چیزی که در کشورهای متمدن بدیهی فرض می شود ولی تحقیقآ و عملآ موجود نمی باشد است.”

 منابع:

http://www.svt.se/nyheter/sverige/anmalde-sextrakasserier-pa-ericsson-fick-sluta

http://www.expressen.se/nyheter/nadia-trakasserade-mig-for-att-jag-var-kvinna/

http://www.kollega.se/trakasserad-och-uppsagd

http://womengineer.org/2013/07/30/vill-teknikforetagen-verkligen/

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *