لزبین بودن یک سبک زندگی در تقابل با دگرجنسگرامحوری و مردسالاریست ـ مهرنوش احمدی
چندی پیش هفته مشاهدهپذیری لزبینها بود. به همین مناسبت در کانال اینستاگرام و توئیتر از کاربران لزبین سوال کردم که آیا راحت هستند که از این واژه برای هویت یابی خود استفاده کنند؟ و اگر نه دلیلشان چیست و از چه واژه هایی استفاده می کنند؟ من در این سوال از هویت یابی به جای اشاره به خود استفاده می کنم چون معتقدم زبان در شکل دهی به هویت بیتأثیر نیست. از سویی، از نظر من لزبین بودن به خودی خود اشاره به یک ویژگی ذاتی در ما ندارد، بلکه یک سبک زندگیست که اهمیت آن در تقابل با دگرجنسگرامحوری و مردسالاری آشکار می شود.
پیش از شروع نوشتار تأکید میکنم که همه پاسخهایی که در سوال من مطرح شد درست و ارزشمند هستند. افراد به اقتضای شرایط خود و تجربیات روانی و حسی ا که دارند و نظام اجتماعی که در آن شکل گرفتهاند تصمیم میگیرند که از چه ابزارهای فرهنگی برای آگاهی از خود و هویت یابی خود استفاده کنند. هدف این نوشتار ارائه تحلیل و جمع بندی مختصر در مورد پاسخ های داده شده است و البته ارائه پیشنهاداتم به عنوان عضوی از جامعه ی لزبین ایرانی که در این حوزه ده سال فعالیت داشته است. در ادامه چند نمونه از خلاصه ی جواب ها را می آورم:
«من استفاده از کلمه لزبین برای تعریف گرایش جنسی خودم رو بیشتر از بقیه کلمات ترجیح میدم، برای من لزبین جدا از معرف گرایش جنسیم بودن، بعد سیاسی و اجتماعی داره، چون بیان اینکه یک زن هستم هم به اندازه ی همجنسگرا بودنم حائز اهمیته.»
«قبلاً خودم رو «گی» یا «همجنسگرا» معرفی می کردم. الآن دیگه همه دوستان و آشنایان می دونن، نیاز به معرفی نیست. دلیلش می تونه این اصطلاح من در آوردی و زشت «لز کردن» باشه.»
«با کلمه لزبین مشکلی ندارم و به نظرم واژه زیبایی هم هست، اما متأسفانه بیشتر فقط در سکس تعریف شده. ترجیح می دم خودم رو همجنسخواه بدونم.»
«من با همه این کلمات راحتم به غیر از «لز» که جنبه تحقیر آمیز داره. از همه بیشتر کوئیر و دوست دارم چون شامل همه میشه مخصوصا وقتی راجع به یه جمع صحبت میکنیم. ولی شخصا برای خودم کلمه لزبین و استفاده میکنم.»
«من همیشه با کلمه کوئیر راحت تر بودم چون هویتخواهی درش کمتر بود و خود من و تمایلات جنسیام زیاد همچین منظم و مرتب در یک و یا دو هویت نمی گنجید. اما کامل درک می کردم اگر برای کسانی هویت خواهی مهم بود.»
«حس سنگینی دارم به واژه ی لزبین. همون حسی که به همجنسباز دارم. »
“با اینکه اسمی روی گرایشم بذارم راحت نیستم. بخصوص کلمه ی لزبین بار منفی داشت رو من. ”
«من از گی استفاده میکنم چون لزبین و همجنسگرا طولانیه. دلیل دوم اینکه وقتی به بقیه میگم برای راحتتر گفتنش از کلمه «لز» استفاده می کنند.»
با مرور جواب ها مشخص شد که در مواردی افراد عنوان کردند که بسته به شرایط از واژه کوئیر که همهشمولتر است و لزبین استفاده میکنند. برای بعضی لزبین واژه زیبایی بود که برای خود استفاده میکردند. یک فرد عنوان کرد که چون تمایل جنسیاش در یک قالب نمی گنجد و هویتخواه نیست از برچسبی استفاده نمی کند.
در این میان تعداد جوابهایی که نمایانگر دوری افراد از برچسب «لزبین» بود بیش از حد انتظار من بود. جوابها نشان می داد که بخش عمدهای از پاسخدهندگان معتقد بودند که کاربرد واژه لزبین امروزه در جامعه، وجه جنسی رابطه ی دو زن را برجسته میکند. بعضی نیز عنوان کردند که دوستان و آشنایان پس از شنیدن واژه ی لزبین به خود اجازه میدهند که به جای آن از نوع کوتاه شده آن؛ کلمه «لز» استفاده کنند، که واژه تحقیر آمیزی محسوب می شود.
یک جست و جوی ساده در رسانه های اجتماعی بخصوص انواعی که محتوی تصویری در آنها قالب است نیز بر این جواب ها صحه می گذارند.
اما ریشه ی واژه ی لزبین از کجاست و چه روندی را طی کرده تا به استفاده ی امروزینش رسیده است؟
به طور مختصر، لزبین از واژه ی لزبوس که جزیره ایست در یونان گرفته شده است. ششصد سال پیش از میلاد، زن شاعری به نام سافو در مدح زنان ترانه های عاشقانه میسرود. افلاطون، فیلسوف یونانی به خاطر استعداد او در ترانه سرایی به او لقب الهه شعر داده بود. در صدههای بعد متاسفانه بسیاری از اشعارش در آتش مسیحیان کاتولیک سوخت. نام سافو آنچنان ماندگار شد که در قرون اخیر به زنان همجنسگرا سافیست می گفتند. کلمه لزبین اولین بار در یک لغتنامه ی پزشکی آورده شد و بعدها زنان همجنسگرا از آن برای معرفی گرایش جنسی خود استفاده کردند.
چرا به این کلمه احساس تعلق نمیکنیم؟
با یک جست و جوی ساده این کلمه در اینستاگرام و کانالهای دیگر متوجه می شویم که از این کلمه استفاده های دیگری جز برای زنان لزبین میشود. این محتویات معمولاً در خدمت نگاه خیره ی مردان برای شیء انگاری و جنسی کردن بدن و رابطه زنان با یکدیگر هستند. کلمات به خودی خود معنی ندارند، بلکه این استفاده ای که از آنها می شود است که به آنها معنی می دهد یا آنها را از معنی تهی می کند. به عنوان مثال تا دو سال پیش نام “پرستو” نامی زیبا تلقی می شد که از یک پرنده الهام گرفته شده بود و به طور قرار دادی قابل استفاده برای کودکان دختر بود. اما در ناخودآگاه کسانی که در جریان قتل میترا استاد توسط محمد علی نجفی بودند “پرستو” معنی دیگری گرفته است. بنابر این زبان بر حسب زمان دائماً در حال تغییر است.
در سایه سانسور شدید و به دلیل پیامدهای منفی اجتماعی و قانونی گوناگون برای زنان لزبین آشکار، امکان صدا و تصویر داشتن از جامعه لزبین داخل ایران گرفته شدهاست. در حالی که رابطه لزبینها به هیچ وجه تحمل نمیشود ولی به نظر می رسد نوع بدل آن که یک نوع اجراگری در جهت لذتجویی مردان دگرجنسگراست با مقاومت کمتری از جامعه روبه رو میشود. دلیل اصلی این موضوع این است که این بازنمایی اشاره به یک نوع «باز بودن» دارد که سیستم دگرجنسگرایی اجباری و مردسالاری را به چالش نمی کشد.
سانسور و سرکوب گسترده روابط همجنسگرایان زن و استفاده ی گسترده از کلمه ی «لز» توسط کارگران جنسی در صنعت پورن، حس تعلق و به عبارت دیگر مالکیت این کلمه را از جامعه ی لزبین گرفته است.
از طرفی دیگر موج تفکر پساساختارگرایانه که «هویت خواهی» را ابزار مناسبی برای مقابله با تبعیض و سرکوب سبک های زندگی به حاشیه رانده شده نمیبیند، بر خرده فرهنگ اقلیتهای جنسی و جنستی ایران نیز تأثیر گذاشته است. این جریان که البته به درستی هویتمحوری را نقد می کند باعث شده تعداد زیادی از زنان همجنسگرا برای گنجاندن پدیدههایی مانند سیالیت هویت و گرایش جنسی و به منظور همهشمولکردن گفتمانهای ضد تبعیض از خود «هویت زدایی» کنند. به عنوان مثال زنان لزبین امروزه برای شامل کردن زنان بایسکشوال و ترنس و گوناگونیهای تجربه زیسته ی زنان از کلمه هایی مثل کوئیر استفاده می کنند. فیلسوفان پساساختارگرا معتقدند که خود هویت میتواند ساختاری سرکوبگرانه ایجاد کند که افراد را به واسطه آن به خودی و ناخودی تبدیل کرد و به عبارتی ساختار قدرتی ایجاد کند که منشأ حذف و تبعیض باشد. از سویی دیگر تعداد هویتها و گرایش های متنوع رو به افزایش است و درون جامعه ی اقلیتهای جنسی و جنستی چند ده گروه کوچکتر با تجربیات زیسته، تمایلات و هویت های مختلف شکل گرفتهاند.
هویتگریزی لزبینها باعث شده که امروزه کلمه لزبین که ما را به گنجینه ای از تاریخ، هنر، مبارزه، سرگذشت و شخصیت هایی مثل باتلر و آدری لورد متصل میکند در شرف خارج شدن از گنجینه لغات قرار گیرد.
کلمه لزبین که ما برای معرفی خود و گرایش خود به کار میبریم، لزوماً نمایانگر همه ابعاد وجودی ما نیست و در واقع به اقتضای زمانه ایجاد شده است. چنانچه ما در عصری زندگی می کردیم که دگرجنسگرایی، گرایش برتر، اصلی، موجه و باارزش شناخته نمیشد، اساسا ما نیازی به استفاده از برچسبی برای آشکارسازی نمیداشتیم. اما آیا به راستی ما امروزه در چنین جامعهای زندگی میکنیم؟ آیا ما زنانی که نمیخواهیم با مردان همبستر شویم و نمیخواهیم فرزند آوری و نقش مادری فلسفه وجودیمان را تعریف کند حق داریم برای خود مایی به واسطه تجربه مشترک قائل شویم؟ آیا میتوانیم خواستار محفلهای امنی باشیم تا بتوانیم در مورد تجربیاتمان، چالشهای منحصر به فردمان گفت و گو کنیم؟ امروزه گرایشهایی که حتی جنسی نیستند مانند «دمی سکشوال»؛ به معنی توانایی رابطه بعد از ایجاد حس عاطفی عمیق، نیز به درستی و به حق محترم و با ارزش شمرده میشوند. ما میدانیم، در ایران کسی به خاطر دمیسکشوال بودن مورد پیگرد قانونی قرار نمیگیرد، توسط خانوادهاش تحت خشونت قرار نمیگیرد، تحت «درمان های اصلاحی» قرار نمیگیرد و از مدرسه اخراج نمی شود. به نظر شما آیا هویت لزبین نیز میتواند به همین میزان از ارزش و احترام بین خود ما برخوردار باشد؟
بدنهایی که ازکودکی هویت زن به آنها نسبت داده می شود در معرض تجربیات و تربیتی قرار می گیرند که ویژگیهایی مثل از خود گذشتگی، اهمیت دادن به جمع به قیمت فردیت و حس مراقبت از دیگران را در آنها تقویت میکند، همچنین برای کنترل سکسوالیتی این بدن ها، حس شرم از لذت جویی از کودکی در این بدن ها تقویت میشود. تصور جامعه این است که این ویژگیها مختص «زنان» است که وظیفه تربیت فرزندان و نگهداری از «نهاد خانواده» را به عهده دارند. بنا بر این باید از کودکی آنها را برای این نقش آماده کرد.
نتیجه ی این نوع تربیت این است که ما زنان همجنسگرا به طور ناخودآگاه و اتوماتیک دائماً خود را موظف به مراقبت از گروه های آسیب دیده اجتماعی مختلف میبینیم و گاهی تا حدی پیش میرویم که فراموش میکنیم ما نیز نیاز به فضایی برای گفتن و شنیده شدن داریم. ما اغلب شکوفایی جنسی و عاطفی خود و آشکارسازی گرایش خود را فدای انتظارات جامعه و خانواده خود می کنیم. از بر هم زدن و به چالش کشیدن نظم عمومی خودداری میکنیم. خود را کم رنگ و بی صدا می کنیم تا مبادا فضایی را از گروه اجتماعی دیگری گرفته باشیم. از طرفی صدای ما از سوی فمینیست های دگرجنسگرا محور و همانجنسیتیمحور نیز به هیچ گرفته میشود و نیازهای ما نادیده گرفته می شود. گویی روایت های ما ارزش شنیده شدن در هیچ یک از گروه های اقلیت و حتی بحث های فمینیستی ندارد.
ترک کردن فضاهای گفتمانی از طرف زنان همجنسگرا (لزبین ها) راه را برای تسخیر این فضاها از طرف گروه های پر سرو صدا و مسلط باز می گذارد. من دوره ای را فراموش نمی کنم که وقتی در فضای رسانه ای فارسی از همجنسگرایان صحبت می شد منحصرا منظور مردان همجنسگرا بودند. بعد از گسترش تلاشهای شبکه ی شش رنگ رفته رفته این فضا تعدیل شد و البته همیشه اتهام تو خالی مردستیزی نیز پشت سر فعالین لزبین بوده است.
در سال های اخیر با امکان استفاده افراد از اینترنت برای تولید محتوی و انتشار آن به طور گسترده، انحصار گفتمان سازی از صاحبان صدا و تصویر گرفته شده و هر کس که دسترسی به دستگاه و اینترنت داشته باشد می تواند تولید محتوی کند. این موقعیت منحصر به فرد این امکان را در اختیار ما قرار داده که از تجربیات خود از زاویه ی دید خود بگوییم. متأسفانه امروزه فضای اینترنت مملو است از رؤیا و تصویر مردان استریت از بدنهای کالاانگاریشده زنانی که خود را لزبین معرفی میکنند.
از نظر من نمیتوان با سکوت این فضا را باز پس گرفت. من از خوانندگان این نوشتار دعوت می کنم که چنانچه آشکار هستید و از زندگی خود مینویسید و تولید محتوی میکنید، در تولیدات خود از کلمه «لزبین» دوری نکنید. به لزبینهای نوجوانی فکر کنید که برای هویتیابی خود به شبکههای اجتماعی و فضای انلاین مراجعه میکنند. دوست دارید با چه تصاویر و نوشته هایی مواجه شوند؟ کلمه ی لزبین، ما را با گنجینه ای از شخصیت های تأثیر گذار و الهام بخش گذشته و حال در سرتاسر جهان متصل می کند. این پیوند را تقویت کنیم و اجازه ندهیم که چنگ زدن و دستمالی کردن هویت لزبین توسط مردان دگرجنسگرا، ما را از مالکیت به آن منصرف کند.
به عنوان مثال من مدتیست که آگاهانه در محتویات خودم در شبکه های اجتماعی از هشتگ لزبین استفاده میکنم. این امر منجر شده که هر روزه مجبور باشم ده ها کامنت با مضامین جنسی را از زیر پستهایم پاک کنم ولی فکر میکنم اگر عکسهای من و همسرم یا محتویات دیگر از زندگی من در معرض دید حتی یک نوجوان لزبین قرار بگیرد، ارزش این دردسر را دارد.
بیایید واژه لزبین را باز پس بگیریم و فضای گفتمانی را از تجربیات زیسته ی خود پر کنیم.
توجه: این نوشتار تنها نظر به ساحت اجتماعی دارد و به بررسی حذف لزبین ها در بعد اجتماعی آن می پردازد. در بعد فردی هر فردی حق دارد خود را به هر شکلی که علاقه داشت هویت یابی کند بدون اینکه احساس شرم داشته باشد. هیچ فردی محق تر از خود شما برای تعیین هویت شما و انتخاب واژگان برای شما نیست.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.