کارل هاینریش اولریکس، روایتی از اولین کنشگران حقوق همجنسگرایان در آلمان و جهان ـ مینا خانی
تاریخ مبارزه همجنسگرایان و اقلیتهای جنسی و جنسیتی برای به رسمیت شناخته شدن حق و حقوق انسانیشان یک تاریخ پر از دهلیزهای تو در تو و تجربههای دهشتناک و اما لبخندهای حاصل از پیروزی است. به این تاریخ اتکا میکنیم و پیش میرویم. ششرنگ میخواهد این بار به معرفی شخصیتی بپردازد که از طرف برخی به عنوان اولین کنشگر حقوق همجنسگرایان در جهان شناخته میشود. کارل هاینریش اولریکس، مردی که سالها پیش از فاجعه بزرگ انسانی فرستادن همجنسگرایان در آلمان به اردوگاههای کار اجباری و کشتارشان تلاش میکرد، همجنسگرایی را قانونی کند.
ترجمه و تالیف: مینا خانی
در دوم دسامبر سال ۱۸۴۶، نیم قرن پیش از محفل هیرشفلد «Magnus Hirschfeld» در شارلوتنبرورگ برلین، اولریکس «Karl-Heinrich Ulrichs» بیست و یک ساله وارد دانشگاه فریدریش ویلهم «Friedrich Wilhelm» شد و در رشته حقوق شروع به تحصیل کرد. او در خانهای کرایهای در خیابان «مارین» برلین زندگی میکرد.
تاریخ اولریکس تاریخ یک پیشاهنگ فکری است. کسی که جلوتر از زمانه خودش بود. اولریکس در آن فضا جز اولین افراد شناخته شدهایست که آشکارا اعلام کرد که همجنسگرا است. او همزمان تلاش میکرد به صورت حقوقی به این مساله رسمیت بدهد که «همجنسگرایی مسالهای «طبیعی» است.» کارل هاینریش اولریکس را بسیاری به عنوان اولین کنشگر مساله همجنسگرایی در آلمان و جهان میشناسند. همعصریهای اولریکس به همجنسگرایان در آن زمان به چشم «قربانی»، «ضعیف» و «منحرف» نگاه میکردند. «سودومی» که مفهومی مسیحی است؛ برای توضیح هر نوع عمل جنسی که در «هنجارهای» آن زمان نمیگنجید استفاده میشد. با تعریف کسانی که از طریق مفهوم سودومی همجنسگراسیتزی را ترویج میدادند، به عنوان مثال آلت جنسی مردانی که همجنسگرا بودند به آلت جنسی سگ تشبیه میشد: «کوچک، تیز و نازک». اولریکس علیه این پروپاگاندا ایستاد. برای او لذت جنسی حقی بود که با تولد به آدمی اعطا میشود. اولریکس در سال ۱۸۶۷، وقتی که دیگر ۴۱ ساله بود، در برابر ۵۰۰ نفر در «روز قضا» برای جرمزدایی از همجنسگرایی سخنرانی کرد. سخنرانی او با صدای مخالفت و همهمه جمع مواجه شد.او در میان همهمه و مخالفت سالن را ترک کرد.
اما برخی از پزشکان و روانشناسان به او نزدیکتر شدند. به عنوان مثال متون اولریکس در آن زمان ریچارد فان کرافت ـ ابینگ « Richard von Krafft-Ebing» را، که از موثرترین روانشناسان پیش از فروید بود، تحت تاثیر قرار داد. یکی از قدرتمندترین دوستان اولریکس رودولف ویرشوف «Rudolf Virchow»، موسس پاتولوژی (آسیب شناسی) مدرن، نماینده پارلمان آن دوره آلمان (نماینده رایشتاگ) و مدیر «هیات علمی شاهنشاهی در علوم پزشکی» بود. ویرشوف تلاش کرد جلوی جرمانگاری همجنسگرایی از طریق پاراگراف ۱۷۵ را بگیرد، اما بیسمارک که آنزمان صدراعظم رایش بود اجازه جرمانگاری همجنسگرایی را داد. بیسمارک این جرمانگاری را با «نظم عمومی» توجیه کرد. ان زمان همجنسگرایی با تعرض به کودکان در یک ردیف قرار گرفت و این بهانهای شد برای اینکه در سال ۱۸۷۱ پاراگراف ۱۷۵، پاراگراف معروف جرمانگاری همجنسگرایان در آلمان، در قانون جزایی ثبت شود. پاراگرافی که بعدها پس از برقراری دیکتاتوری فاشیستی در کشور به دست هیتلر به فاجعه انسانی بهرهکشی از همجنسگرایان در ارودگاههای کار اجباری و همینطور کشتار سیستماتیک آنها ختم شد. تاریخ فاشیسم در آلمان، به تاریخ حذف سازماندهی شده همجنسگرایان از هر نوع زندگی اجتماعی پیوند خورده است. تعــداد مــردان همجنسگرایی که در آن زمان به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند بین ۵ تا ۱۰ هزار نفر تخمین زده میشود.
۲۸ سال بعد از جرمانگاری همجنسگرایی از طریق این پاراگراف و پیش از قدرت گرفتن فاشیستها در آلمان اما چهار مرد در خیابان «برلینر» در شهر برلین جلسه خود را با تاسیس «کمیته انسانی علمی» به پایان رساندند. پیش از این در سری «آلمان» مجموعه «جهان دیگری ممکن است» از این کمیته و موسس مهم آن ماگنوس هیرشلفد، سکسولوژيست و از پایهگذاران جنبشهای اقلیتهای جنسی و جنسیتی، نوشته بودیم. در این سری درباره هیرشلفد میخوانید: «بیـش از صـد سـال پیـش، سکسولوژیسـت و پژوهشـگر روابـط جنسی تمرکـز تحقیقـات خـود را روی مســالهی تنــوع حیــات جنســی و همجنسگرایــی قــرار داد. او از ایــن طریــق مبــارزهی خــود را بــرای بــه رســمیت شــناختن حقــوق همجنسگرایــان شــروع کــرد. هیرشــفلد در ســطح جهانــی نیــز از مبتکریــن جنبــش جهانــی همجنسگرایــان محســوب میشــود. »
ششرنگ پیش از این نیز در مجموعه جهان دیگری ممکن است، سری آلمان، به این تاریخ با همهی نقاط دهشتناک و اما نویدبخشاش پرداخته بود.
منبع: تاگس اشپیگل
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.