«خلاهای قانونی» گریبانگیر ترنسها؛ بازخوانی انتقادی خبر «شهروند» در رابطه با ترنسهای بیخانمان
تیتر تکان دهندهاست: «ترنسها در گرمخانههای تهران جایی ندارند»
این تیتر روزنامه شهروند است که از بی مکانی بیخانمانهای ترنس خبر میدهد. طبق خبر، ترنسها، که در متن خبر از آنها به عنوان افرادی دارای اختلال هویت جنسیتی یاد میشود، شبها در اتوبوسهای شهرداری نگهداری میشوند.
مهم است که شالوده خبر را از زیر پوستهی «ترحمبرانگیز» متن آن بیرون بکشیم و نشان دهیم که چطور اینجا متن خبر در همراهی با صدای حاکمیتی که هویت ترنس را پزشکینه کرده است، با استفاده از کلماتی مثل «اختلال»؛ حس همدلی با بیخانمان های ترنس را به مسالهای ويژه و دارای شرط و شروط و اما و اگر تبدیل میکند. در متن خبر جایی به نقل از بهزیستی آمده است : «ما برای تأمین زیرساخت اعلام آمادگی کردیم، اما این موضوع هم ملاحظات حقوقی دارد و هم حساسیتهای فرهنگی. تشخیص اختلال هویت جنسیتی در افراد موضوعی پیچیده است و چون تجربه اول ما است، احتمالا با خطا و اشتباه فراوان نیز روبهرو شویم.» در واقع کلیدواژه بسیاری از مشکلات در زمینه مشکلات افراد ترنس در متن خبر آمدهاست: «ملاحظات حقوقی و حساسیتهای فرهنگی». در جای دیگری نیز از زبان سرپرست سازمان رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری تهران به «خلاء قانونی» در این مورد به عنوان اصل مشکل ارجاع داده شدهاست.
متن بر خلاف ادعایش که گویا میخواهد از وضعیت نابسامان ترنسهای بیخانمان حرف بزند، از همان ابتدا خیال خواننده را راحت میکند: «بیخانمانهای دارای اختلال هویت جنسیتی، شبها در اتوبوس سیار نگهداری میشوند.». تاکید بر انگ اختلال هویتی زدن به گروهی که به واسطه قوانین مرتجعانه و درک دوتایی از جنسیت، هرگز قرار نیست به عنوان انسان هایی عادی نمایش داده شوند؛ به خواننده دايم یادآوری میکند که این افراد بی خانمان با شرایط ویژه ، مخل «نظم» جنسیتی حاکم بر جامعه هستند. این مساله نه تنها از هویت انسانی فرد ترنس چهرهزدایی میکند، بلکه رویکرد جداسازی و تحقیر مضاعف ترنسها را بر مبنای این جداسازی، بسیار عادی و ناگزیر میانگارد. چنان چه در جای دیگری از متن؛ بهزیستی اینطور از خود رفع مسولیت میکند: «چون تجربه اول ما است، احتمالا با خطا و اشتباه فراوان نیز روبهرو شویم.»
متن خبر البته در جاهای دیگر رویکرد کلی نگارنده را فاش میکند: «افرادی مانند روشا سالیان زیادی است که میتوانند طبق ماده ٩٣٩ قانون مدنی و بند ١٨ ماده ٤ قانون حمایت از خانواده تغییر جنسیت دهند. سال ١٣٦٤ بود که امام خمینی (ره)با فتوایی مساله تغییر جنسیت را برای کسانی که پزشک متخصص لزوم تغییر جنسیت را تشخیص داده باشد، تسهیل کردند.» ارجاع متن در اینجا به فتوای خمینی و ماده قانونی که طبق آن افراد میتوانند برای تطبیق جنسیت خود در بستر قوانین جمهوری اسلامی اقدام کنند به نظر اولین و آخرین راه حل پیشنهادی به افراد ترنس است. مشخص است که وقتی به کسانی با عنوان «اختلال هویت جنسی» انگ زده شود، زدودن اختلال آنها به هر شکلی برای جامعه توجیه پذیرتر است. زدودن پیکر آنها از جامعه به وسیله انگشتنما کردن و به حاشیه راندن، زدودن پیکر آنها از جامعه به شکل خذف تصویر و حضور آنها در اخبار، رسانهها و محصولات فرهنگی، زدودن آنها از سطح شهر به دلیل «مختل کردن نظم جنسی و جنسیتی» و بالاخره زدودن آن دسته از بیخانمانهای آنها حتی از گرمخانهها و سپردن شان به اتوبوسهای سیار.
متن، روایت برخی از ترنسها را نیز در خود میگنجاند تا نشان دهد که دارد به آنها صدا میدهد. اما ترکیب صدای آنها با عادی سازی اطلاق اختلال به آنها در خواننده تنها حس ترحم را برمی انگیزد.
چه بسا که خواننده پس از خواندن چنین متون و اخباری فکر کند: «خب حق دارند یک سری بیمار جنسی را که نباید بگذارند کنار آدمهای عادی!» و در ادامه در بهترین حالت با خودش فکر کند: «آخی! البته اینها هم گناه دارند» و بعد این فکر که: «البته که اینها امکان تغییر جنسیت دارند دیگر» و بعد هم به بهزیستی و بقیه درود بفرستد که درحال رفع و حل مشکل اند!
واقعیت اما این است که مشکل اصلی، ساختارهایی هستند که تغییرآنها برای یک حاکمیت ایدیولوژیک هزینه دارد. خلاء قانونی اینجا یک کلیدواژه است. آنچیزی که جامعه ترنس در ایران با آن مواجه اند تنها خلاء قانونی نیست، بلکه قوانین ظالمانه وغیرانسانی است. قوانینی که نه تنها حقوق افراد ترنس را به رسمیت نمیشناسند بلکه به باقی نهادها، نیروی انتظامی و جامعه اجازه بدرفتاری و ستم به این افراد را میدهند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.