داستان زندگی LGBTQهای مناطق درگیر جنگ

Photograph: Jordan Bryon

یوسف مرد همجنسخواهی که از عراق گریخته است، داستان زندگی خود را جلوی دوربین تعریف خواهد کرد. او و حازم به مدت چهار سال با یکدیگر بودند تا همه‌چیز در پاییز 2014 تغییر کرد.
-(حازم) صندلی را برداشت و به سمتش پرتاب کرد. او هم در جواب اسلحه کشید و حازم به من گفت فرار کن.
یوسف ادامه می‌دهد: “من فرار نکردم چون ترسیده بودم، فرار کردم چون قول داده بودم هیچگاه به او نه نگویم.” وقتی یوسف در جای خود ایستاده  بود و تکان نمی‌خورد، حازم قولش را به او یادآوری می‌کند: “تو قول دادی!”
پس یوسف می‌دود و جان خود را نجات می‌دهد و در نهایت صدای شلیک گلوله‌ها را می‌شود. پنج گلوله برای گرفتن جان یارش. حازم همیشه از او مراقبت می‌کرد و در نهایت پس از بالا گرفتن درگیری‌ها یوسف پیشنهاد فرار از عراق و گریز از این ترس دائمی را می‌دهد.
اردن بریون، فیلمساز استرالیایی اردنی تبار مستندی درباره‌ی زندگی افراد LGBTQ می‌سازد که از سرزمین‌های درگیر جنگ آمده‌اند. مناطقی همچون عراق و سوریه. داستان زندگی یوسف به همراه سه نفر دیگر در این مستند به نمایش درآمده است. بریون زندگی این افراد را حرکت دائمی میان مرگ و زندگی می‌داند، وضعیتی که برای خود او آشناست. او در طول دوره‌ی کار خبرنگاری‌اش در بیروت مردان زیادی را دیده است که پس از آشکار شدن گرایش جنسیشان برای خانواده مجبور به فرار شده‌اند. اردن روی بدن آنان آثار شکنجه، رد سوختگی روی دست‌ها و جای شلاق بر پشتشان را بعضا مشاهده کرده است.
در سال 2012 در بغداد، افراطی‌های شیعه، جوانانی را هدف قرار دادند که لباس‌های غربی می‌پوشیدند و ظاهر و مدل مویشان را نیز غربی درست می‌کرند. بسیاری از مردان جوان LGBTQ قربانی این حملات شدند اما دولت این تهدیدها را ساختگی خواند.
در همان زمان یوسف عضو کمپینی با نام “البلوکه” بود. یوسف توضیح می‌دهد که این نام به دلیل بلوک‌های بود که شیعه‌های افراطی به عنوان سلاح استفاده می‌کردند. اگر آنان به کسی به عنوان همجنسگرا شک می‌کردند، وی را روی زمین خوابانده و با بلوک آنقدر به سرش می‌زدند تا بمیرد. در همان دوره یوسف برای پنهان شدن ظاهرش را تغییر داده بود.
” من همیشه پنهان بودم و تمام تلاشم را می‌کردم تا مردانه رفتار کنم، لباس‌هایم را عوض کردم. نه تی‌شرت و نه شلوار جین. سرم را می‌تراشیدم تا مدل مویی نداشته باشم، نه حلقه، نه پیرسنیگ و نه خالکوبی؛ من سعی می‌کردم تا دگرجنسگرا به نظر بیایم.” اما همه به اندازه‌ی او خوش‌شانس نبودند. سیف که هم سن او بود در همان زمان به قتل رسید.
بریون که همان زمان برای پوشش این کمپین در یک خانه‌ی امن در لبنان به سر می‌برد شاهد وضعیت بوده است. خانه‌ای که قرار بود محل امنی برای پناهندگان تا زمان اسکان مجددشان در اروپا باشد اما این انتظار پرآشوب بود. چرا که خانواده‌هایی از سوریه به لبنان و اردن سفر می‌کدند تا پسران و دخترانی که موجب بی‌آبرویی شدند را از بین ببرند و به نام ناموس آنان را بکشند.

یوسف چهار سال و سه ماه در عمان در انتظار پذیرش از دولت استرالیا بود Photograph: Jordan Bryon

سازمان‌های مردم نهادی همچون کمک بین‌المللی به پناهندگان که به پناهندگان  LGBTQکمک می‌کردند، وظبفه داشتند تا هویت و محل زندگی آنان را مخی نگاه دارند؛ هرچقدر انتظار طولانی‌تر می‌شد. خطری که آنها را تهدید می‌کرد نیز بیشتر می‌گشت. یوسف که نام خانوادگی‌اش را به دلایل امنیتی نمی‌گوید، به مدت چهار سال و سه ماه تا زمان پذیرش درخواست پناهندگی‌اش از سوی دولت استرالیا در کشور عمان صبر کرد.
اردن بریون که خود را دارای جنسیت کوئیر تعریف می‌کند، پروسه‌ی پناهندگی یوسف را دنبال می‌کرده است. “حدود سه سال قبل پرونده‌ی او به وضعیت اضطراری منتقل شد و برای کسی با وضعیت اضطراری سه سال انتظار وحشتناک است.”
اما تمامی اتفاقاتی که یوسف پشت سر گذارده او را از امید به آینده دلسرد نکرده است. می‌گوید: ” زبان انگلیسی خواهم خواند و استادیوی هنری خودم را باز خواهم کرد.”
مطلب مرتبط:
https://6rang.org/14583/

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *