شادی امین در گفتوگو با «حقوق ما»: ما برای زندگی و عشقمان، هر روز خطر میکنیم
گفتوگوی زیر توسط عسل همتی با شادی امین برای نشریه حقوق ما انجام گرفته است.
فعالیت شادی امین با حقوق اقلیت های جنسیتی گره خورده است. او که پژوهشگر حوزه جنسیت و هماهنگ کننده شش رنگ )شبکه لزبین ها و ترنس جندرهای ایرانی) و همچنین نویسنده کتاب «جنسیت x» است، می گوید که حقوق پایهای این اقلیت و حق برخورداری از آزادی بیان و تشکل و تجمع برای این جامعه که سالها در انزوا بوده اند، ارزشی در حد آزادی تنفس دارد. شادی امین معتقد است که در عین حال بایستی فراتر از آن برویم و خواهان جرم انگاری هرگونه رفتاری شویم که انسانها را به خاطر ویژگیها یا شاخصهای جنسیشان، مورد آزار و تحقیر و تبعیض قرار می دهد. گفتوگوی «حقوق ما » با شادی امین را در ادامه بخوانید.
قبل از ورود به بحث مسائل مربوط به جامعه الجیبیتی، میخواستم نظر شما را درباره واژه «دگرباش » بدانم.
واقعیت این است که بر سر این واژه در جامعه الجیبیتی اجماع لازم وجود ندارد. ما از واژه دگرباش استفاده نمیکنیم چون این واژه علاوه بر اینکه از نظر ادبیات فارسی دچار نقص است، بسیاری از همجنسگرایان نیز آن را تحقیرآمیز تلقی میکنند. ترنسها در ایران از استفاده از آن سَر باز میزنند. اگر از استفادهکنندگان این واژه معنای آن را بپرسید، با پاسخ های گوناگونی مواجه میشوید. برخی از آنها دگرباش را معادل کوییر می دانند، اما کوییر شامل تمام جنبههای زندگی افراد میشود که ناقض نُرمهای اجتماعی باشد و تنها مربوط به گرایش و هویت جنسیتی یا بیان جنسیتی یا ویژگیهای جنسی یک فرد نیست. عده ای ادعا میکنند که دگرباش را برای تعریف مردان گِی ایجاد کردهاند، و یعنی که زنان و باقی گرایشات و هویتهای جنسی و جنسیتی حذف شدهاند. این واژه گنگ و مبهم است و تاریخ خلق آن نیز نامشخص و غیرمستند است. سالها قبل یکی از وبلاگنویسان گِی این واژه را در مقابل کلمات توهینآمیز پیشنهاد داد. این ابهامات زمانی دوچندان میشود که عدهای از «دگرباش جنسی» برای بیان جامعه ا لجیبیتی استفاده میکنند. دگرباشی جنسی معلوم نمیکند که بر بستر بدن بیولوژیک ما تعریف ارائه میدهد یا بر بستر گرایش و جهتگیری جنسی ما؟ یا هویت تعریف شده توسط خودمان؟ این مغشوش کردن مفاهیم و جمع کردن آن در یک واژه، ممکن است به تنبلی ما در خلق مفاهیم پاسخ دهد، اما بی شک نیاز ما را در ایجاد یک گفتمان علمی و دقیق بی پاسخ میگذارد. زبان توسط قانون ساختاربندی می شود و قانون در زبان آزموده و تصویب می شود. این کنش متقابل به بازتولید گفتمانی میانجامد که از وجود جنس طبیعی و مناسبات دگرجنسگرایانه حرکت میکند. گفتمانی که بر یک اصل طبیعی و اصلیت جنسی دگرجنسگرایانه پای می فشارد و «دیگری» را بر مبنای آن وجود تصویب شده، به میدان میآورد. به قول جودیت باتلر، «زبان انحصار، سودمندگرایانه و فاصلهگذار وابسته به روش شناختشناسی نیز به راهبرد سلطهای تعلق دارد که «من» را در مقابل «دیگری » قرار میدهد و در عین ایجاد جداسازی (میان من و دیگری) مجموعهای از مشکلات ساختگی درباره شناخت و بازیابی این «دیگری » ایجاد میکند. «در واقع این همان مکانیزمیست که براساس آن همجنسگرایی تحت عنوان «دگرباشی » جایگاهی غیرعقلایی پیدا میکند و «دگرجنسگرایی» بستر معقول و مشروع مییابد. دگرباش، بر اصالت و ذاتی بودن مجموعهای بیرون از خود و یکدست بودن دگرجنسگرایی تاکید میکند و به این معنا دگرجنسگرایی را امری مسلم برای همه آحاد خارج از «خود» میگیرد. یعنی از منظر یک «دگرباش»، همه غیر«دگرباش»ها دگرجنسگرایانی هستند که میل و جهتگیری آنها امری مسلم و تفسیرناپذیر است. یک دوتایی افسرده کننده «خودی» و «دیگری» که بدون اینکه نیازی به تعریف تفاوتهای درون خود داشته باشد، تفاوت بیرون از خود را نیز ازلی دانسته و رنگارنگی آن را انکار میکند. در عین حال این واژه مبهم بر تمایز بنیادین بین جنس و جنسیت تاکید دارد. در واقع زمینه شکلگیری «دگرباشی» وجود قانون و زیرساخت دگرجنسگرایانه است. به نظر من دگرباشی جنسی ناروشن، مبهم و در مجموع هیچ کمکی به پیشبرد بحثهای مرتبط با اقلیتهای جنسی، گرایشات جنسی و هویت جنسیتی در ایران نمیکند، علت اینکه این واژه بسیار هم مورد علاقه جامعه دگرجنسگرای ایرانی قرار گرفته است، این است که دگرباش همه چیز هست جز آنچه که باید باشد. دگرباش میتواند هر کسی باشد، حتی دگرباش جنسی میتواند (فرای اینکه دگرجنسگرا باشد یا نباشد) کسی باشد که به سکس با حیوانات علاقه دارد یا کسی باشد که به آزار جنسی کودکان تمایل دارد، می تواند کسی باشد که از روش های غیر معمول سکس لذت می برد و… .
به همین دلیل معتقدم واژه «دگرباش جنسی» یا «دگرباش » از یک بودن اصلی که جامعه دگرجنسگراست حرکت کرده و ما را «دیگری » تعریف میکند. بر این مبنا ما را از مجموعه جامعه جدا می کند. این یعنی که ما نه براساس نکات اشتراکمان با جامعه بلکه بر اساس گرایش یا هویت جنسیتیمان «دیگری » و پس «غریبه » تعریف میشویم. این در حالی است که جامعه اقلیت جنسی بایستی از حاشیه به متن بیاید، یعنی ضمن نامگذاری منطقی برای گرایشات و هویتهای جنسیتی گوناگون، آنها در این متن بررسی و معرفی شوند و نه خارج از آن و بهعنوان «دیگری». در اروپا و آمریکا و دیگر کشورها نیز واژه الجیبیتی یا ا لجیبیتی آیکیو استفاده میشود و دائم هر گروهی که تاکنون صدا نداشته میآید و میگوید که ما هم هستیم و ما را هم اضافه کنید و به این ترتیب این
حروف و مخففها گسترش می یابد. مثل اینترسکس ها (I) مثل کسانی که هویت جنسیتی نامعلومی ( Q) دارند که این دو حرف نیز در سالهای اخیر به این مجموعه اضافه شدند. در هیچ کجای جهان از یک واژه برای بیان این گروه اجتماعی بسیار متنوع و رنگارنگ استفاده نمیکنند. بههمین دلیل برای اینکه این بحثها دقیق، عمیق و به نفع جامعه ا لجیبیآیکیو انجام شود قویاً توصیه میکنیم تا به جای واژه دگرباش هرجا که لازم است با گشاده دستی و گشادهرویی از اسم آن گروه اجتماعی استفاده کنیم. هیچ اشکالی ندارد که جملاتمان طولانی تر باشد، مهم این است که فهمیده و مشخص شود که در چه موردی حرف میزنیم. مثلاً نمی توانید بگویید در ایران برای دگرباشان مجازات اعدام وجود دارد! چون تعریفتان از دگرباشی قرار بوده شامل ترنسها هم باشد و این ناقض این موضوع است و مجبورید به طور مشخص از وجود قوانین تبعیضآمیز و جر مانگاری روابط همجنسگرایانه حرف بزنید.
پیشنهاد ما این است که واژه ا لجیبیتی، ا لجیبیتیآی یا واژه اقلیتهای جنسیتی استفاده شود و در پرانتز یا پانوشت هر متن دستکم یک بار توضیح داده شود و تا زمانی که در رَوَند یک بحث خلاق و سازنده مجموعه جامعه یا اکثریت آن بتوانند سر واژهای که گویای این چندگانگی هویتها و گرایشات جنسی در این جامعه باشد به یک توافق برسد. نشریه هومان، سالها برای جا انداختن واژه همجنسگرا به جای همجنسباز تلاش کرد و با مقالات و بحث های گوناگون این واژه را تثبیت کرد. در آن زمان بحثی هم در جستوجو برای یافتن معادلهایی برای گِی، لزبین در جریان بود. امیدواریم این بحثها با حضور متخصصان حوزه زبان و جنسیت پی گرفته و به بار بنشیند. ما و بسیاری از همجنسگرایان، دوجنسگرایان و ترنسها و شبکه شش رنگ و تمامی افراد و نهادهایی که با ما همکاری دارند، در تمامی فعالیتها و مصاحبههایی که انجام میدهیم تمام تلاشمان این بوده است که از واژه گنگ و مبهی مثل دگرباش استفاده نکنیم و در این راه تا حدودی نیز موفق بودهایم.
خوشبختانه در سال های اخیر شاهد این بوده ایم که اقلیتهای جنسیتی دیگر دچار خودسانسوری و مخفی کردن خودشان از خانواده و نیستند و تابوی «من جزئی از جامعه اقلیتهای جنسیتی هستم» تا حدود زیادی شکسته شده. شجاعت این اعلان حضور چقدر سبب پیشرفت این قشر شده و چه دستاوردهایی داشته است؟
متاسفانه آن تصویری که شما در سوال خود ترسیم کردهاید، هنوز با واقعیت فاصله زیادی دارد. هر چند که دستاوردهای بسیاری در این زمینه در سه دهه گذشته داشتهایم، اما بهرغم شجاعتها و مقاومتهای زیادی که صورت گرفته است، این تابو همچنان چون خورهای زندگی بسیاری از دوستان ما را در ایران و به ویژه در خانواد ههای مذهبی، سنتی و همچنین در شهرهای کوچک تحت تاثیر خود قرار داده است. شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی، یعنی شش رنگ، که از سال 2010 تشکیل شد، نقش به سزایی در حضور زنان و ترنسجندرها در رسانهها داشته است. طرح بحثهای مربوط به همجنسگرایی و هویت جنسیتی در ایران و همچنین در سطح بینالمللی و فعالیتهایی که در سطح نهادها و ارگانهای گوناگون سازمان ملل داشتیم باعث شده بحثهای مربوط به این حوزه را مطرح کنیم. در عین حال گزارشات تحقیقی عمیق، دقیق و مفصلی هم از سوی شش رنگ منتشر شد، کتاب «جنسیت X» یکی از آنهاست که حدود سه سال پیش منتشر کردیم و گزارشهایی در رابطه با موضوع نفرتپراکنی علیه همجنسگرایان از سوی نهادهای رسمی و مقامات دولتی منتشر کردیم. گزارشی در رابطه با موضوع سربازی و معافیت همجنسگرایان مرد در ایران، گزارشی درباره درمانهای اصلاحی از سوی روانپزشکان و پزشکان در ایران منتشر کردیم و توانستیم این موضوعات را به رسانههای اصلی بکشانیم.
اینها برای ما نشاندهنده این است که در این راه تاکتیک و استراتژی درستی انتخاب کردهایم. با تلاش و زحمت شبانهروزی همه همکارانمان چه در ایران و چه خارج از کشور موضوعاتی را مطرح کردیم که خوشبختانه در کنار فعالیتهای دیگران، مسیر را برای بسیاری از فعالان ساده کرده است تا کسانی که خودشان را جزو این جامعه میدانند بتوانند با هویت خودشان کار بکنند، با هویت خودشان مصاحبه کنند، با هویت خودشان در جامعه زندگی کنند، حتی در محدودهای در ایران نیز فضاهایی را برای خود ایجاد کنند. رویکرد اصلی شش رنگ مقابله با هموفوبیای موجود و حضور رسانهای وسیع بود که همه اینها را در این سالها پیش بردیم. طرح بحثهای مرتبط با همجنسگرایی چه به لحاظ حقوقی و چه در سطح سیاسی و اجتماعی، دربرگیرنده نقد سیستم بهداشت و درمان در ایران، سیستم قضایی، نیروهای انتظامی و سرکوب خیابانی، در رابطه با نهاد خانواده و نهادهای آموزشی، در مورد تمام این موضوعات گزارشهایی ارائه دادیم که بسیار تاثیرگذار بوده اما هنوز فاصله زیادی برای رسیدن به شرایط مطلوب داریم، حتی برای کار در این عرصه همچنان با فشارهای زیادی در دنیای مجازی روبهرو هستیم؛ از افترا و اتهام به فعالان این حوزه گرفته تا تحقیر و طرد علنی آنها و حتی حذف اعلا م نشده فعالان این حوزه از مطبوعات و رسانه ها.
جامعه باید یاد بگیرد که فعالان حوزه همجنسگرایی و ترنسسکشوالیتی یا حوزه اقلیتهای جنسی آدمهایی تک بُعدی نیستند، بلکه افرادی هستند که به ملیتهای گوناگونی تعلق دارند و در راستای فشار و ستمی که به ملیتشان وارد شده کار کردند و تحقیقاتی در این زمینه ارائه دادند و همزمان فعال یک جنبش اجتماعی دیگر هستند. همجنسگرایی که در جنبش دادخواهی فعالیت می کند، همجنسگرایی که در جنبش دانشجویی فعالیت دارد یا در جنبش کارگری کار میکند و همه اینها به ما این همگرایی جنبه های متفاوت هویت و جایگاه اجتماعی انسانها را نشان میدهد. در واقع اینترسکشنالیتی (تقاطع هویتها) که دائم دربارهاش بحث می شود و در سایر جنبشها به آن اهمیت داده می شود متاسفانه در رابطه با جامعه ا لجیبیتی هنوز نهادینه نشده که ما آنها را بهعنوان عضو فعال اجتماعی ببینیم
و به رسمیت بشناسیم. امیدواریم که این دیدگاه تغییر کند. تابوی اینکه کسی بیاید و بگوید که عضوی از جامعه اقلیتهای جنسی است در خارج از کشور و در بخشهایی از جامعه ایرانی شکسته شده اما معتقد نیستم که این به طور کامل اتفاق افتاده باشد. بسیاری از فعالان این حوزه حتی در شش رنگ هنوز آشکارسازی نکردند و هنوز این جامعه فشارهایی برای آشکار نساختن میآورد. برای مثال وقتی شما در جایی همجنسگرایان را مسخره کنید یک همجنسگرایی که درمورد گرایشش قصد صحبت با شما را داشته است منصرف می شود. وقتی میبینید که در رسانهها و شبکههای اجتماعی همجنسگرایان مورد آزار و اذیت کلامی قرار میگیرند خب وحشت میکنید که خودتان را جزئی از آن جامعهای که به این شدت مورد تهدید است معرفی کنید. بههمین خاطر به رغم دستاوردهای زیادی
که در این باره وجود داشته اما متاسفانه هنوز نتوانستیم این عرصه را آنچنان باز کنیم که همه کسانی که گرایشات جنسی و هویت جنسیتی متفاوتی دارند با آرامش خاطر بیانش کنند و از حمایت جامعه برخوردار باشند.
نهادها و سازمانهای حامی حقوق جنسیتی که خودِ شما هم نقش پررنگی در آن دارید در برابر قوانین ناعادلانه و غیر انسانی چقدر توانایی حمایت از این اقلیت را دارند و چه کارهایی برای از بین بردن گفتمان غائبی که بین حاکمان و مسئولان کشور و بعضاً قوه قضائیه در مورد الجیبیتیها وجود دارد، انجام دادهاند؟
در کشور ایران متاسفانه امکان ثبت سازمانها و نهادهای غیر دولتی امر سادهای نیست و علاوه بر محدودیت هرگونه تشکل برای گروهها و طیفهای اجتماعی که در سطح عمومی با آن مواجه هستیم، در مورد موضوعات جنسی، گرایشات و هویت جنسیتی موضوع بسیار پیچیده تر و سخت تر است. کنترل بر اینگونه فعالیتها بسیار شدید است و قوانینی که مجازات رابطه با همجنس را در حد بالاترین مجازات یعنی اعدام قرار داده است. قطعاً در چنین شرایطی ما از نهادها و سازمانهای حامی گروههای اقلیتهای جنسی در داخل ایران نمیتوانیم حرف بزنیم، هرچند که تنها دو نهاد به نامهای «محتا» مرکز حمایت از تراجنسیهای ایرانی و انجمن حمایت از بیماران ملال جنسیتی است که حوزه کاری بسیار محدودی دارند و همانطور که از نامشان پیداست، متاسفانه در چارچوب قوانین و گفتمان غالب دولتی فعالیت میکند و از آن چارچوب خارج نشده است.
در مورد سازمانهایی که خارج از ایران فعالیت میکنند باید بگویم که شش رنگ در سال 2010 براساس ضرورت حضور لزبینها و ترنسجندرها در رسانهها، شبکههای اجتماعی و اصولاً دخالتگری فعال در بحثهای مرتبط با این موضوعات چه در نهادهای بینالمللی و چه در جامعه ایرانی تشکیل شد. در واقع هموفوبیا و همجنسگراستیزی که به شدت در شبکههای اینترنتی آن موقع جاری بود ما را به این راه حل کشاند تا تشکل خودمان را داشته باشیم و در مقابل این حجم وسیع حملات هموفوبیک بایستیم، صدایمان را بلند
کرده مدافع و حامی کسانی شویم که آن قدرت یا حمایت خانوادگی و شبکه حمایتی را ندارند. به این ترتیب فکر میکنم که بین تشکلهای موجود، شش رنگ می تواند با افتخار بگوید که نه تنها تمرکز کارش در رابطه با داخل ایران بوده بلکه با اطلاع رسانی با چندین کانال تلگرام و فیسبوک و توئیتر و اینستاگرام و همین طور در وبسایتش که یکی از فعالترین ارائهدهندگان مطالب تئوریک و همچنین رسیدگی به اخبار درون ایران و ترجمه مقالات و اخبار بینالمللی و اتفاقات در سطح جهان بوده است. در عین حال ما با ارائه گزارشات و دیدار با گزارشگر ویژه حقوق بشر و شرکت در کمیسیونها و نشستهای سازمان ملل و ارائه گزارشات متعدد در رابطه با وضعیت کودکان الجیبیتی، کمیسیون حقوق افراد با نیازمندیهای ویژه درجامعه الجیبیتی و همینطور شرکت در کمیته اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل و طرح موضوعات مربوط به این جامعه، بهویژه در اجلاس رسیدگی ادواری به وضعیت حقوق بشر در سازمان ملل وقتی موضوع ایران بررسی می شد موفق شدیم در دیدار با هیئتهای حقوق بشری دولت های گوناگون موضوع نقض حقوق بشر اقلیتهای جنسیتی در ایران را به شدت برجسته کنیم. ششرنگ تنها سازمان ایرانی عضو «ایلگا» است که سازمان جهانی همجنسگرایان، بایسکشوالها، ترنسجندرها و همین طور اینترسکسها در سطح جهان است. من عضو بُرد ایلگای جهانی هستم و اینها موفقیتهایی است که مدیون کار بی وقفه، با انگیزه و جمعی هستیم که اعضای شش رنگ در سراسر جهان پذیرا شدند. مهم این است که ما توانستیم به افراد زیادی نشان دهیم که تنها نیستند و نقطه امید و انرژی در ذهن بسیاری از همجنسگرایان و ترنسها در ایران ایجاد کنیم. برای خیلی از خانوادهها توانستیم نمونههای موفقی از افراد همجنسگرا و ترنس معرفی کنیم و توانستیم در بحثهای رسانهای نشان دهیم که قدرت فکر و انتشار اندیشه را داریم و در مسائل مهم داخل ایران دخالتگر هستیم. در دو دوره انتخابات اخیر مطالبات همجنسگرایان و ترنسها را فرموله و به سهم خود در سیاست کلان دخالت کردیم.
در رابطه با وحدت جنبشهای اجتماعی بیانیه دادیم. در روز کارگر به کارگران عضو جامعه اقلیتهای جنسی اشاره کردیم و مطالبات و سختیها و آسیبپذیریشان را توضیح دادیم، به این معنی شش رنگ دستکم تلاش کرده که هم در حوزه حقوقی یعنی فعالیت در سطح دیپلماتیک و حضور در نهادهای بینالمللی و همین طور با ارائه گزارشات مستند از داخل ایران به نقض حقوق همجنسگرایان و ترنسجندرها اشاره کند و از دیگر سو با توضیحات ساده و آگاهیدهنده به جامعه تلاش کند تا جامعه را با این مفاهیم آشنا کرده و حمایتشان را از افراد همجنسگرا و ترنسجندر تقویت کند، اما به دلیل اینکه رسانههای رسمی داخل ایران گفتمان بسیار ضدهمجنسگرایی را با دو رویکرد اینکه همجنسگرایان منحرف هستند و از سوی دیگر ترنسسکشوالها بیمار هستند دائما بازتولید میکند، متاسفانه در این دوگانه جایی برای طرح تفاوتها و پذیرش گرایش جنسی گوناگون افراد باقی نمیماند. با این وجود تلاش کردیم که در نداشتن چنین رسانههای رسمی و در مقابله با چنین صدای قدرتمندی که از سوی تمام دستگاههای دولتی حمایت میشود بایستیم و صدایمان را بلند کنیم و از تمام رسانهها دعوت کردیم که به این موضوع بپردازند. در اکثر این رسانهها حضور یافتهایم، اما میدانیم که مقاومت بسیار زیادی در ساختار رسانهها برای پرداختن به موضوع همجنسگرایان وجود دارد با این وجود خوشحالیم که پیشرفتهای چشمگیری در این زمینه داشتیم.
درمانهای اجباری و شو کتراپیهای غیر قانونیای وجود دارد که وزیر بهداشت کشور هم به قانونی نبودنشان اذعان داشته، آیا راههای قانونی برای جلوگیری از اینگونه درمانهای جبری وجود دارد؟
درمان های ترمیمی یا اصلاحی که بیزاری درمانی، تبدیل درمانی، یا تغییر جهتدرمانی هم خوانده می شوند، در معنای کلی به تلاشهایی اشاره دارند که برای تغییر گرایش جنسی، و «درمان» افراد همجنسگرا یا کسانی به کار گرفته میشوند که رفتار و ظاهرِ جنسیتِ مقابل را دارند، یا مصداق عدم انطباق جنسیتی هستند. این درمانها که بر مفاهیمی آسیب شناسانه مبتنیاند، طیف گستردهای از مداخلات شبه پزشکی را دربر میگیرند که از میان آنها می توان به مداخلات اجباری روانی، هورمون تراپی، درمانهای دارویی غیرلازم و بدون رضایت فرد بیمار، شوکدرمانی یا تشنج درمانی ( TCE )، و نیز روشهایی اجباری همچون عقیم سازی یا جراحیهایی اشاره کرد که برای «نرمال سازی» دستگاه تناسلی افرادی به کار میروند که ویژگیهای جنسی غیرمعمول دارند. در این روشها افراد معمولاً با رفتارهایی تحقیرآمیز یا با تشخیص اشتباه بیماری روانی مواجه میشوند. سازمان عفو بینالملل، تبیین جامعی از استفاده برخی دولتها از روانشناسی بهعنوان ابزاری برای شکنجه یا بدرفتاری در زمینه بیزاری درمانی، در تلاش برای سرکوب، کنترل یا اصلاح گرایش جنسی افراد ارائه کرده است. علاوه بر سوءاستفاده های جسمی که اغلب در این روشها شایع هستند، بسیاری از آنها به صورت جدی بر سلامت روحی و روانی افراد تأثیر منفی داشتهاند. انجمن روانکاوی آمریکا (APA ) در سال 1999 موضعگیری خود درباره درمانهای ترمیمی را چنین عنوان کرد که «فن روانکاوی شامل تلاشهای هدفمندی که خواهان «تبدیل » ،« ترمیم »، تغییر، یا دگرگونی گرایش جنسی و هویت و بیان جنسیتی افراد باشند نیست. چنین تلاشهای جهتداری با اصول معالجه روانکاوانه تعارض دارند و در اغلب موارد، با تقویت نگرشهای درونی شده مخرب، رنج های روانی بنیادینی به بار می آورند.»
شش رنگ با ارسال یک گزارش آلترناتیو -که گزارش سایه هم نامیده میشود – به کمیته سازمان ملل برای حقوق افراد دارای معلولیت یا افراد با نیازمندیهای ویژه، یافتههای تحقیق میدانی خود را در زمینه وضعیت همجنسگرایان و ترنسجندرها در اختیار این کمیته قرار داد. این تحقیق به روشنی نشان میدهد که بسیاری از مقامات دولتی و متخصصان درمانی در ایران هنوز بر این باورند که همجنسگرایی یک بیماری روانی است و تنوع جنسیتی یک وضعیت پاتولوژیک است. بر همین اساس و به جای کمک به مراجعهکنندگان برای درک و پذیرش هویتشان، درمانهایی را پیشنهاد میدهند تا همجنسگرایی، مبدلپوشی و دیگر انواع بیان جنسیتی را با استفاده از روشهای مختلف از جمله الکتروشوکتراپی درمان کنند. کمیته سازمان ملل برای حقوق افراد با نیازمندیهای ویژه، در دو نشست پیاپی که در فروردین 1396 برگزار شد، هیئت ایرانی را با سئوالات متعدد درباره وضعیت همجنسگرایان و ترنسجندرها به چالش کشید و نماینده جمهوری اسلامی در این کمیته، انجام هر درمان اجباری برای تغییر دادن افرادی با گرایشهای جنسی دیگر و الکتروشوکتراپی همجنسگرایان را تکذیب کرد. چنین تکذیبی می تواند برای کسانی که علیه چنین روشهایی قصد مقابله حقوقی دارند، موثر واقع شود و بهعنوان یک سند آن را ارائه دهند. در عین حال ما نیز با انجام مصاحبه و نوشتن مقالات در این رابطه اطلاع رسانی کرده و جامعه اقلیتهای جنسی را با این تکذیبیه و اصولاً با استانداردهای جهانی آشنا کرده و به آنها این امکان را میدهیم که بتوانند ضمن صحبت با پدر و مادر خود، علیه چنین روشهایی ایستادگی کنند. متاسفانه تحقیقات سال گذشته ما درخصوص «درمان های اصلاحی » نشان میدهد که در ایران به طور فزآیندهای از روشهایی مانند شوک الکتریکی در دستها یا اندام تناسلی، تجویز داروهای روانگردان، هیپنوتیزم، خودارضائی با تصویر جنس مخالف و… در مورد مراجعان همجنسگرا استفاده میکنند. براساس موازین حقوق بینالملل، استفاده از روشهای دارویی یا درمانهای پزشکی برای تغییر گرایش جنسی یا هویت جنسیتی افراد، مصداق شکنجه است. در سال 2001 ، گزارشگر ویژه سازمان ملل خاطرنشان کرد که سازمان بهداشت جهانی در سال 1992 همجنسگرایی را از دستهبندی بینالمللی خود از بیماریها حذف کرده است و از درمانهای اجباری همجنسگرایان بهعنوان اقداماتی بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرکننده یاد کرد. در سال 2013 ، گزارشگر ویژه شکنجه نگرانی خود را در مورد «بدرفتاری همجنسگراستیزانه از سوی متخصصان سلامت » تکرار کرد که به باور او این شامل گسترهای از روشهای مختلفی میشود که «با تعریف رفتار خشونت آمیز، غیر انسانی و تحقیرکننده که در ماده 16 کنوانسیون منع شکنجه بیان شده مطابقت دارند چرا که موجب رنج جسمی و روحی شدیدی می شوند که مطلقاً توجیهناپذیر است.»
در مقام یک فعال و فردی که سالهاست در این باره تلاش کردید و همواره دغدغه داشته و دارید چه خلاءهایی در قانون قضائی ایران وجود دارد و پیشنهادتان به قانونگذار چیست؟
مهم ترین مطالبهای که فوراً به ذهن هر فرد همجنسگرایی متبادر می شود، موضوع جرمزدایی از روابط همجنسگرایانه است. لغو قوانینی که عشق به همجنس و رابطه جنسی آزادانه و با رضایت دو بزرگ سال را تا سرحد اعدام قابل مجازات می شمارد و سایه یک ترس دائم را بر زندگی همجنسخواهان میگستراند. پس از آن به تضمین حقوق پایهای افراد ترنس و همجنسگرا، دوجنسگرا و میانجنسی، از قبیل حق تحصیل، حق کار، حق برخورداری از بهداشت و درمان و حق برخورداری از آزادی بیان و تشکل و تجمع که برای جامعهای که سالها در حاشیه و انزوا بوده، ارزشی در حد آزادی تنفس دارد در عینحال بایستی فراتر از آن رفته و خواهان جرمانگاری
هرگونه رفتاری که انسانها را به خاطر گرایش جنسی، هویت جنسیتی یا بیان جنسیتی و همچنین ویژگیها یا شاخصهای جنسیشان، مورد آزار و تحقیر و تبعیض قرار می دهد، شویم. این خواستهها تنها از سیستم قضایی یا قانونگذار نیست که مطرح است، بلکه به نظرم همه سازمان ها و نهادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بایستی در هنگام انتخاب همکاران و مسئولان خود، هنگام انتخاب سخنران و هنرمند و… و همچنین رسانهها به هنگام انتخاب و دعوت میهمانان خود، به حضور فعالان و متخصصان متعلق به جامعه اقلیتهای جنسی توجه نشان داده و ضمن دیدن و طرح موضوعات مرتبط با آنها، فضایی نیز برای طرح معضلات و راهحلها و تحلیلها از زبان نمایندگان آنها ایجاد کنند. این موضوع به عادی سازی حضور همجنسگرایان و ترنسجندرها و دوجنسگرایان و ترنسسکشوالها در محیط زیست ما انجامیده و منجر به شکستن تابوی گرایشات جنسی متنوع شده و امکان همزیستی مسالمتآمیز افراد فارغ از گرایش جنسی، هویت جنسیتی یا بیان جنسیتی شان را فراهم میکند. در این زمینه من به روزی امید دارم که مجموعه قوانین یوگیاکارتا بهعلاوه 10 که شش رنگ زحمت ترجمه آن را کشیده، و مجموعه ضوابطی هستند که از سال 2006 بهعنوان ضوابط و پرنسیبهای بینالمللی در مورد اقلیتهای جنسی از سوی بسیاری از کشورها پذیرفته شدهاند، در ایران نیز مورد توجه قرار گرفته و الزام اجرایی یابند. برای رسیدن به چنین روزی تلاشهایمان را بیشتر میکنیم. ما به دور از هر شعار و اغراقی باید با صدای بلند بگوییم که پیروزیهای بزرگی را جزو دستاوردهای خود میدانیم. بیش از 22 سال فعالیت علنی من در این حوزه و بیش از 8 سال فعالیت متمرکز شش رنگ در داخل ایران و در عرصه بینالمللی بی شک در توانمند کردن جامعه الجیبیتی ایران موثر و راهگشا بوده و امیدوارم این روند با شرکت نهادها و سازمانهای دیگر این حوزه که خوشبختانه دائم هم رو به افزایش هستند، شتاب بیشتری یابد. در پایان از دستاندرکاران نشریه حقوق ما برای اختصاص یک ویژه نامه در این خصوص قدردانی میکنم و اطمینان دارم چنین فعالیتهایی به فرهنگ سازی در یکی از مهمترین حوزه های تبعیض بر اقلیتهای جنسی، یعنی حوزه حقوق و قوانین موجود، کمک بزرگی خواهد بود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.