گزارش مختصر "تاریخ اجتماعی روابط سکسی در ایران"، بخش اول

zimg_001_18

بهار امانی
ویلم فلور،جامعه­شناس و پژوهش­گر معاصر هلندی، تالیفات ارزشمندی در زمینه­ی فرهنگ و تاریخ ایران دارد. یکی از این تالیفات، کتاب “تاریخ اجتماعی روابط سکسی در ایران” است که نخستین بار در سال 2008 در آمریکا منتشر شده است. موضوع اصلی این کتاب، بررسی آداب و رسوم حاکم بر روابط جنسی ایرانیان در طول تاریخ است. گرچه واژه­ی “سکس” در پاردایم­های غالب مطالعات جنسیت به معنای ویژگی­های فیزیولوژیک و جسمانی نرینگی و مادینگی فهمیده می­شود، اما آن چه فلور از این واژه مراد می­کند در واقع به معنای عرفی “سکس” دلالت دارد و ناظر بر روابط جنسی میان افراد است. به همین معناست که در پنج فصل این کتاب به موضوعات زیر پرداخته می­شود: ازدواج در ایران، زناشویی موقت، روسپی­گری، همجنس­گرایی، بیما­ری­های آمیزشی. نکته­ی دیگری که باید اشاره کرد، رویکرد تاریخی این کتاب است. هر یک از این موضوعات پنج­گانه در بستر تاریخ اجتماعی ایران بررسی می­شوند و کتاب منحصر به دوران خاصی نیست. مطالعه­ی این متن ارزشمند، تصویر جامعی از چند و چون روابط جنسی مردم ایران از عصر هخامنشی تا دوران جمهوری اسلامی در اختیار ما قرار می­دهد.
فلور در پیش­گفتار به دو ضعف اساسی کتاب خود اشاره می­کند. نخست این که منابعی که او در نگارش کتاب از آنها بهره گرفته است محدود به زندگی طبقات حاکم بوده­اند. او می­نویسد:
“از حال و روز مردم عادی، یعنی 95 درصد جمعیت، آگاهی چندانی نداریم مگر در مورد ازدواج موقت و روسپی­گری. در این موارد، مردم عادی یا زنان طبقات فرودست، فقط برآورنده­ی نیازها بوده و هستند. اما اطلاعات پیرامون روابط سکسی آنها را در اختیار ما نگذاشته­اند… البته پاره­ای از این موارد از جمله رسم و رسوم ازدواج در همه­ی لایه­های اجتماع کاربرد دارند، ولی مردم عادی همه وقت به آنها آگاه نیستند”[1].
کاستی دوم کتاب که آن هم ناشی از محدودیت منابع تاریخی است، “مردمحور” بودن این منابع است که به نظر نویسنده خود از سرشت مردسالار جامعه­ی ایرانی در دوره­های مختلف حکایت می­کند[2]. بیشتر اطلاعاتی که در مورد روابط سکسی مردم ایران در اختیار داریم، به مردها و مشکلات و نیازهایشان می­پردازند و از زنان معمولا در ارتباط با نیازها و امیال مردان یاد می­شود. فلور این دو ضعف بنیادین، یعنی سرشت “نخبه­گرا” و “مردسالار” منابع تاریخی را مانعی بر سر راه ارائه­ی تصویری متعادل از روابط سکسی میان زن و مرد، مرد و مرد، و زن و زن در تاریخ ایران می­داند[3].
گرچه همجنس­گرایی تنها یکی از فصول پنج­گانه­ی این کتاب را به خود اختصاص داده است، اما درک همه­جانبه­ و صحیح یک پدیده تنها با مطالعه­ی بستر و بافتار گسترده­تری ممکن می­شود که آن پدیده را دربرگرفته است. به این معنا، بررسی جامع رفتارهای جنسی در طول تاریخ ایران می­تواند درک جامع­تری از مناسبات همجنس­گرایانه فراهم کند. از سوی دیگر، بررسی دقیق انواع مختلف رفتارهای جنسی در کنار هم می­تواند کمک بزرگی برای رهایی از سیاست­های هویت­گرایی باشد که دیوار کاذبی میان کنش­های مختلف جنسی می­کشند و به انزوا و حاشیه­نشینی افراد همجنس­گرا دامن می­زنند.
با در نظر گرفتن تمامی این نکات، می­کوشیم تا هر هفته بخشی از کتاب را به شکلی مختصر گزارش کنیم. با توجه به طولانی بودن متن، تمرکز ما بر نکات اصلی خواهد بود.
 
بخش نخست:
ازدواج در ایران: امری خانوادگی
دوره­ی هخامنشی: ۵۵۹-۳۳۰ پیش از میلاد:
 
در امپراتوری بزرگ پارس در دوران هخامنشی، علاوه بر زرتشتی­ها، مسیحیان، یهودیان و چندخدایان بسیاری زندگی می­کردند که هر یک رسوم زناشویی خود را داشتند. دین زرتشتی در این دوران هنوز رسمیت نیافته بود. دو نوع ازدواج در میان زرتشتیان رواج داشت: در مورد نخست که نوعی “ازدواج تعهددار” بود، شوهر سرپرستی زن را برعهده می­گرفت و زن کدبانوی خانه می­شد. بچه­های این دو قانونی بودند و در کنار همدیگر خانواده­­ی پدرسالار را تشکیل می­دادند[1]. ارزشمندترین نوع زناشویی تعهددار، “پیوند با نزدیکان” بود که میان پدر و دختر، مادر و پسر، و برادر و خواهر صورت می­گرفت[2]. دومین نوع زناشویی زرتشتی، “ازدواج ابدالی” نام داشت. آیین زرتشتی، فرزند پسر را مایه­ی رستگاری می­دانست. از همین رو، وقتی مردی که پسری نداشت فوت می­کرد، زن یا دخترش باید با یکی از نزدیکان او ازدواج می­کرد و پسر می­زایید تا متوفی بتواند از پل بگذرد و به دنیای دیگر وارد شود. پس ازدواج ابدالی نوعی تکلیف دینی به شمار می­رفت. پس از تولد پسر، این ازدواج می­توانست بدون طلاق به پایان برسد[3]. شکل دیگر زناشویی، “رابطه­ی همخوابه­ای” نام داشت. در این رابطه، زن بیوه یک همخوابه (گادر) پیدا می­کرد و همراه فرزندانش تحت حمایت مالی او قرار می­گرفت[4]. در دوران هخامنشی مردان بلندپایه و شاهان چندین زن عقدی و همخوابه داشتند و تعدد زنان نشانۀ ثروت و منزلت بود. زنان عقدی، فرزندان مشروع می­زاییدند و همخوابه­ها برای لذت و میگساری مردان بودند و برخلاف زنان عقدی به مهمانی­ها راه داشتند[5]. به بیان فلور، ما نمی­دانیم زنان شاهان و نخبگان مانند حرم­سراهای دورۀ اسلامی در چاردیواری­های بسته زندگی می­کردند یا خیر. اما این احتمال وجود دارد که زنان روستایی و کوچ­نشین آزادی بیشتری داشته و دوشادوش مردان کار می­کرده­اند[6].
 
 
پارت­ها: ۲۲۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴ میلادی:
به گزارش فلور، روابط سکسی در دوران پارت­ها و ساسانیان چندان تغییر نکرد[1]. چندزنی هنوز مجاز بود و مرد توانگر می­توانست چندین زن عقدی و همخوابه داشته باشد. زناکاری کیفری سنگین داشت و از این رو زنان را به مهمانی­ها نمی­بردند. زنان طبقات بالا می­توانستند به سادگی طلاق بگیرند، اما طلاق برای مردم عادی دشوار بود. تبار و پایگاه اجتماعی، از مهم­ترین معیارهای ازدواج به شمار می­رفت. معمولا جشن ازدواج برگزار می­شد و موبد و گواهان در آن حضور می­یافتند. ازدواج درون­گروهی (رابطه­ی همخونی) نزد پارت­ها هم مجاز بوده و هم ترجیح داشته است. پس از مرگ پدر، زنان او همراه اموالش به پسر می­رسیدند[2]. پارت­ها بچه­بازها را می­کشتند. گوش و بینی زن زناکار را می­بریدند و مردی را که با زن دیگری می­دیدند تبعید می­کردند[3]. در این دوران، دین زرتشتی هنوز غلبه نیافته بود. مساله­ی بسیار مهم این است که آن دسته از روابط زناشویی که حالا زناکارانه محسوب می­شوند در ایران پیش از اسلام پسندیده بودند. این روابط بویژه میان درباریان اشکانی و ساسانی رواج داشت. برای نمونه، کتاب حقوقی “ماتیکان هزار دادستان” به توضیح قوانین مربوط به همین ازدواج­های زناکارانه اختصاص داشت[4]. نکته­ی دیگر این که، رابطه­ی حقوقی مرد توانگر ساسانی با هم­خوابه­هایش همان مقررات مربوط به “بردگی” بود[5].
 
گزارش کوتاه این هفته را با بخشی از یک رساله­ی پهلوی منسوب به خسرو اول (531-78) یا خسرو دوم (590-628) به پایان می­بریم که تعریفی از “زیبایی زنانه” به دست می­دهد:
 
“زنی بهترین است که به دل شوی خود دوست می­دارد و از هوش سرشار بهره دارد، که میانه­بالاست و سینه­فراخ و سر و کپل­هایش خوش­تراش­اند و پاها کوتاه و کمر باریک و کف پاها گود و انگشتان کشیده و دست و پا نرم و لطیف و گوشتالو و پستان­هاش مانند به و از سر تا پا سفید برفی و گونه­ها سرخ اناری و چشم­ها بادامی و لب­ها قرمز و ابروان تاق­دار و دندان­ها سفید و درخشان و گیسوان سیاه و براق و بلند، و آن که در بستر با شوی سخنان آرام­بخش گوید و نه بی­شرمانه.”
 
پانویس:
[1]فلور، ویلم، تاریخ اجتماعی روابط سکسی در ایران، ترجمه­ی محسن مینوخرد، نشر فردوسی، چاپ اول، استکهلم، 2010، ص. 14.
[2]همان.
[3]همان.
[4]همان، ص. 19.
[5]همان.
[6]همان، ص. 20.
[7]همان.
[8]همان، ص. 21.
[9]همان، ص. 24.
[10]همان، ص 25.
[11]همان، ص. 27.
[12]همان، ص. 28.
[13]همان.
[14]همان، ص. 30.
[15]همان.
 
 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *