تاریخ اجتماعی روابط سکسی در ایران، بخش دوم
بهار امانی
دورهی اسلامی: 651 میلادی تا امروز
در بخش نخست این گزارش، روایت ویلم فلور از آداب زناشویی در ایران پیش از اسلام را به اختصار ترسیم کردیم. در متن حاضر به بررسی همین پدیده در ایران دوره ی اسلامی می پردازیم. به بیان فلور، اسلام از سویی می پذیرد که کشش جنسی در انسان بسیار نیرومند است و از سوی دیگر تاکید دارد که این کشش تنها باید در چارچوب رابطه ی زناشویی ارضا شود[1]. این رابطه در مذهب تشیع بر دو گونه است: نخست زناشویی عقدی که همان “عقد نکاح” است و دوم زناشویی مدت دار که در ادبیات رایج به “صیغه” معروف است[2].
عرف اسلامی سکس پیش از ازدواج را ممنوع می داند و از این رو والدین می کوشیدند دخترانشان را پس از اولین عادت ماهیانه یا حتا پیش از آن شوهر دهند. پسربچهها معمولا از طریق حضور در جمع ها یا گرمابه های عمومی زنانه، اطلاعات و تصاویری از بدن زن و مراحل آبستنی و شیردهی بدست می آوردند[3]. بنا به منابعی که از قرن بیستم در دست داریم، پسران و مردان جوان پیش از ازدواج سکس داشتند و گاه خودارضایی می کردند. معمولا چنین بود که پسران خانواده های مسلمان ثروتمند به زنان صیغه ای روی می آوردند و تنگدستان به پسربچه ها و حتی به حیوانات[4]. پدیده ی دیگر در این دوران، تجاوز مردان و پسران خانواده یا فامیل به دختران خانواده بود. این شکل از تجاوز به محارم معمولا آشکار یا پیگیری نمی شد، چرا که فرد متجاوز از اعضای خانواده بود[5].
فلور در بخش بعدی کتاب به بررسی مقررات اسلامی مربوط به زناشویی می پردازد. معنای ضمنی زناشویی، فرمانبرداری زن از مرد و نگهداری مرد از زن است[6]. قرآن مسلمانان را صراحتا به ازدواج امر می کند. شاید از همین روست که یک میسیونر آمریکایی در حدود سال 1900 مشاهدات خود از ایران را چنین روایت می کند:
“در جریان سفرهای فشرده ای که بیست سال به درازا کشید به چهار تا پیردختر، مطابق تعریف آنها، بیشتر برنخوردم. بی زن یا بی شوهر بودن آن قدر عجیب بود که انگشتنما می شد. خوشنویسی به نام میرزا سنگلاخ خراسانی چنین آدم عجیبی بود، زیرا به نقلی در سن 110 سالگی مرد و هرگز هم زن نگرفته بود”[7].
زناشویی در اسلام تنها از طریق عقد اعتبار می یابد که به معنای احترام به اختیارات طرفین، توافق بر سر پرداخت مهر، و اعلام توافق زوجین است[8]. زن نمیتواند از شوهر بخواهد که همسر دیگری اختیار نکند، اما می تواند قید کند که در آن صورت طلاق خواهد گرفت. از سال 1970 دختران بالای هجده سال اجازه یافتند خود برای ازدواج تصمیم بگیرند، اما تنها به این شرط که ثابت کنند پدر یا در غیاب او مردهای بزرگ خانواده برای تصمیمگیری دربارۀ ازدواج او شایستگی ندارند[9]. پس از قانونی شدن عقد، زنان صاحب مهریه میشود که از نظر فلور مهمترین بخش عقد زناشویی است. مهر باید شامل میزان معینی دارایی، پول نقد یا درآمد باشد که متعلق به شوهر بوده و از نظر آیینی پاک است[10].
احکام زناشویی:
بنا بر سنت اسلامی، زن بهتر است با مردی وصلت کند که با او برابر (کفا) باشد. تنها شرط این برابری در مذهب شیعه “مسلمان بودن” است، اما اهل تسنن معیارهای دیگری چون تبار، حرفه، یا دارایی را هم در نظر میگیرند[11]. پس از درگذشت پیامبر، مسلمانان بخش بزرگی از خاورمیانه و شمال آفریقا را فتح کردند. گرچه خلیفه عمر ازدواج اعراب با غیرعرب ها را منع می کرد، اما چنین وصلت هایی در واقعیت اتفاق می افتادند. گذشته از زناشویی بین عرب ها و ایرانیان، این دو گروه قومی بعدها با ترک ها هم زناشویی کردند. مذهب زن معمولا مانع بزرگی نبود و او را به کیش اسلام درمی آوردند[12].
در قرآن محدودیت های زناشویی هم مشخص شده اند. مرد مسلمان حق ازدواج با محارم را ندارد، این یعنی مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، برادرزاده ها و خواهرزاده ها، دایه، مادرزن، نامادری، دختران زنش، عروسانش، و ازدواج همزمان با دو خواهر. علاوه بر این، رابطۀ شیری هم ازدواج دو فرد را ممنوع می کند[13]. به رغم این محدودیتها، در سده های نخستین اسلامی مردم همچنان برخلاف احکام اسلامی ازدواج می کردند. در برخی مناطق “زناشویی درونگروهی” رایج بود که در اسلام نام زناکاری دارد و مستحق مرگ شناخته می شود. حتا تا سدۀ نوزدهم هم این زناشویی ها در برخی از مناطق دورافتاده ی ایران سر می گرفتند. از دیگر محدودیت های زناشویی در تشیع آن است که مرد شیعی فقط می تواند با زن مسلمان ازدواج کند. در حالی که مرد سنّی میتواند با زن مسیحی، زرتشتی و یهودی هم وصلت کند[14].
نکته ی دیگر آن است که زناشویی از دیرباز در ایران نه فقط به معنای وصلت دو تن، که به معنای پیوند دو خانواده بوده است. دخالت و نقش جدی بزرگترها در همسرگزینی از همین جا ناشی می شود. هم از این روست که ازدواج فامیلی (مخصوصا عموزاده ها و خاله زاده ها) همواره در ایران رایج بوده و هنوز رایج است. بر اساس آماری مربوط به سال 1355، بیست و پنج درصد از ازدواجهای روستایی ازدواج فامیلی بوده است. در میان اقلیت های قومی این آمار گاه به پنجاه درصد می رسد. تمام اینها ناظر بر اهمیت و اولویت نهاد خانواده در جامعه ی ایران است[15].
امر دیگری که در فرهنگ اسلامی اهمیت دارد بکارت دختر است. بر این اساس، دختر در نخستین ازدواجش باید باکره باشد، چرا که “بکارت هم برای دختر جوان مهم است و هم برای خانواده و آبروی خانواده در روابط اجتماعی”[16]. مساله ی مهم آن است که در سرتاسر ایران بکارت اهمیت یکسانی ندارد. به گزارش فلور، حدود صد سال پیش در فرقه ای محلی در بندرعباس پیغمبری برخاست که نزدیک به هزار و صد دختر را “تبرک” کرد؛ این یعنی نوعروسان در شب زفاف پیش او می رفتند تا به جای داماد پرده ی بکارتشان را بردارد[17]. نمونه ی دیگر این که مردم میناب در دهه ی ۱۳۲۰ اهمیتی به بکارت نمی دادند و خودشان هم پردۀ نوزاد دختر را با انگشت پاره می کردند و هم او را ختنه می کردند. علاوه بر بلوچ های میناب، ختنه ی دختران در میان عرب های خوزستان و مردم کردستان هم رایج بود[18].
در گزارش هفته ی آینده به ادامه ی روایت فلور از احکام و مناسک زناشویی در ایران اسلامی می پردازیم.
[1]فلور، ویلم، تاریخ اجتماعی روابط سکسی در ایران، ترجمهی محسن مینوخرد، نشر فردوسی، چاپ اول، استکهلم، 2010، ص. 31.
[1]همان
[2]همان، ص. 32.
[3]همان، ص. 33.
[4]همان، ص. 34.
[5]همان، ص. 40.
[6]همان، ص. 38.
[7]همان، صص. 38-39.
[6]همان، ص. 39.
[7]همان، ص. 40.
[8]همان، ص. 41.
[9]همان، ص. 42.
[10]همان، ص. 44.
[11]همان، ص. 45.
[12]همان، ص. 46.
[13]همان، ص. 47.
[14]همان، صص. 47-48.
[15]همان، ص. 48.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.