تحقیر جنسی همجنسگرایان توسط ماموران در ایران
چند نفر از پناه جویانی که در ترکیه ساکن هستند، از دستگیر شدگان فرودگاه شیراز در سال گذشته اند. حکایت چگونگی دستگیری و بازجویی شان در سپاه شیراز آن قدر سنگین و ظالمانه است که یارای سؤال کردن از چند و چونش را نداشتم، فقط صحبت که گل می انداخت و یکی شان نیاز به بازگو کردن احوال آن روزها را در خود می دید، با دقت گوش می دادم؛ در آخر هم از بغض و فشار روحی ای که یاد آوری آن خاطرات به وجود می آورد، مسیر گفت و گو را عوض می کردیم و ذهنمان را به فضایی دیگر فراری می دادیم.
همشهری هایی در آن خفقانِ اجباری که هویت جنسیشان ایجاد میکند، با گذشت چندین سال، مرهمِ دردها و محرمِ شادیهایِ همدیگر شده بودند، برای بدرقهی دوستشان به فرودگاهِ شیراز رفته بودند و مسافرشان خواسته و ناخواسته، طعمهی سپاه شیراز و تحتِ نظر بوده و همگی را بدون آنکه در حینِ انجامِ جرمی باشند، دستگیر میکنند و چشم بسته به جایی نامعلوم میبرند، تخصصِ حقوقیِ خاصی لازم نیست تا بدانیم این شکل از دستگیریهایِ گسترده که در آن سرزمین مرتکب میشوند، وجاهتِ قانونی ندارد و از آن میگذرم.
تحقیرها و ویرانگریِ شخصیتی که بر افرادِ دستگیر شده در ایران وارد میکنند هم برکسی پوشیده نیست. اما تا به حال شنیده بودید با کسی که به دلیلِ همجنسگرا بودنش و کُنشهای اجتماعی که از گرایشِ جنسیاش نشات میگیرد، در بازجوییهای سپاهِ پاسدارانشان چگونه رفتار میکنند؟
به متهمان سیاسی و فعالان اجتماعی و مدنی هم ناسزاهایِ جنسیتی روا میدارند، آنها از حربههای جنسیتی وسکسیستی علیه همه استفاده می کنند، اما وای به زمانی که به جرمی جنسیتی، تو را زیر باران رکاکت های جنسیتی، تحقیر کنند!
وای از آن لحظات که در جلسهی بازجویی که هفت/هشت نفر در آن حضور دارند، تو را برهنهی برهنه کنند و مجبورت کنند آلت تناسلیات را بین پاهایت پنهان کنی و خندهکنان بگویند: «مثه مادر و خواهرِ فاحشهات مادهی خوبی شدی!» مجبورت کنند در آن حالت در لابهلایِ نفیرِ قهقههایشان بچرخی که همه جایت را ببینند و محک بزنند چقدر میتوانی کاسب باشی!
وای از آن لحظاتی که سرانجام جلسهی دادگاه تمام میشود و شما را از بازداشتگاهِ سپاه به عادل آباد شیراز تحویل می دهند و وارد بندی می شوید که بیشتر ساکنانش مجرمانی قاتل و متجاوز هستند و اغلب حکم اعدام دارند؛ از قبل تاکید میکنند که به کسی نگویید جرمتان چیست، اما سربازِ خردهپایِ همان ورودیِ زندان تا جوابتان را می شنود که به خاطر جرایم اینترنتی منتظرِ حکم دادگاهید، میگوید «از کی تا حالا «کونی» بودن جرم اینترنتی شده؟!» آسودگیتان را میبلعد و میدانید همهی اهل زندان از زندانبان و زندانی، متفقالقولاند که شما پشیزی ارزش ندارید!
دو نفر از این دستگیرشدگان، سه سال از زندگیِ مشترک و پنهانیشان گذشته بود که با هم گرفتار این رفتارهای حیوانی، حبس می شوند؛ در همان بند زندان عادل آباد، محکومانِ به اعدامی که با آنها همبند بودند به یکیشان تجاوز میکند، آنقدر وضعیت بُغرنج بوده که تا چند ماه بعد، آن اتفاق را به کسی نمیگوید که فشارِ روانیِ آن مدت را بیشتر نکرده باشد.
در این مدتی که ترکیه هستم، گاهی با خودم و پناهجوهای سیاسی و مذهبی دچار چالش میشوم، بعضی از آنها از اینکه سِیرِ بررسیِ پروندهی پناهجوییِ همجنسخواهان در کمیساریای پناهندگی سازمان ملل سریعتر انجام میشود، عمیقا دل خوشی ندارند، بارها از آنها شنیدم که ما حبس کشیدیم، برای چیزهای مهمتر دچار آزار شدیم و آوارگی را به جان خریدیم و شما به خاطر ادا و اطوارهاتان بیرون میآیید و دایم هم مظلومنمایی میکنید که بر شما ظلم و خشونت رفته!
گاهی سرِ تعظیمم در برابرِ ناملایمتهایی که بعضیهایشان چشیدهاند، فرود میآید و گاهی در سکوتی مستاصل به آن لحظاتی فکر میکنم که در بالا نوشتم و نمیتوانم از حقِ به تاراج رفتهی امثال خودم و گروهی که ما را مظلومنماهایی نُنُر و منحرف میدانند بگذرم. برای یک همجنسخواه بیرون و درونِ زندان چه تفاوتی میکند؟!
گزارش از هومن خانی پور – ایران در جهان، با تیتر ” دنیای وارونه: رفتار ماموران با همجنس خواهان در بازجویی”
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.