آرشام سفری، ترنس زندانی در اوین
بنا بر فایل صوتی که دیروز مصادف ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۹، از صدای آرشام سفری، منتشر شدهاست، او در زندان اوین در بند ترنسها به سر میبرد. آرشام سفری ترنسجندری است که رادیو فردا مستندی از زندگی و مشکلات او منتشر کرده بود. در فایل منتشر شده از صدای او، او با صدای لرزان از حضور خودش در زندان اوین خبر میدهد و میگوید که اخباری که چندی پیش در مورد بیماری او منتشر شده بودند صحت ندارد.
در آذر ماه ۱۳۹۶ مستندی در رادیو فردا در مورد آرشام سفری ساختهی مسیح علینژاد منتشر شد. در این مستند، آرشام به عنوان کسی که خودش را ترنس هویتیابی میکند، از مصائب زیست روزمرهی یک ترنس صحبت میکند. در این مستند او از مشکلات روزمره در خانه و خیابان تا مشکلات ساختاری در ایران میگوید که زندگی او را دشوار کردهاند. از پذیرفته نشدن در خانه و خانواده به عنوان یک فرد ترنس تا اجبار به رفتن به سربازی به «امید» تغییر رفتار، از متلکها و آزارهای خیابانی تا دستگیری، از «اوا خواهر» خواندهشدن تا اعمال فشار برای پذیرفتن تیغ جراحی، اینها تنها نمونه هایی از فشارهایی است که بر او اعمال شدهاند و او از تجارب تلخ خود در این رابطه میگوید.
چند روز پیش او دوباره در شبکههای اجتماعی خبر ساز شد. در خبرها آمده بود: «سلامتی او در خطر است و حتی به کما فرو رفتهاست و از بیماری مقاربتی و تجاوزی که به او شدهاست رنج میبرد.» حالا در فایل صوتیای که از آرشام منتشر شدهاست او ضمن رد کردن این گزارشها می گوید که به خاطر «همکاری» با مسیح علینژاد بازداشت شدهاست و از طریق خواهرش در جریان «شایعاتی» که در مورد وی طرح شده، قرار گرفته و به خاطر شرایط روحیاش اجازهی تماس هر روزه با خانوادهاش را داراست و میخواهد بگوید که «سالمِ سالم است» و از حامیاناش میخواهد که اگر به فکرش هستند به «شایعات در مورد او دامن نزنند.»، و «با آبرویش بازی نکنند». همینطور او در پایان پیام صوتیاش اعلام میکند که میخواهد «پس از پایان دوران محکومیتاش راحت زندگی کند».
فشار بر ترنسها، مساله ای فراتر از یک مورد
سالهاست که قوانین تبعیضآمیز در حوزهی هویتهای جنسیتی در کنار مسايل فرهنگی و مردسالاری ساختاری ـ اجتماعی حاکم بر ایران، فضایی را برای ترنسجندرهای ساکن ایران تحمیل میکند که در این فضا فشارهایی که آرشام سفری در مستند مورد اشاره به آنها میپردازد، تبدیل به امری روزمره شدهاند.
یکی از مهمترین مبناهای تبعیضها و خشونت قانونی به افراد ترنس فتوای خمینی، صادره در سال ۱۳۴۳ از ترکیه، در مورد مساله ی ترنسهاست. خمینی در این فتوا سنگ بنای خشونتی به ترنسها را چیدهاست که شاید گره برخی سوالها در این مورد را باز کند. او در رابطه با فوریت عمل جراحی در مورد ترنسها میگوید: « (عمل جراحی) به حسب ظاهر واجب نیست، البته در صورتی که «حقیقتا زن/ مرد باشد و تنها بعضی از تمایلات و یا آثار جنس مخالف را در خود ببیند. نه در جایی که کسی در مرد بودن و یا زن بودن خود تردید دارد و اگر به ظاهر مرد است احتمال قوی بدهد که شاید زن باشد و یا اگر زن است احتمال قوی بدهد که شاید مرد باشد….»
شادی امین در کتاب جنسیت ایکس، صفحهی ۹۵، پاراگراف دوم، این تاکید بر دوگانهی جنسیتی مرد و زن را به یک منطق شرعی نسبت میدهد: «مجموعهی احکام شرعی که وظایف یک فرد مسلمان را تعیین میکند، بر اساس تفکیکهای شدید جنسیتی تعریف شدهاست و مبتنی بر دوگانه جنسیتی (زن/مرد) است. یعنی علاوه بر وظایف کلیای که یک مسلمان بر عهده دارد تکالیف زیادی هست که با جنسیت او رابطهی مستقیم دارد و بسته به زن یا مرد بودن فرد مسلمان تغییر میکند». از این رو این تاکید ویژه روی مسالهی «تعیین» و «اعمال فشار» برای جراحی ترنسجندرها یک فشار جدی از طرف حاکمین ایران بر انها و برای اعمال دوگانهی جنسیت بر جامعهایست که از لحاظ شرعی قانونی از قوانین خاصی باید پیروی کند.
بر اساس این تعریف از جنسیت نه تنها ترنسجندرها بلکه همجنسگرایان زیادی نیز به خاطر بیان جنسیتی متفاوتشان مورد فشار برای عمل جراحی قرار میگیرند. بدینترتیب میدانیم که مسالهای که در مورد خبر آرشام سفری برجسته میشود تنها یک مسالهی فردی نیست.
سرپیچی از قوانین شرعی که در بسیاری از موارد مبنای قانونگذاری در جمهوری اسلامی بودهاند، قابل پیگیری قضایی است. میدانیم که جرمانگاری از هویتها و گرایشهای متفاوت جنسی و همینطور بیان جنسیتی متفاوت نیز از همین مساله سرچشمه میگیرد.
سکوت، زمینهای برای ادامهی خشونت
جمهوری اسلامی برای ادامهی این روند خشونتآمیز نیاز به همراهی جامعه چه در قالب همکاری و پذیرفتن هنجارهای غالب از زن و مرد و چه در قالب سکوت در صورت اعمال خشونت قضایی و کیفری نسبت به افراد جامعهی اقلیتهای جنسیاست. همراهی با روایتهای جمهوری اسلامی در مورد انواع و اقسام اتهامهای وارده به جامعهی اقلیتهای جنسی برای ساده کردن تحت فشار قرار دادن آنها نیز یکی از اثرگذارترین نوع همکاریها با این خشونت ساختاریاست. جمهوری اسلامی در چنین روندی قربانیان این خشونتها را وادار به سکوت و یا گفتن روایتهای جعلی از خود میکند. در صورتی که آنها لب به سخن بگشایند نیز در همین راستا سعی بر اعمال فشار بیشتر برای خفه کردن آنها دارد. مسالهای که در مورد آرشام سفری نیز قابل مشاهدهاست.
او پس از سخن گفتن از وضعیتاش در شرایطی که هنوز برای ما مشخص نیست دستگیر شدهاست. در شرایط سکوت این دستگیری ادامه یافتهاست. حالا با خبری شدن دوبارهی او سکوت او میشکند. اما این سکوت با یک صدای لرزان میشکند. او میگوید که در بند ترنسهای زندان اوین است. آرشام به صورت کوتاه و دکلمهوار، گویی که متنی را از رو بخواند، به سلامت کامل خودش در زندان اشاره میکند و مصاحبه و مصاحبهکنندهای که بانی رسیدن صدای او به جامعه بودهاست را دلیل دستگیری خود میداند. همهچیز خبرهای مشوش در مورد خودش را شایعه میخواند و از مخاطب میخواهد که نسبت به او «سکوت» کند.
بر مبنای تجربهای که از اعمال فشار بر زندانیها در زندانهای ایران برای جامعهی حقوقبشری آشکار است و بر مبنای شناخت ما از اعمال انواع و اقسام شکنجههای روحی و جسمی در زندانهای ایران، برای تمام کسانی که نظم حاکم بر ایران از طرف جمهوری اسلامی را میشکنند، میدانیم که اقرارهای زندانیان به اشتباهات خود پیش از دستگیر شدن و یا تقاضایشان برای خبری نکردن موضوعشان در بسیاری از موارد با اعمال فشار و شکنجه صورت میگیرد و قابل استناد نیست. اساسا در شرایطی که زندانی امکان تصمیم گیری ازادانه و سخن گفتن رضایتمندانه را در شرایط ناعادلانه زندان ندارد، بر اساس قواعد بین المللی، نمی توان به چنین مکالماتی و صحت آزادی فرد در بیان آن اتکا کرد. این قاعده تا آنجا پیش می رود که مثلا هر گونه تصمیم برای رابطه جنسی و یا ازدواج با بازجویان و مسئولان زندان به دلیل نبود شرایط ازادی انتخاب برای فرد مصداق تجاوز جنسی و شکنجه شمرده می شود. حال با چنین حساسیتهای به جایی در مورد ازادی و رضایت در بیان یک مطلب، قطعا نمی توان فایل صوتی منتشر شده را مادامی که در آزادی کامل برای بیان وضعیت و خواسته اش بسر نمی برد و از امنیت برخوردار نیست، مصداق واقعیت خواست و نظرات وی دانست.
یکی دیگر از جنبههای فایل صوتی آرشام مسالهی ارجاع او به موضوع “ آبرو”ست. این مساله نیز یکی دیگر از جنبههای مخوف ستم بر اقلیتهای جنسی به صورت کلی و در این مورد خاص ترنسهاست. شرمی که به آنها به خاطر ظلمی که به آنها میرود، تحمیل میشود. به این ترتیب آنها در لایه های متفاوتی ظلم و ستم را تجربه میکنند و از طرف دیگر برای همین ظلم و ستمی که تجربه میکنند نیز مورد خشونت دوباره قرار میگیرند. اعمال شرم از طریق هنجارهای اجتماعی، فشار خانوادگی، ایجاد ترس از روشهای اعمال شرم اجتماعی بر فرد قربانی است.
نمیتوان از قربانی چنین خشونتی انتظار داشت که از زندان به شکلی بیواسطه از حجم ظلمی که بر او رفتهاست بگوید. همینطور نمیتوان از او انتظار داشت که با این شرمی که جامعه و ساختار او را در مواجهه با او قرار میدهند، به تنهایی عبور کند. باید در مواجهه با این روشهای جمهوری اسلامی مقاومت کرده و بگوییم، اگر تجاوزی نیز رخ داده باشد، شرم و “بی آبرویی” آن نثار عامل و آمرین آن است و نه فرد قربانی. اینکه ایا واقعا خشونت جنسی و تجاوزی در مورد یک فرد خاص رخ داده یا خیر، نیازمند بررسی دقیق و فضای امنی است که قربانی خشونت بتواند در مورد آن سخن بگوید. بی شک چنین شرایطی امروز نه برای آرشام سفری نه برای بسیاری از زندانیان چهل سال گذشته حاکمیت جمهوری اسلامی فراهم نیست.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.