نقدی بر «آبی مایل به صورتی» ـ آزیتا دوستی
پرداختن به موضوعاتی مانند ترنس سکشوالیته در جامعهی جنسیتزدهی ایرانی و در فضایی که حساسیت های زیادی از سوی حکومت نسبت به این موضوعات وجود دارد، کاری دشوار و نیازمند جسارت است. نمایش «آبی مایل به صورتی » که نخستین بار آذرماه 96 به روی صحنه رفت، خرداد ماه امسال برای بار دوم در حال اجراست. این نمایش دیپلم افتخار و تندیس جشنوارهی تئاتر فجر 96 را از آن خود کرد. از نقاط قوت این نمایش میتوان به تاثیرگذاری و بازیهای یکدست و درخشان آن اشاره کرد. با این حال، نقدهای بسیار جدی نیز به این نمایش وارد است که ضمن تحسین از رویکرد حمایتگرانه خانم بیان، باید مورد توجه قرار گیرند.
نگاه بیرون از گود (Outsider perspective) ویژگی اصلی روایت ساناز بیان در آبی مایل به صورتی است. این دیدگاه که نزدیکی زیادی به گفتمان رایج حکومت و سیستم پزشکی ایران دارد، تلاش میکند با تاکید بر تفاوتهای زیستشناختی (بیولوژیک) افراد ترنسسکشوال، جداسازی آنها از «اکثریت بههنجار» و تاکید بر اینکه آنان، قربانیان «اشتباه طبیعت» هستند، در مخاطبان احساس همدلی و پذیرش را نسبت به افراد ترنس ایجاد کند. برای نمونه، در قسمتی از نمایش، یکی از شخصیتها که خود هم ترنس است، میگوید که «خدا موقع آفریدن ما شوخیاش گرفته» [این جمله مستند «شوخی طبیعت» ساخته محمد احمدی در ذهن تداعی میکند. مستندی که اتفاقا ً به دلیل دیدی مشابه دید ساناز بیان مورد نقدهای جدی واقع شده است]. در قسمت دیگری از همین نمایش، آنجا که به معرفی ترنسسکشوالیته پرداخته میشود یا دربارهی تاثیر استرس زمان جنگ در بارداری سخن به میان میآید، سازندهی آبی مایل به صورتی با تاکید برعلل زیستی، به حس غرابتی که مخاطبان دربارهی این پدیده دارند، خواسته یا ناخواسته دامن میزند و بیش از آنکه تصویری قابل لمس از این دسته از افراد جامعه ارایه دهد، آنها را موجوداتی عجیب و غریب معرفی میکند.
در جایی دیگر زمانی که میخواهد بر روی عوامل محیطی دست بگذارد هم متوسل به کلیشههای منسوخ روانکاوی (مرگ مادر در دوران کودکی در مورد شخصیت ترنس مجید- شهرزاد) میشود. بهاینترتیب، بهطور غیرمستقیم این پیام را به مخاطبان منتقل میکند که ترنسسکشوالها کودکی تاسفبار و تراژیکی داشتهاند (این دیدگاه بهویژه در بخشهایی که توسط دایی شهرزاد (مجید) روایت میشوند، آشکارتر است). هرچند بیان کوشیده است تا با استفاده از تعدد شخصیتهای ترنس در داستانش، خود را از اتهام نگرش تکبعدی مبرا کند. بااینوجود، این تعدد در برخی موارد، پرداخت شخصیتها را سطحی و شتابزده میکند و تنها صحنه را شلوغ میکند. بهطوریکه با فرض حذف برخی شخصیتها و حتا دیالوگهای آنان، هیچگونه خللی در روند کلی داستان ایجاد نمیشود.
از سفارشیترین بخشهای این نمایش ، معرفی و حضور شخصیت تاریخی «مریمخاتون ملکآرا» است که ارتباط مشخصی با روند منطقی و روایی نمایش ندارد. شاید کارگردان این فرصت را غنیمت شمرده تا با تمجید از فتوای آیتالله خمینی، به تسهیل روند ساخت و اعطای مجوز برای نمایش خود کمک کند.
تعدادی از دیالوگها در نمایشِ بیان، سوال برانگیز به نظر میرسند. برای نمونه، آنجا که به اشتباه، ادعا میشود که «ایران یکی از «معدود» کشورهایی است که در آن، افراد پس از جراحی تطبیق جنسیت، حق دارند مدارک هویتی خود را تغییر دهند»! آیا خانم بیان نمیداند که در کانادا، امریکا و بسیاری کشورهای اروپایی از جمله آلمان، سوئد، هلند؛ بلژیک و حتی ایتالیا که به واسطه وجود واتیکان نسبتا ً محافظه کارتراست، افراد بدون نیاز به جراحی مدارک هویتی خود را تغییرمی دهند؟ یا حتی در هند و بنگلادش و پاکستان هم «جنس سوم» به رسمیت شناخته میشود؟! ارایه این دست اطلاعات غیرواقعی و نادرست آن هم برای نمایشی که به ادعای خانم بیان، حاصل چهارسال پژوهش میدانی است، از نقاط ضعف پررنگ این نمایش است.
نمایش ساناز بیان واکنش های زیادی را در درون جامعه اقلیت های جنسی به همراه داشته است. علاقمندان این نمایش معتقدند با وجود محدودیت ها و سانسورهای احتمالی، همین دغدغهمندی او برای درگیر ساختن مخاطبان هرچند با رویکرد پزشکینهسازی و ایجاد ترحم، باید پاس داشته شود.
منتقدان، از جمله نگارنده این سطور، با اشاره به آثار قدرتمند مشابهی که در داخل ایران بر روی پرده رفته اند مانند «همان باش که نیستی»، «خودکاربیکار» و « کالبدشکافی»، توجیه سانسور و محدودیت را قابل قبول نمی دانند و معتقدند پرداخت های دراماتیزه ای که به جای تاکید برحقوق انسانی ترنسها و شباهت آنها به سایر افراد جامعه، سعی درجداسازی آنها و طرح تراژیک مشکلاتشان همراه با برانگیختن احساسات مخاطبان دارد، فاقد تاثیرات درازمدت در فرهنگ عامهاند. امیدواریم در آینده شاهد ساخت آثار خلاقانهتری در این حوزه باشیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.