سعید حجاریان و تئوری تعقیب همجنسگرایان
سعید حجاریان در یادداشتی که در روز دوشنبه، ۱۴ آبان ۹۷ در روزنامه شرق منتشر شد، این تئوری را مطرح کرد که باید همجنسگرایان را مورد تعقیب قرار داد، و اگر در ایران قصد راهپیمایی داشته باشند باید پلیس مانع آن شود. وی البته از لفظ “همجنسبازان” استفاده کرده است که در تمام این سالها برای تحقیر و منحرف نشان دادن همجنسگرایان از آن استفاده شده است:
“چنانچه گروهها از مختصات بند پیشین فراتر روند، به نظر میتوان قوانینی وضع کرد و آنهایی را که به کلی خارج از هنجارهای متعارف جامعه رفتار میکنند، مورد تعقیب قرار داد. برای مثال، اگر بنا شد همجنسبازان در ایران دست به راهپیمایی بزنند، پلیس باید آنها را از این عمل باز دارد.”
در ادامه وی دلیل این تئوری خود را اینطور شرح میدهد:
“زیرا در جامعه عملی خلاف عرف صورت گرفته و عدهای اینگونه اعمال را بر نمیتابند و برای مقابله دست به خشونت میزنند”.
حجاریان در یادداشت قبلی خود که نقد عباس عبدی را در پی داشت و به نوشتن این پاسخ منجر شد، به خشونت رفته بر فرخنده زن ۲۷ ساله – نه “دختر ۲۷ ساله” – افغانستانی اشاره کوتاهی کرد و گفت که روشنگری وی علیه خرافات مذهبی با مقاومت مردم روبرو شد که موجب شد “نهایتاً مردم عادی، جانش را بستانند”.
هرچند که او با آن شدتی که گروههای اقلیت اعتقادی را مذموم و بیمار روانی میداند، خشونت صدها مرد خشمگین علیه فرخنده را محکوم نمیکند، حتی اگر بپذیریم که قصد او دفاع از این عمل وحشیانه نبوده و آن را محکوم میکند، باز هم مشخص نیست آیا حجاریان در سوی خشونتگران و جانیان میایستد یا در سوی فرخندهها.
اگر حجاریان نگران آن است که همانطور که عدهای احساس کردند فرخنده به مقدساتشان اهانت کرده و او را کشتند و آتش زدند، عدهای هم چون “اینگونه اعمال را برنمیتابند” به همجنسگرایان یورش برند، پس باید علیه چنین خشونتی موضع گرفته و حق حیات در امنیت آنان را خواستار شود.
حق آزادی بیان و حق آزادی تظاهرات مسالمتآمیز به یکدیگر وابستهاند. آزادی بیان بدون حق استفاده از فضای عمومی برای اعلام دیدگاههای خود بیمعنی است. دولتها موظفاند از حق شهروندان برای تظاهرات و راهپیمایی محافظت کنند و در صورت لزوم با گروههایی گه قصد ارعاب و ممانعت از ممارست این حق را دارند مقابله کنند، نه آنکه تظاهرکنندگان را دستگیر کنند.
یادداشت سعید حجاریان تناقضات و ایرادات اخلاقی متعددی را در خود جای داده. تنها در یک مورد او گفته باید میان “علم” و شبه علم و هر آنچه بر اساس “قضاوتها و باروها” است تفکیک قائل شد و نباید صرفا بخاطر “نگاههای ارزشی” به اصول “روانشناسی” بیاعتنا بود. در همان یادداشت او عرف را دلیلی بر مورد پیگرد قانونی قرار دادن همجنسگرایان میداند. این در حالی است که دیدگاههای پیشرو در علم روانپزشکی و روانشناسی و حتی در علم اقتصاد و غیره، از حق موجودیت همجنسگرایان و زندگی خصوصی و اجتماعی آنها بدون تبعیض، خشونت، شکنجه و نفرتپراکنی حمایت میکند.
وی به یکی به نعل، یکی به میخ زدن به شیوه اصلاحطلبان ادامه داده و گفته “نسبت به جمیع باورها باید هاضمهای قوی داشت، هرچند ممکن است بعضی ادعاها و گرایشها مورد پسند ما واقع نشود”. ناگفته پیداست که این توصیه به رواداری در تناقض با دعوت به تعقیب و بستری کردن اقلیتها به بهانه بیماری روانی قرار میگیرد.
حجاریان در هر دو یادداشت خود وجود برخی گروههای اجتماعی را علامت بیماری و ضعف جامعه مدنی دانسته و خواستار بستری شدن این افراد در آسایشگاههای روانی (حذف گروههای اجتماعی و اقلیتها) شده است. باور آن بسیار مشکل مینماید که سعید حجاریان با سابقه امنیتیاش نگران “ضعف جامعه مدنی” باشد. یک جامعه مدنی قوی در برابر ایدههای فاشیستی بستری کردن افراد بخاطر عقیده و باورشان و تجویز درمان اجباری (شکنجه) اقلیتها و «هر آنکه باب میل نظام حاکم نیست» خواهد ایستاد و تاریخ را به صاحبان و مبلغان این ایدهها یادآوری خواهد کرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.