آشکارسازی موفق و نا موفق من
میتونم به جرات بگم که حدودا تا شش ماه قبل، تمام آشکارسازیهای من با شکست مواجه بوده.
اولین آشکارسازی من حدود دو سال قبل بود. یک روز خسته از شنیدن صحبت های هموفوب [همجنسگرا ستیز] هم دانشگاهی هایم تلفن را برداشتم و به دوست صمیمی دوران دبیرستانم،مریم، از گرایش جنسیام گفتم و این آشکارسازی آنقدر بد و بدون پیش زمینه بود که این آدم هنوز به گرایش جنسی من با شک و تردید نگاه میکنه. حقیقتش دومین آشکارسازی هم چندان بهتر از اولی نبود و زمانی که به دوستم گفتم، او فکر می کرد دارم باهاش شوخی “بیمزه ای” می کنم!
و اما سومین و آخرین آشکارسازی نمونه خوبی بود و ازش رضایت کامل دارم. به یکی از دوستانم که همخانهام نیز هست، از گرایش جنسی ام گفتم. او بعد از آشکارسازیام درباره روابط عاطفی من راحت صحبت میکنه و حتی نظر میده چه دختری برای دوستی با من مناسبه و چه کسی نیست، باهاش از مشکلاتم در رابطه با هموفوبیا صحبت میکنم و اون هم سعی میکنه درکم کنه و از من به عنوان یک آدم بیطرف درباره روابط دگرجنسگرایانه خودش سوال میپرسه و نظرخواهی میکنه و گاهی هم میگه: “خوش به حالت! رابطه با دختر از رابطه با پسرها خیلی بهتر ست، حداقل دختر تو رو واسه سکس نمیخواد”
گرچه فکر میکنم در این مورد آخر براش سوتفاهم پیش اومده! 🙂
من تا به امروز برای خانوادهام آشکارسازی نکردم که البته علتش وابستگی من به خانواده در بسیاری از مسائل هست و اینکه از عکسالعملشان مطمئن نیستم. اما به محض تغییر شرایط با افتخار از گرایشم صحبت خواهم کرد. اما تا قبل از روز موعود درباره گرایش ها و البته هویت های جنسی متفاوت بهشون اطلاعات میدم.
به نظرم اولین قدم قبل از آشکارسازی دادن اطلاعات صحیح و تکمیل اطلاعات ناقص خانواده و اطرافیان هست. چون وجود یک درک و پیش زمینه غلط از همجنسگرایی در ذهن اطرافیان شما شناخت گرایش شما و البته پذیرش اون رو غیر ممکن میکنه.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.