بنیاد پژوهشهای زنان، هویت و گرایش جنسی/ الهام ملکپور
در روزهای ۲۶ الی ۲۸ جولای امسال بیست و چهارمین کنفرانس “بنیاد پژوهشهای زنان ایران”[۱] در کلن آلمان برگزار میشود. در آستانه این گردهمایی، گفتوگویی انجام دادهایم با الهام ملکپور، یکی از شرکتکنندگان میزگرد “جنسیت و هویت جنسی”.
الهام ملکپور در رشته مهندسی کشاورزی در دانشگاه سراسری زنجان و زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه باهنر کرمان درس خوانده و در حال حاضر مشغول تحصیل و پژوهش در دانشگاه یورک است.
او نخستین کتاب شعر خود را با نام «که جامائیکا هم کشوری ست…» در سال ۱۳۸۵منتشر کرد و در پی آن، کتابهای دیگری را در همین زمینه بهصورت غیر رسمی به دست مخاطب خود رساند که از آن جمله میتوان به «کتاب خور» و «بستنی» اشاره کرد.
او بهجز فعالیتهای ادبی و انتشار مقاله و داستان، در زمینه حقوق کودکان، اقلیتهای جنسی و مسائل زنان فعالیت میکند. الهام ملک پور با شبکه زنان لزبین و ترنس جندر ایرانی (شش رنگ) همکاری میکند و یکی از اعضای این گروه است.
به نظر شما کنفرانسهایی چون کنفرانس بنیاد «پژوهشهای زنان ایران» تا چه حد میتواند رهگشای مسائل زن ایرانی باشد؟
الهام ملکپور – اینکه آیا اینگونه گردهماییها میتواند راهگشای مسائل زنان در ایران باشد یا نه، مسئلهای است که صرفاً نمیتواند پاسخ دقیقی را در پی داشته باشد. صرف تدارک و شرکت در چنین گردهماییهایی نمیتواند بهتنهایی راهگشا باشد. با این وجود، بهطور عمده، اینگونه گردهماییها میتوانند ظرفیت برهمجوشی و تعامل فعالان در عرصه حقوق زنان را فراهم آورند. برگزاری کنفرانسها، گردهماییها و مواردی از این دست، فقط یکی از بازوهای متحرک جنبش زنان در جهت فعال شدن و دسترسی به مطالبات آنهاست. اگر بتوان سایر امکانهای زیست جنبش زنان را نیز فراهم آورد و به کار گرفت، مسلم است که گردهماییها بهطور مشخص تاثیر سازندهای میتوانند داشته باشند و نقش تعیینکنندهای در پیشبرد اهداف فعالان اجتماعی خواهند داشت.
انتظار شما بهعنوان یک فعال حقوق اقلیتهای جنسی از کنفرانسهایی چون کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان چیست؟
پیش از هرچیز باید به این نکته اشاره کنم که بنیاد پژوهشهای زنان ایران، در زمینه پرداختن به حقوق اقلیتهای جنسی و فراهم آوردن فضای طرح مباحث این حوزه، یکی از پیشگامان بوده است. آن هم در شرایطی که گروههای اپوزیسیون سیاسی چه در داخل و چه در خارج و همینطور بیشتر گروههای فعال در زمینه حقوق زنان در بهترین حالت ممکن، نسبت به مسئله حقوق اقلیتهای جنسی و موارد مرتبط با آن، سکوت اختیار کرده بودند. برای نمونه میتوان نهمین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان در ژوئن سال ۱۹۹۸ را مثال آورد که در آن، مهین شفایی، زندهیاد ساویز شفایی و سیما شاخساری از سخنرانان آن بودند و پیرامون مسائل اقلیتهای جنسی مباحثی را مطرح کردند.
امسال هم این بنیاد در بیست و چهارمین کنفرانس سالانه خود با عنوان «زن، تن و اختیار» میزگرد روز سوم خود را به موضوع «جنسیت و هویت جنسی» اختصاص داده است. با این وجود اگر نکتههایی در زمینه جنسیت و گرایش جنسی برای گفتن باشد، این است که فعالیت در زمینه اقلیتهای جنسی تنها فعالیت برای دستیابی به حقوق اقلیتهای جنسی نیست. لازم است این مهم را همیشه مد نظر داشته باشیم که کوشش در راه مطالبه آزادیهای جنسی، مسیر رسیدن به آزادی و جامعهای بهتر برای همه افراد جامعه است.
به عقیده شما ایران در مقایسه با کشورهای منطقه (خاورمیانه) در پیوند با حقوق اقلیتهای جنسی در چه جایگاهی قرار دارد؟
خاورمیانه منطقهای گسترده با گوناگونی فراوان است. از سوی دیگر، بسیاری از کشورهای این منطقه در حال حاضر یا شرایطی نابهسامان دارند یا در حال گذار از شرایطی به شرایطی دیگر هستند که لزوماً نمیتوان گفت شرایط آنها در آینده کثرتگراتر از شرایط پیشین خواهد بود.
از سوی دیگر، در میان تمام مسائل، بهطور خاص مسائل زنان و اقلیتهای جنسی، در ابهام بیشتری قرار دارند. اگر هم قرار باشد صرفاً به اوضاع کشورهای همسایه ایران بپردازیم، در آنجا هم شرایطی امیدوارکننده وجود ندارد. با این حال، در مجموع، شرایط زیستی همجنسخواهان در کشورهای حاشیه دریای خزر مساعدتر از بقیه کشورهای هممرز ایران، البته به جز ترکیه است.
برای نمونه قرقیزستان روابط همجنسخواهانه را قانونی اعلام کرده است. طبق قانون قرقیزستان، همجنسگرایان بهخاطر روابط همجنسخواهانه مورد پیگرد قانونی قرار نمیگیرند. در قانون این کشور چنین آمده است که مادامی که در روابط جنسی همجنسگرایان زور و اجبار نباشد، جرم محسوب نمیشود.
همچنین برای نمونه در پاکستان و آذربایجان همچنان از همجنسگرایی جرمزدایی نشده است؛ با این وجود اما مجازاتهای تعیینشده به نسبت ایران، سنگین نیست. از آنطرف در دو کشور همسایه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، مجازات مرگ برای افراد مسلمان در این خصوص در نظر گرفته شده است و برای افراد غیر مسلمان مجازاتهای متفاوتی وجود دارد.
در ازبکستان و ترکمنستان همچنان همجنسخواهی جرم محسوب میشود و برایش مجازات در نظر گرفته شده است. در ترکیه از سال ۱۸۵۸ روابط همجنسخواهانه قانونی اعلام شده، ولی هیچ حق خاصی برای این گروه در قانون گنجانده نشده است که بتواند ایشان را در زندگی اجتماعی و شهروندی حمایت ویژهای کند.
با این حال، تمام کشورهای همسایه ما در یک مسئله با ایران، مشترک هستند و آن اینکه در هیچکدام از کشورها ازدواج همجنسگرایان قانونی نیست. مورد دیگر اینکه، در مورد کشورهایی که مانند ایران همجنسگرایی را جرم میدانند، قوانین آنها برای همجنسخواهان زن و مرد متفاوت است، گویی از نظر ایشان، زنان در دایره وجوب انسانی نیستند که بخواهند حقی به ایشان بدهند یا از آنها بگیرند.
در ایران، هر روز که میگذرد، قانونهای مربوط به اقلیتهای جنسی بهطور خاص و آزادیهای جنسی بهطور عام، به سمتی پیش میروند که منافع فرهنگ پدرسالارانه مورد نظر جمهوری اسلامی را بیشتر از پیش تامین کنند. برای نمونه میتوان از تصویب قانون جدید مجازات اسلامی (۱۳۹۱) یاد کرد که طبق آن، مجازات همجنسخواه مرد مفعول متفاوت از مجازات فاعل است. مادامی که قانونهای موجود با فرهنگ مردسالار حال حاضر همپوشانی داشته باشد و فعالان حقوق بشر و سایر گروههای خواهان و مدعی در حوزههای اجتماعی و سیاسی چشم خود را بر مسائل ببندند، نمیتوان صرفاً به تغییر قوانین امید بست، اگرچه این مهم لازم است ولی کفایت نمیکند.
از نظر شما چرا هنوز حتی مدافعان حقوق اقلیتهای جنسی ایرانی از حقوق اینترسکسوئلها (۲) صحبتی نمیکنند؟
میتواند دلایل متفاوت و متعددی داشته باشد. شاید ما هم در همان دام همیشگی اولویتبندیها افتادهایم. دلیل دیگر اما نخست برمیگردد به شناخت خود جامعه اقلیتهای جنسی از گونههای متفاوت جنس، هویت جنسی و گرایش جنسی و بهتبع آن، شناخت افراد اجتماع و فعالان حوزههای دیگر نسبت به این تفکیکها. مسئله این تفکیکها بر اساس جنس، هویت جنسی و گرایش جنسی میتواند مرزبندیهایی را با خود حمل کند که در حوزه پذیرش تفاوتها وجود دارد.
افراد متعلق به جامعه اقلیتهای جنسی و همینطور فعالان این حوزه هم از کلیت جامعه مردسالار جدا نیستند و در هر صورت در جایی تاثیر هژمونی مردسالاری حتی در میان تعاملات بین خود افراد اقلیت جنسی خود را نشان میدهد.
برای نمونه، میتوان به قانونی بودن عملهای تغییر جنسیت در مقابل جرمانگاری همجنسخواهی در ایران اشاره کرد. اینکه چگونه این گفتمان سنتی در حوزه نقشپذیری یا اجراگری در سه حیطه جنس، هویت جنسی و گرایش جنسی در تلاش برای ساختن مرد مردانه دگرجنسگرا و در مقابل آن، زن زنانه دگرجنسگراست. برای تحمیل این نقشپذیری بر اساس دوگانه زن- مرد، نقض فاحش حقوق بشر اتفاق میافتد.
این عملکرد پرخشونت نسبت به بدن، روح و روان انسانها، بدون بستر فراهمآمده اجتماعی، نمیتواند در این حد فاجعهبار رخ دهد. تصور من بر این است که خاموشی در حوزه بحثهای تئوریک و رویکردهای عملی نسبت به مقوله جنس هم میتواند به همهگیر شدن این خشونتها دامن بزند.
بحثهایی در این باره برای نمونه در نشست سالانه گروه هومان در لسآنجلس آمریکا در سال ۲۰۰۱، پیرامون گستره واژه «فراهنجار» و هویتها و گرایشهای جنسیای که در میان اقلیتهای جنسی، «دیگری» محسوب میشوند، مطرح شد. در شماره هجده نشریه هومان تلاش برای فلسفیدن در ارتباط با واژهای غیر هویت محور ادامه دارد و سپس واژه فراهنجار برای اولین بار معرفی میشود. «فراهنجار» واژه ای است که «قصد هویت دادن/گزیدن ندارد و سوژهها را محدود به هویتها نمیکند». در واقع در آن سال، تلاشی در میان بخشی از اعضای هومان وجود داشت تا سیطره فعالیت هومان طبق نام آن، از صرف دفاع از حقوق همجنسگرایان به گونههای دیگر زیستی، مانند گرایشها و هویتهای جنسی دیگر هم تسری پیدا کند. اینجا، اما پرسش دقیقتر این است که در چه فرآیندی اقلیت سازی مدام در میان خود اقلیتهای جنسی ادامه مییابد (اقلیت درون اقلیت) و رویکرد کهنه اولویتگذاری بازتولید میشود؟
ارتباط مابین اختیار فرد فرد شهروندان بر بدن خود و وجود یک جامعه دموکرات را چگونه تحلیل میکنید؟
نخستین آزادی هر فرد مربوط به اختیار او نسبت به بدناش است. اگر شما نتوانید درباره شخصیترین موضوع زیستی خود آزادانه تصمیم بگیرید، نخواهید توانست در سایر حوزهها آزادانه عمل کنید. ضمن اینکه شناخت هر حق، دسترسی به آن و سپس بهرهمندی از آن، مسئولیت فرد در قبال آن را هم به دنبال دارد. بنابراین تمام این فرآیند میتواند امید دستیابی به جهانی بهتر را فراهم آورد. علاوه بر همه اینها دستیابی به اختیار تن، لزوماً یک مسائله فردی نیست و باید آن را در حوزه کلان مورد ارزیابی قرار داد. مادامی که از مرزهای تعیینشده از سوی قدرتخواهان کنترلگر، عبور نکنیم، نمیتوانیم مدعی باشیم که فردی خواهان تغییر در سیستم کلان اجتماعی و سیاسی هستیم.
آیا نوع پوشش و رعایت هنجارهای پوشش میتواند مانع از خشونت جنسی باشد؟
بههیچعنوان نمیتواند چنین نقشی را ایفا کند و حتی میتواند در شکل حجاب اجباری، به بینظمی دامن بزند و زن را تبدیل به ابژه مصرفی قابل کنترل کند و از سوی دیگر، مرد را نیز از شکل انسانی خود خارج سازد. باید این نکته را افزود که همانقدر که حجاب در جامعههای مسلمان مورد سئوال است، هنجارهای برساخته از دگرجنسگرامحوری در کشورهای زیر عنوان جوامع آزاد هم باید مورد بازخواست قرار بگیرند. آنچه میتواند خشونت را کاهش دهد، پیش از هرچیز جداسازی بدن، از ابژه تعریفشده در شکل مصرفی آن است. تصور من بر این است که اگر در پی پیدا کردن راهکار هستیم، باید و ضرورت دارد که به کل چیدمان این معضل توجه کنیم. برای نمونه، اگر به قربانی خشونت میپردازیم، از یاد نبریم که فردی که خشونت میورزد هم انسان است و باید ساز و کار رسیدن او به مرحله خشونتورزی هم مورد پژوهش قرار بگیرد.
مطلب از رادیو زمانه
گفت و گوی منیره کاظمی با الهام ملکپور، فعال حقوق اقلیت های جنسی و از اعضای شبکه لزبین و ترنسجندرهای ایرانی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.