آنها که نمیروند / به یاد آدرین ریچ و به بهانهی رفتنش
آنها که نمیروند
به یاد آدرین ریچ و به بهانهی رفتنش
نامیا علیپور
در ماه میلادی گذشته، شاعر، نظریهپرداز و فیمنیست برجستهی آمریکایی را از دست دادیم. آدرین ریچ که در سال ١٩٢٩ در ایالت مریلند متولد شد، با پیگیری خستگیناپذیری به نوشتن میپرداخت. نخستین جایزهی ادبی او که آغازی برای جایزههای بیشمار دیگر شاعر شورشی به حساب میآمد، در سال ١٩٥١، برای نخستین مجموعهی شعرهایش به او تعلق گرفت. او این جایزه را وقتی از آن خود کرد که بیستو یک سال بیشتر نداشت و هنوز تحصيلاتش را در کالج به پايان نرسانیده بود.
او در سال ۱۹۷۴ برندهی «جایزهی کتاب ملی آمریکا» شد و در طول دوران کاریاش، تقریبن اغلب نشانها و افتخارات فرهنگی ایالات متحده از جمله «دکترای افتخاری دانشگاه هاروارد» را دریافت کرد. آدرین ریچ جایزهی «مدال ملی برای هنر» (National Medal for Arts) را که در سال ١٩٩٧ از طرف کاخ سفید به او ارائه شده بود، رد کرد و در نامهای به کاخ سفید و کلینتون، رئیسجمهور وقت، اظهار داشت که نمیتواند جایزهی هنری کاخ سفید را بپذیرد چراکه معنای هنر با سیاستهای منفی آن دستگاه همخوانی ندارد، زیرا که او معتقد به هنری است که حضور اجتماعیاش برای عملکرد عدالتهای اجتماعی است، اما وقتی مردم بیارزش به حساب میآیند، ارزشمند شمردن چند شاعر مفهومی نمیتواند داشته باشد چراکه ما نمیتوانیم هنر را از احترام انسانی و امید جدا کنیم. نامهی ریچ به کاخ سفید، مطبوعات را پر کرد و در بیشتر نشریههای معتبر آمریکا به چاپ رسید.
روند آفرینش او چه در حوزهی شعر و چه در زمینهی نقد و مباحث تئوریک، چه بهلحاظ کیفی و چه بهلحاظ کمی قابل توجه است. بااینحال، آدرین خود را زنی با رسالتی نه برای گرفتن جوایز، بلکه برای تغییر قوانین تاریخی میداند. آدرین این گفتهی خویش را فقط در ساحت حرف فرو نمینشاند چراکه زندگی او و تاریخچهی فعالیتهایش گویای عملی کردن گفتههایش هستند.
او موضع انتقادیاش را چه در شعرهایش و چه در متنهای انتقادیاش، بهسوی مسائل اجتماعی جهانی و منطقهای، مسائل مربوط به زنان و همچنین چالشهای همجنسخواهانه متمایل میکرد و این ساحتها را بیش از هرچیز دیگری به چالش میکشید. او در هر حوزهای بهدنبال ردپای نهادهای پدرسالارانه و مردسالارانه میگشت تا آنجایی که سویهی نظرگاه و جهتگیری انتقادیاش بر روی سایر نویسندگان و منتقدان موثر بوده است.
بنا به گفتهی آلیس تمپلتون (Alice Templeton)«شعر آدرین ریچ همیشه پرسشهای مهم و دشواری در مورد کارکرد فرهنگی شعر و ایدئولوژی شاعرانگی و سنت انتقادی مطرح کرده است. برای بیش از چهل سال، آثار او موقعیتی برای منتقدان فراهم کرده است تا در مورد هنر شعر، اهمیت سیاسیاش، ویژگی سنت شعری و ارزش شعر بهعنوان یک فعالیت اجتماعی و انتقادی نظر دهند.»
ریچ با ذکاوت خاص خود که از او انتظار میرفت آن را در هر حوزهای به کار بندد، زبان را در شعر به آشوب کشید و تفکر فلسفی را با مهارت زبانآورانهاش به زیست شاعر-شعر تزریق کرد. او به زبان انگلیسی که در آن شعر مینوشت، تسلط چشمگیری داشت و از این رهگذر میتوانست زبان را به خدمت کلام شاعرانه و اندیشهی خود در آورد و تاریخ شعر را بهسوی عرصههای بکر بکشاند. اینچنین بود که شعر او نه صرفن ابزاری در جهت سویههای عقیدتی و مبارزاتیاش و نه بهطور صددرصد در مسیر هستی ایزولهی شاعرانه بود، بلکه این زیست خلاقانه راه سومی را برگزیده بود که جدای از تمام این تعریفها بود.
در مورد ریچ حتا با نگاهی دقیق به مجموعهی آثار بهجامانده از او، نمیتوان به توافقی کلی دست یافت؛ ولی همه در این دیدگاه نسبت به او همراه هستند که آدرین زنی است که با خود هوش، خلاقیت و نوآوری را در عرصهی هنری دارد و حضور و تاثیر او بر جنبش فیمنیستی و حرکتهای آزادیخواهانهی همجنسخواهان زن غیر قابل چشمپوشی است.
دیوید سنت جان میگوید: «هیچکس دیگری وجود ندارد که شعرش با چنین بلاغتی برای سرکوبشدگان و طردشدگان در آمریکا سخن گفته باشد، هیچکس چنین مشفقانه روند تحمل رنج یک فرد در میان رشد دهشتناک و غیر انسانی تاریخ اخیر را ترسیم نکرده است. آثار ریچ ادامهای بر نوشتههای بنیادی در مناقشات پیشرو در ایالات متحده و سرتاسر جهان است.»
پرسشگری بر لبهی تیغ، کار هر روزهی آدرین شاعر بوده است؛ از آنجایی که آدرین فعالیتهای خود را در دو حوزهی بهظاهر از هم جدای شعر و فعالیتهای اجتماعی گسترده کرده است، همواره در مورد کاربردهای فرهنگی شعر و ایدئولوژی شاعرانگی و سنت انتقادی او در نزد منتقدان و ناظران ابهام وجود داشته است. نزدیک به نیم قرن، آثار او برای منتقدان شعر او، چالش نظریای را ایجاد کردهاند تا در راستای اهمیت و ارزش شعر بهمثابه یک فعالیت خلاقانهی فرهنگی موازی با حرکتی انتقادی نظر دهند. در این میان، گونههای متفاوت و گاه متناقضی از حضور نقادانه را نسبت به آدرین و کار او میتوان سراغ گرفت که درنهایت همهی ایشان مصون از داوریهای آغشته به خواستگاه مردسالارانه نبودهاند.
آدرین ریچ شاعر، نظریهپرداز و فیمنیست همجنسگرا در حالی در همین ماه پیش از میان ما رفت که میراث غنی و ارزشمندی از شعر، نوشتار انتقادی و فعالیتهای اجتماعی را به یادگار گذارد. او بیش از هر چیز، شیوهی زیستی را از خود به جای گذاشت که شاید با نگاهی نقادانه نسبت به گوشههایی از آن زیست، بتوان به الگویی در خور توجه دست یافت که میتواند ما را در ادامهی راهمان یاری رساند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.