آنه لیستر؛اولین لزبین مدرن و رازهایش ـ ترجمه: ملیکا زر
ششرنگ معتقد است که معرفی شخصیتهای الهام بخش ال جی بی تی آی، چه از عصر معاصر و چه شخصیتهای تاریخی، برای جامعه الی جی بی تی آی ایرانی می تواند الهام بخش و حتی نوید بخش دنیای دگری باشد. ملیکا زر، از اعضای ششرنگ، این مطلب پینک نیوز در مورد «آنه لیستر» (Anne Lister آوریل ۱۷۹۱ – ۲۲ سپتامبر ۱۸۴۰) یک لزبین بریتانیایی و شخصیت تاریخی را با هدف معرفی این شخصیت ترجمه کرده است.
پینک نیوز: اگر آنطور که آنه لیستر میخواست بود، هیچکس هیچوقت نمیفهمید او تمایلات همجنسخواهانه دارد. البته همه چیز اینطور روشن نشد. نزدیک ۲ قرن پیش بعد از مرگ زمیندار متولد «هالی فکس» ، او به عنوان اولین زن مدرن لزبین بریتانیایی در سراسر کشور شناخته شد. موضوعی که مساله مستندها ، نمایش های تئاتر و همچنین درام انتقادی و تحسین برانگیز بی.بی.سی «جنتلمن جک» شد.
لیستر متولد ۳ آوریل ۱۷۹۱، هم دوره با بسیاری از نویسندگان صاحب نام آن دوره مثل «جین آستین» ، «خواهران برونته» و «لرد بایرون» بود، اما کار او اواخر دههی ۱۹۸۰ به جهانیان معرفی شد؛ زمانی که «هلنا وایتبرد» که مانند آنه در هالیفکس بزرگ شده بود، خاطرات او را پیدا، رمزگشایی و منتشر کرد. بسیار برای آنه در طول زندگیاش مهم بود که مطمئن شود: «کسی نمی تواند خصوصی ترین بخشهای خاطرات۶۶۰۰ صفحهایش را بخواند.»
«وایتبرد» به رسانه پینک نیوز میگوید: «آنه عاشق ادبیات کلاسیک بود و کدهایی که ابداع کرده بود؛ ترکیبی از حروف یونانی و نشانههایی(سمبل) بودند، که خودش طراحی کرده بود. او کاملا مطمئن بود که هیچکس قادر به رمزگشایی نوشتههایش نیست.»
آنه لیستر سرنخی برای رمزگشایی خاطراتش به جا گذاشته بود
اما وایتبرد اولین کسی نبود که این کدها را میشکست. او به سادگی یکی از راهنماهای به جا مانده از یکی از نوادگان آنه ، جان لیستر( کسی که این خاطرات را در املاک خانوادگیشان در شیبدنهال پیدا کرده بود) استفاده کرده و همراه دوستش آرتور بورل روی آن کار کردند و کدها را شکستند.
واتبرد توضیح میدهد: «آنه لیستر نوشته بود: «در خدا من است» و بعد چهار نشانه (سمبل) نوشته بود، که آن چهار نشانه قطعا معنی «امید» میدادند.» آنها شب و روز روی این خاطرات و رمزگشایی آن کار میکردند و زمانی که موفق شدند برایشان شگفتآور بود.
جان نیز خودش همجنسگرا بود و نگران بود با انتشار این خاطرات، توجهها به سمت همجنسگرا بودن او هم معطوف شود. در دههی ۱۹۸۰ در بریتانیا همجنسگرایی هنوز جرم بود.
بورل می خواست این خاطرات را بسوزاند در حالیکه جان آن را مخفی کرده بود.این خاطرات در سال ۱۹۳۳ زمانی که بعد از مرگ جان، شیبدنهال تبدیل به داراییهای شورای محلی شد هم از دید عموم در کتابخانه شهر پنهان ماند.
«هیچکس مجاز به خواندن این کدها نبود و رازهای زیادی در موردشان وجود داشت تا اینکه در سال ۱۹۸۳ آنها را پیدا کردم.» – وایتنبرد
آنه لیستر اولین روایت از زندگی جنسی یک لزبین را نوشت
پس از کشف او، وایتنبرد روند طولانی مدت انتشار این رمزگشایی را شروع کرد. اولین نسخه – من قلب خودم را میشناسم – در سال ۱۹۸۸ منتشر شد و باعث تحریک جامعهی دانشگاهی و آکادمیک شد.
وایتنبرد می گوید: «این اولین روایت کتبی از یک زن همجنسگرا بود که تمایلات جنسی و عاطفی به زنان را در آن شرح داده بود، در واقع او در مورد روابط جنسیاش با آنها به صراحت توضیح می داد. تا جایی که ما می دانیم، روایت کتبی دیگری در دنیا وجود ندارد که چنین صریحانه زنی از عشق و تمایلات همجنسگرایانهاش نوشته باشد.»
حرف (X) که در خاطرات او بسیار مشهور است، به معنای بوسه نیست نشانهی ارگاسم است. همچنین به جنسیت او و نقشی که از او در بریتانیای سلطنتی انتظار میرود هم اشاره دارد.
واتنبرد میگوید: «او واقعا فکر میکرده هیچکس دیگری مثل او نیست، یک جا نوشته: «من درون خودم یک معما دارم که حس کنجکاویام را برمیانگیزد.» در نقل قول دیگری میگوید: « افسوس، در جامعه نه من را به عنوان زن قبول دارند نه به عنوان مرد، چگونه باید (این مساله را) مدیریت کنم؟» او واقعا فکر میکرد او تنها زنی است که این تمایلات جنسی را دارد.»
لیستر اولین رابطهی همجنسگرایانهی خود را در ۱۴ سالگی با یکی از همکلاسیهایش الیزا انجام داده بود، اما با این وجود احساس تنهایی میکرد. هیچوقت نپذیرفت که ازدواج کند و همیشه دنبال زنی بود که به او آزادانه عشق بورزد. «وایتنبرد» میگوید: «موضوع تنهایی در روایتها آنه دیده میشود، او میخواست زن مناسبی را پیدا کند تا به خوشی با او زندگی کند.»
نوشتههای آنه حتی بعد از گذشت دو قرن، قابل مشاهده است.
زمانی که وایتنبرد خاطرات آنه لیستر را منتشر کرد،نوشتههای او بسیاری ازخوانندگان را تحت تاثیر قرار داده و برای بسیاری از آنها الهام بخش بوده است.اما دونگوئه، نویسنده «اتاق» ، که یک لزبین است، لیستر را در یکی از مقالاتش در گاردین- سال ۲۰۱۰ به عنوان قهرمان خود توصیف کرده است.
دونگوئه میگوید: «او رفتار جنسی یک بونوبو (نوعی شامپانزه که روابطش بر پایهی آمیزش جنسی است) را داشت و از روی سیاست به معشوقههایش دروغ میگفت! پس چرا میتواند قهرمان من باشد؟ چون او به قلبش نگاه میکرد و هرآنچه که در آن پیدا میکرد به صراحت مینوشت.»
سهم آنه لیستر در تاریخ انگستان سال گذشته به رسمیت شناخته شد، زمانیکه از پلاکی که در آن ازدواج غیر رسمیاش را با آخرین عشق زندگیاش «آن واکر» انجام داد، در خارج از کلیسایی رونمایی شد.
این پلاک با بحث و جدل بسیاری روبهرو شد زیرا در آن لیستر را به عنوان یک «ناهنجار جنسیتی» معرفی کرده بود. این مساله به طوماری با امضای ۲۵۰۰ نفر به دلیل صرف نظر کردن از هویت او به عنوان یک لزبین منجر شد و در نهایت تصمیم گرفته شد که ۲۸ فوریه امسال مصادف با اتمام ماه تاریخی ال.جی.بی.تی این پلاک به توصف او به عنوان « لزبین و خاطره نویسی که با یاد کردن سوگند در این جا به پیوندش با آنه واکر رسمیت بخشید» تغییر داده شود.
وایتبرد اضافه میکند: که مطمئن نیست لیستر از اینکه جهانیان از روابط شخصیاش با زنان با خبر باشند؛ خوشحال باشد.
من شک دارم که اگر آنه هنوز با طرز فکر قرن نوزدهم به این روابط افشا شدهاش نگاه کند، خوشحال باشد.
او به عمهاش گفته است: «من آرزو دارم از خودم در تاریخ نامی به جا بگذارم.» حالا او نامی از خود به جا گذاشته است؛ اما من کاملا مطمئن نیستم که او طرز به جا ماندنش را دوست داسته باشد. زندگی که با تمام جزئیات روابط جنسی به تصویر کشیده شده، ما هیچوقت نخواهیم دانست!
بحث و جدال ها بر سر پلاک مذکور توجه بسیاری از نمایشنامهنویسان و کارگردان های تئاتر مثل راس مکگرگور، را به آنه معطوف کرد و به آنها اجازه میدهد تا زندگی او را به تصویر بکشند.
مک گرگور میگوید: «شکستن کلیشههای جنسیتی یکی از دلایلی بود که زندگی آجتماعی «آنه» را سخت کرده بود، اما در نهایت بعد از مرگش به عنوان یک لزبین مدرن شناخته میشود.
شاید به دلیل اینکه هویت لزبین هرگز به آن اندازه جدی گرفته نشد که مورد نفرت یا ممنوعیت قرار گیرد، این حماقت اطرافیان و جهل آنها باعث شده بود آنه تا این حد آزادی عمل در عشق ورزیدن و رابطهی جنسی داشته باشد و تنها زمانی که میخواست به روابطش رسمیت بخشد به مشکل برمیخورد.»
«چیزی که برای جهانیان جالب است شجاعت اوست که از چیزی که بروز میدهد هیچ شرم و خجالتی ندارد، هرگز به دنبال پنهان کردن هویتش یا تغییر دادن آن نبوده است. او خودش را یکی از مخلوقات «خدا» میداند و میگوید که دقیقا همانطور که می خواسته خلق شده است. بنابراین چرا باید برای تغییر آن به خودش سختی می داد؟»
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.