«تغییر هویت» با تیغ جراحی؛ ایران بهشت تراجنسیتی‌ها نیست!

شایا گلدوست که در سال ۱۳۹۱ در تهران عمل جراحی تغییر جنسیت انجام داده در گفتگو با کیهان لندن از تجربیات تلخ و شیرین خود می‎گوید.
ضمن بیان اینکه ما عبارت دگرباشان جنسی را عبارت کارآمد یا صحیحی برای اشاره به اقلیت‌های جنسی نمی‌دانیم، از شما همراهان گرامی شش‌رنگ دعوت می‌کنیم پای صحبت‌های شایا بنشینید:

– رییس پزشکی قانونی جمهوری اسلامی می‎گوید مراجعه برای عمل جراحی تغییر جنسیت بسیار زیاد شده است.
– برخی رسانه ‎ها داخل کشور مدعی‌اند ایران بهشت متقاضیان تغییر جنسیت است! این در حالیست که در یک جامعه باز بسیاری از این «متقاضیان» اساسا نیازی به عمل جراحی و «تغییر جنسیت» ندارند!
– شایا گلدوست که در سال ۱۳۹۱ در تهران عمل جراحی تغییر جنسیت انجام داده در گفتگو با کیهان لندن از تجربیات تلخ و شیرین خود می‎گوید.
-«بعد از عمل زندگى براى من راحت‌تر شد، به يك سرى از چيزهايى كه می‌خواستم رسيدم، در دنياى زنانه بهتر و بيشتر پذيرفته شدم».
– «قوانین غلط و جامعه ناآگاه بسیاری از ترنسجندرها را به سمت جراحی هُل می‎دهد».

کیهان لندن: (+عکس، ویدئو) اواسط شهریور ماه ۱۳۹۷، روزنامه‌ «توسعه‎ ایرانی» در گزارشی با عنوان «ایران، بهشت متقاضیانِ تغییر جنسیت» با استناد به آمارهای سازمان پزشکی قانونی گزارش داد، در سال‎های اخیر بر تعداد متقاضیان جراحی برای تغییر جنسیت، افزوده شده است.
به نوشته‎ی این روزنامه بر اساس آمارهای رسمی از میان متقاضیان تغییر جنسیت در ایران که مجوز دریافت می‌کنند، ۵۶ درصد می‌خواهند زن شوند و ۴۴ درصد قصد دارند با تغییر جنسیت به مرد تبدیل شوند.

footage.framepool

احمد شجاعی رییس سازمان پزشکی قانونی نیز اخیرا در مصاحبه‎ ای با تایید افزایش مراجعه برای عمل تغییر جنسیت در ایران گفته «در نهایت تعدادی که پس از بررسی‌ها و آزمایش‌های لازم می‌توانند، هویتشان را تغییر دهند، بسیار اندک است و قابل توجه نیست.»
رییس پزشکی قانونی جمهوری اسلامی در این مصاحبه، تراجنسیتی‌‌هایی را که برای آنها مجوز عمل جراحی صادر می‎شود دارای «اختلالات هویت جنسی» نامیده و گفته برای آنهایی که «وجودشان با آن شرایط برای جامعه مضر است» در موارد محدود اجازه تغییر هویت صادر می‎شود.
شایا گلدوست سه سال است که مجبور به ترک ایران شده و در ترکیه ساکن است. او ۳۲ سال دارد و پرونده‎اش در کمیساریای‌ عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکیه در حال بررسی است. شایا تیرماه سال ۱۳۹۱ پس از دریافت مجوز از پزشکی قانونی عمل جراحی تغییر جنسیت را در تهران انجام داد. کیهان لندن با شایا در مورد تجربیات وی در خانواده و جامعه پیش و پس از عمل جراحی گفتگو کرده است.
او می‎گوید: «در گذشته به ترنسجندرها Transgender که با مسائل هویتى درگیر هستند و بطور کلى به بچه‌هاى LGBTQ با گرایش مختلف جنسى به چشم یک بیماری و اختلال نگاه می‎کردند اما به مرور اینها از گروه بیماران خارج شدند و امسال هم سازمان بهداشت جهانى اعلام کرد که ترنسسکشوالیسم حتى یک اختلال روانى هم نیست. یعنى به عنوان نوعى از جنسیت در نظر گرفته می‌‎شود. چون در حقیقت این افراد، انسان‌هایى هستند با جسم و روانى سالم ولى در تناقض با هم، یعنى مردى با روح و روان زنانه و یا زنى با روح و روان مردانه ولى در ایران هنوز هم به عنوان اختلال هویت جنسى شناخته می‎شود.»
شایا در ادامه می‎گوید: «مدتی قبل بروشورى به دستم رسید که در پارک‌هاى پُر تردد تهران پخش کردند با هدف آگاه‎سازی مردم اما اسم مرکز توزیع کننده آن «انجمن بیماران ملال جنسى» بود، یعنى این روى بروشورها نوشته شده بود. در واقع شخص با دیدن این بروشور دچار این ذهنیت می‎شود که در مورد یک عده بیمار مطالعه می‎کند. تغییر دیدگاه نسبت به دگرباشان جنسی کار بسیار سختی است.
البته قابل درک است چون متاسفانه دست این فعالان هم بسته است، یعنى باید از این عناوین استفاده کنند تا مجوز فعالیت بگیرند. آنها تلاش کردند کلمه «ملال» را بجاى «اختلال» استفاده کنند که بار منفی القای یک بیمارى را که کم کنند.
مدتی قبل در آلمان نیز در شناسنامه‌ها جنسیت سوم را افزودند و شامل افرادی است که خود را متعلق به دو جنس زن و مرد نمی‌دانند.»

شایا می‌گوید در پزشکی قانونی چیزی که بیشتر از همه آزارش داده عکس گرفتن برای احراز هویت بود

-چه مراحلی طی می‎شود تا مشخص شود فرد به عمل جراحی تغییر جنیست نیاز دارد؟ این عمل در ایران در کدام مراکز انجام می‎شود؟
-به نظرم مراحل تشخیص اول توسط خود فرد انجام می‌شود. ما در مدارس و مراکز آموزشى مربیانى که آگاه و آشنا به موضوع باشند نداریم و اصلاً در سیستم آموزشی ما به این مسائل پرداخته نمی‎شود. فرد وقتی بزرگتر شد البته قبل از اینکه خودش تشخیص بدهد این اطرافیان هستند که تفاوت‌های رفتاری و شخصیتی او را متوجه می‎شوند. پس از خود فرد این پدر و مادر و اعضاى خانواده هستند که باید تشخیص دهند و این هم در صورتی ممکن است که این افراد آگاه باشند. مراحل بعدی نیز مراجعه به پزشک و روانپزشک است.
در ایران سازمان بهزیستى نهاد مسئول است و خود فرد مراجعه می‎کند، تشکیل پرونده می‎دهند و روانشناس‌هایی که البته اکثرشان دانشجو هستند و مددکاران اجتماعی به این افراد کمک می‎کنند اما معتقدم بحث تشخیص را باید با سکسولوژیست‎های متخصص گذراند و بهزیستى بیشتر براى کمک هزینه مالى می‎تواند مفید باشد که البته کمک‌‎های آنها در مقابل هزینه‎هاى جراحى بسیار ناچیز است.
ارگان دیگر تشخیص در ایران، پزشکی قانونی است. بعد از اینکه فرد براى اخذ مجوز جراحی تغییر جنسیت به دادگاه دادخواست داد به آنجا مراجعه می‎کند. در شهرهاى بزرگ مثل تهران به انستیتوی روانپزشکی اعزام می‎شود و دوره مشاوره و روانکاوى می‎بیند و سپس دادگاه بر اساس نظر ‌آنها حکم صادر می‌کند. همه جا این روند سختگیرانه وجود ندارد. جاهایی مثل انستیتوی روانپزشکی تهران ممکن است فرد چند ماه در رفت و آمد باشد اما در شهرستان‌ها ممکن است به یک جلسه ختم شود.
برای خود من در پزشکی قانونى ۱۰ دقیقه‎اى تاییدیه صادر شد و کل روند اخذ مجوز برای جراحی تغییر جنسیت دو هفته طول کشید.
ضمناً خیلى از افرادی که از نظر روانشناسان در گروه ترنسجندرها قرار دارند اصلاً نیاز به جراحى ندارند. به عنوان مثال گاهى فرد با تغییرات ظاهرى یا تغییر پوشش و یا حتى تایید اجتماع و نوع رفتار مناسب اطرافیان با هویت خود به رضایت می‎رسد و بطور نرمال اصلاً اصرار به جراحى و تغییر دستگاه تناسلی ندارد و لازم نیست تا مرحله تغییر جنس پیش رود. ولى متاسفانه چون چنین افرادی در ایران هویت قانونى ندارند و نمی‎توانند با هویت جنسی خود زندگى کنند سیستماتیک به سمت جراحى سوق داده می‎شوند تا در اجتماع و فرهنگ و قانون پذیرفته شوند که بتوانند زندگى کنند، شناسنامه و پاسپورت بگیرند و یا تحصیل کنند؛ در واقع مسیر هویت گرفتن آنها از زیر تیغ جراحی می‎گذرد.
در واقع مجبوریم در جامعه یا مرد یا زن باشیم و هویت قانونى منطبق با همین دو جنسیت را داشته باشیم و برای قانون و مراجع قانونی مهم نیست که قرار گرفتن در این دو جنسیت برای این دسته افراد به چه قیمتی تمام می‎شود.
بسیاری از افراد همجنسگرا هم که حالت‎هاى رفتارى مشابهى با ترنس‎ها دارند با همین شرایط روبرو هستند و به خاطر اینکه بتوانند راحت‌تر در جامعه زندگى کنند و پذیرفته شوند به اشتباه در مسیر عمل جراحی قرار می‎گیرند.»
شایا در صفحه اینستاگرام ‎اش با مخاطبان زیادی در ارتباط است و تجربیات خودش را با عموم افراد به اشتراک می‎گذارد، به پرسش‌های آنها پاسخ می‎دهد و تلاش می‎کند آگاهی جامعه نه تنها نسبت به تراجنستی‌ها بلکه تمام دگرباشان جنسی افزایش پیدا کند.
-به عنوان کسی که تجربه این جراحی را داری چه زمانی احساس کردی که باید این عمل را انجام بدهی؟
-من طبیعتاً از سال‌های کودکی حس می‌کردم درونم یک تفاوتی با بقیه دارد. وقتی وارد مدرسه شدم این تفاوت بیشتر شد. ولی اوج آن دوران بلوغ بود. آن زمان اینترنت مثل امروز در دسترس نبود که اطلاعات کافی بگیرم. حتی واژه ترنس را نشنیده بودم. در دوران دانشجویی فهمیدم که تراجنسیتی چیست و اینکه جراحی تغییر یا تطبیق جنسیت انجام می‎شود. حتی از امکان جراحی شدن هم اطلاع نداشتم. اما پیگیر شدم و تحقیق کردم و فهمیدم این نوع جراحی بسیار سخت و بسیار پرهزینه است و خطر فوق‎العاده‎ای هم دارد البته نه در حد خطر مرگ اما خطر ابتلا به عفونت یا از دست دادن حس و اعصاب جنسی از مخاطرات این جراحی است. ولی با تمام وجود می‎خواستم این جراحی انجام شود و همه مشکلات آن را به جان خریدم.
فکر می‌کنم هزینه‎ها و سختی‌های جراحی شاید آخرین چیزی است که فرد به آنها فکر می‎کند چون در این مسیر آنقدر موانع اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی وجود دارد و دامنه آسیب‌های روانی به قدری زیاد است که فرد کمتر به مخاطرات جراحی فکر می‎کند.
بعد از جراحی چند بار شغلم را از دست دادم
-برخورد اطرافیان و جامعه بعد از عمل جراحی چطور بود؟ آیا چیزی که انتظارش را داشتی به دست آوردی؟
-به عنوان یک تجربه می‎گویم که برخورد جامعه و اطرافیان در وهله اول خوب نخواهد بود. من به شخصه از چند سال قبل از عمل روی اطرافیانم کار کردم. ولی زمانی که جراحی شدم دید نگاه اطرافیان و جامعه خیلی مثبت نبود. چند بار شغلم را از دست دادم. البته انسان‌های زیادی هم بودند که شرایط مرا درک می‎کردند. ولی بطور کل جامعه به اندازه امروز آماده پذیرش نبود. الان خیلی از خانواده‎ها با شرایط این افراد آشنا هستند. خیلی از پدر و مادرها در سنین پایین متوجه تفاوت رفتار فرزندان خود می‎شوند. ولی من سال‎ها طول کشید تا وضعیتم را به خانواده‎ام تفهیم کنم.
امروز وقتی واکنش و برخوردها را با خودم می‎بینم و با گذشته مقایسه می‎کنم می‎بینم ذهن آنها آمادگی بیشتری برای شنیدن دارد، البته بماند که هنوز قشر وسیعی در جامعه به خاطر مسائل فرهنگی و اعتقادی کمترین اطلاعی در این زمینه ندارند و حتی اصلاً حضور این افراد را در جامعه نمی‌پذیرند.
آنها این وضعیت طبیعی را «گناه» و بعضی آن را نشانه‎های آخرالزمان می‎دانند و یا حتی افرادی به چشم عده‎ای فاسد به ما نگاه می‎کنند که شامل مذهبی و غیرمذهبی هم می‎شود و گروهی هم از سر دلسوزی ما را بیمارانی نیازمند کمک و ترحم می‎دانند که انگار اختلال روانی داریم!
اما به تدریج آگاهی‌ها بیشتر شد و پزشکان بیشتر به این موضوع پرداختند و دانشجوها و قشر جوانی که بر اساس رشته تحصیلی روی این موضوعات کار کرده‌اند تاثیر مثبتی گذاشتند اما هنوز اغلب افراد ذهنیت گذشته را دارند.
-آیا ممکن است میل به تغییر جنسیت یک حس موقت و گذرا باشد؟ آیا روشی وجود دارد که میل به تغییر جنسیت را کاهش دهد؟
-به نظرم حس موقت نمی‎تواند باشد، اما اگر فرد در محیط مناسب اجازه این را داشته باشد که در قالب جنس جدید زندگی کند و خودش را محک بزند و به شناخت صحیح‌‏تری از خودش برسد طبیعتاً نتایج بهتری می‌گیرد. مثلاً از نظر علمی و روانشناسی هم لازم است که شخص مدتی قبل از جراحی لباس‌های جنس جدید را بپوشد و در اجتماع با جنس جدید ظاهر شود تا اطرافیان او را بپذیرند. با لباس‌های جدید به مهمانی برود، در فروشگاه‎ها خرید کند و در اجتماع با دیگران ارتباط بگیرد و بعد از مدتی تصمیم بگیرد که در قالب جنس جدید می‌گنجد یا نه؛ آیا با جنسیتی که قرار است بعد از جراحی داشته باشد راحت است یا نه؛ و آیا همان چیزی بوده که می‎خواهد باشد؟ اما این فضا را معمولاً در ایران ندارند پس فرد برای به دست آوردن همه اینها به اولین و دم دست‎ترین چیزی که فکر می‌کند جراحی است اما چه بسا که نیازی نباشد عده‎ای تا مرحله‎ی جراحی پیش بروند. در جوامع آزاد هر شخص به دلیل اینکه رفتارهای جنس مخالف را دارد حتما نباید بطور فیزیکی خودش را تغییر بدهد!
ولی چون در ایران فضا برای اینکه خودِ واقعی باشد وجود ندارد باید به یکی از دو جنس زن یا مرد تغییر پیدا کند و در واقع این قانون غلط و جامعه ناآگاه است که بخشی از این افراد را به جراحی هُل می‎دهد چه بسا اگر جامعه و قانون پذیرای آنها بود این عمل سخت را انجام نمی‌دادند و راحت زندگی می‌کردند.
قرار گرفتن شخص در بستر مناسب به تصمیم‌گیری بهتر و آگاهانه‌تر بسیار کمک می‌کند. تست‌هایی که معمولاً گرفته می‌شود تست‌های ارزیابی شخصیت است که ممکن است برای هر فردی و با هر جنسیتی استفاده شود.

در ایران همیشه ترس و دغدغه‌ام این بود که کسى متوجه نشود عمل کردم و جنسیت دختر گرفته‌ام

-آیا پیش آمده فردی بعد از عمل جراحی پشیمان شود؟
-همانطور که قبلاً توضیح دادم شخص ممکن است تحت شرایط و فشار جامعه مجبور به جراحى شده و مسیر اشتباه را رفته باشد تا بلکه جایگاه اجتماعى مناسب‎تر به دست آورد. غالباً هدف این گروه افراد از جراحى بر پایه واقعیت‎هاى موجود نبوده. افراد فکر می‎کنند بعد از عمل دنیا بهشت می‌شود و به همه خواسته‌هایی که دارند می‎رسند اما بعد از عمل وقتى با واقعیت موجود روبرو می‎شوند شوک بزرگی به آنها وارد می‎شود چرا که فکر می‌کند این همه تلاش‎هایی که کرده بى‎فایده بوده و  او همچنان با درون خود درگیر است و ممکن است ناامید هم بشوند.
حتى در مواردى بعد از جراحى هم شخص توسط اطرافیان و جامعه با برخورد مناسبى روبرو نمی‌شود در جنس جدید هویت جدید را نمی‎گیرد و سرخورده می‎شود که مقصر آن جامعه است و یا تیم پزشکی و روانپزشکی. گاهی ممکن است فرد دچار نقص عضو و از دست دادن دستگاه تناسلى و اعصاب و حس جنسى هم بشود. از پیامدهای خطرناک این عمل این است که اگر پزشک اشتباه کند فرد دیگر به ارگاسم نخواهد رسید، که همین فشار جسمى و روانى زیادى را به شخص وارد می‌کند و می‌تواند از دلایل پشیمانى از عمل جراحی باشد.
همیشه گرفتار خودسانسورى بودم
-تجربه شخصی خودت چه بود؟ از نظر روحی و روانی به آن‌چیزی که می‌خواستی رسیدی؟
-بعد از عمل، زندگى برایم راحت‌تر شد، به یک سرى از چیزهایى که می‌خواستم رسیدم، در دنیاى زنانه بهتر و بیشتر پذیرفته شدم و این در ارتباطات اجتماعی‌ام کمک بزرگی بود. اما چندین سال طول کشید که به تعادل و رضایت از شرایط موجود برسم و زمانى به این مرحله رسیدم که خودم را با تمام کمى و کاستى‎ها پذیرفتم. من همین بودم زشت یا زیبا. در آینده بچه‎دار می‌شوم یا نمی‎شوم، عمل موفقیت‌آمیزى داشتم یا نه، همه اینها در حرف بود اما کنار آمدن با واقعیت بود که به من کمک کرد.
البته به نظرم عدم تعادل روحی در هر آدمى که با خودش و با محیط اطرافش درگیر باشد وجود دارد و به جنسیت وابسته نیست. طبیعتاً زمان بُرد تا من با شرایط جدید کنار بیایم. بعد از جراحى خیلى روی خودم کار کردم و مسیرم هموارتر شد. چون دیگر درگیر تضاد بین روح و جسم خودم نبودم و کم کم خانواده و اطرافیان مجبور به پذیرش من شدند. هویت قانونی مشخص‌ترى پیدا کردم و زندگی کمی عادی شد. اما تغییر بزرگ خارج از ایران اتفاق افتاد.
در ایران همیشه ترس و دغدغه‌ام این بود که کسى متوجه نشود عمل کردم و جنسیت دختر گرفتم. نگران بودم اگر کسى بفهمد، چه اتفاقى خواهد افتاد و چطور قضاوت می‎شوم و همیشه گرفتار خودسانسورى بودم؛ اینکه دوستم، پارتنرم و اطرافیانم را از دست بدهم همیشه نگرانم می‎کرد. در مواردی ضربات روحى بزرگى خوردم به این خاطر که طرف مقابل نمی‌توانست شرایط مرا درک کند.
اما بعد از خروج از ایران در جامعه بازتر که تفکیک جنسیتى ندارد و فرهنگ کمى پذیراتر شد و افراد تا حدى از چارچوب‌هاى مردانه و زنانه خارج می‌شوند و تقریبا برابر هستند، توانستم با ترس همیشگی خودم کنار بیایم. به خودم گفتم من که نمی‎توانم همیشه همه را راضى نگه دارم، به نظرم زندگى مستقل و انسان‎هایى که بهتر و راحت‌تر مرا درک کردند باعث شدند که زندگى راحت‌ترى از نظر روحى داشته باشم.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *